سبد خرید

بازمانده آقای ف.ف

ناشر : شاداندسته: , , ,
موجودی: 1 موجود در انبار

220,000 تومان

همه ما رازهایی در زندگی داریم، ناگفتنی. همه ما نکته‌هایی ناگفته داریم، پنهان از دیگران، مواردی که اگر به موقع گفته می‌شد شاید تغییر دهنده مسیر زندگی می‌گردید! گاهی رازهای ناگفته را برای بعد از خود می‌گذاریم تا دیگرانی که بر حسب اجبار، متصل‌اند به ما یا وارث ناتمامی‌های ما هستند آن رازهای ناگفته را بگشایند و آن وقت خواهیم فهمید که: از زندگی برای ما معمایی حل کردنی نیست زندگی پرسشی نیست که به دنبال پاسخش بگردیم و زندگی شاید رازیست برای عشق ورزیدن برای رسیدن به آرامش درون برای دیدن دیگرانی که کنار ما هستند و خیلی اوقات حضورشان را درک نمی‌کنیم! همه ما رازهایی ناگفتنی داریم و پرسش‌هایی برای فهم زندگی که شاید پاسخ آنها را نه خود ما که بازماندگان ما دریابند!

1 عدد در انبار

مقایسه



بازمانده آقای ف.ف

نويسنده، قصه را معماگونه آغاز می‌كند و طرح همين سؤال، دغدغه مخاطب مي‌شود كه تا انتها مشتاقانه همراهش شود. سؤالى كه براى تمامى ما در مقاطعى از زندگى مطرح مي‌شود و هر كدام از ما به فراخور شرايط و درك‏مان از زندگى، به گونه‌‏اى خاص با آن مواجه مي‌شويم و عكس‌‏العمل نشان مى‏‌دهيم. ترديد ندارم كه با نوع قصه‏‌گويى نويسنده، كتابى اثرگذار را می‌خوانيد و تا مدت‌ها شما را به تأمل واخواهد داشت.

قسمتی از کتاب بازمانده آقای ف.ف:

با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم؛ صدای مادرم از توی هال خونه میومد که با غرولند به طرف تلفن می‌رفت و از اینکه کسی ساعت هفت صبح زنگ زده سر بابام عربده می‌کشید و می‌گفت: مگه نگفتم اون موبایل کوفتیت رو شب‌ها رو حالت پرواز نذار؟ این وقت صبح به جز طلبکارهای تو، کی به تلفن خونه زنگ می‌زنه؟ حالا هم که موقع جواب دادن میشه، من باید از جام بلند شم و پوستم خراب شه، لعنت بهت فرهمند.

مامان هر موقع عصبانی بود بابام رو با فامیلیش صدا می‌کرد. هوا حسابی گرفته بود و به شدت خوابم میومد؛ داشتم تلاش می‌کردم تا خوابم نپره، که با صدای جیغ مامانم دوباره عین گربه از جام پریدم.

مامانم با خوشحالی گفت: خداروشکر، بله، ما رأس ساعت نه اونجا هستیم آقای موحد، چشم حتما.

بالاخره از جام بلند شدم و با عجله خودم رو به هال رسوندم که دیدم سامان، داداش کوچیکم با پیژامه زردش زودتر از من جلوی مامانم وایستاده.

گیج و منگ گفتم: چی شده؟

مامانم که سر از پا نمی‌شناخت جیغ زد: فرهمند پاشو پاشو مژده گونی بده.

بابام که شلوار ورزشیش رو به سختی بالا می‌کشید، عینکش رو مرتب کرد و گفت: چی شده زن؟ هفت صبحه‌ها؟

مامانم گفت: مشتلق بده، عزرائیل بهمون نظر کرد، بابات بالاخره دم به تله داد.

بابام که حسابی جا خورده بود گفت: نه!! مسخره‌ات کردن مهتاب، فرهاد فرهمند با بمب هسته‌ای هم دم به تله نمیده.

من که هاج و واج مونده بودم، به داداش کوچیکم که با لبخند شیطنت آمیزش منو نگاه می‌کرد خیره شدم.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

581

زبان

موضوع

,

شابک

9786227368032

وزن

538

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بازمانده آقای ف.ف”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...