بازاندیشی در اسلام
درباره نویسنده محمد ارکون:
محمد ارکون (Mohammed Arkoun) نویسنده کتاب بازاندیشی در اسلام، (زادهٔ ۱ فوریه ۱۹۲۸ در بنی ینی – درگذشتهٔ ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۰ در پاریس) از بزرگترین اسلامشناسان فرانسه و استاد ممتاز دانشگاه سوربن و از اندیشمندان اسلامی بود. او از طرفداران نوینگرایی و انسانگرایی اسلامی بود. وی خود را ناقد رادیکالِ سنت اسلامی، ایدئولوژی اسلامی و گفتارِ خاورشناختی سنتی تعریف میکرد.
طرح فکری او در رویکرد به اسلام که عبارت بود از تاریخمند دیدن همهٔ متنها و گفتارها و نهادن همهٔ رخدادها در سیاق تاریخی و واسازی دوگانهها و براندازی آنها بیش از طرحهای دیگر در این باره انقلابی به نظر میرسد. او میکوشید سنت، متون و تاریخ اسلام را از چشم اندیشمندان رادیکال دوران خود از جمله لوسین فور، فرنان برودل، ژاک لاکان، میشل فوکو، ژاک دریدا، پیر بوردیو، ژاک گودی، کورنولیوس کاستوریادیس و رنه ژرار بخواند. از همین رو بود که آثار او برای خوانندگان عام مسلمان غریب میآمد.
ارکون در زمانهای پژوهش دربارهٔ اسلام را آغاز کرد که اسلامشناسی در دانشگاههای غربی بیشتر در انحصار رشتهٔ اسلامشناسی/خاورشناسی سنتی بود. ارکون مطالعات و تحقیقات فیلولوژیک اسلامشناسان را بسیار ارج مینهاد، اما باور داشت که اسلامشناسی نباید در مرزهای زبانشناسی تاریخی بایستد. او روش خاورشناسان را از این رو نقد میکرد که با اسلام و تاریخ آن برخوردی اروپا محورانه دارند و روشهایی را که در مطالعهٔ جوامع غربی و متون یهودی و مسیحی به کار میگیرند در پژوهش اسلام کنار میگذارند؛ گویی اسلام، متون و جوامع اسلامی تافتهای جدا بافتهاند.
او میاندیشید روششناسی علوم انسانی، هرمنوتیک و زبانشناسی جدید همه باید در مطالعهٔ اسلام اجرا شوند. از این رو، نقد او از خاورشناسی کاملاً متفاوت از نقد ادوارد سعید، از آن بود. ارکون نمیکوشید از اسلام هویتی متفاوت از ادیان دیگر بسازد. او خواهان مشارکت مسلمانان در چیزی بود که به باور او عقلانیتی جهانی بود؛ عقلانیتی که به پیروان ادیان گوناگون رخصت میدهد بر پایهٔ معیارهایی که به باور او علمی بود، با یکدیگر گفتگو کنند و همدیگر را به شکلی تفاهمی بشناسند.
درباره کتاب بازاندیشی در اسلام:
این کتاب برای مخاطبان وسیع و عمومی ادراک و نوشته و چاپ شده است. دو روشنفکر فرانسوی، با شروع از عناوین مورد توجه روز و با توجه به نا اطمینانیها و پیش داوریها در فرانسه و در اروپا در کل، بیست پرسش را برای من در رابطه با اسلام و مسلمانان تنظیم کردند. بحث فزاینده درباره مهاجرت ترکها به آلمان، هندیها و پاکستانیها و آفریقاییها به بریتانیای کبیر، و شمال آفریقاییها، لبنانیها، سوریها، و آفریقاییها به فرانسه، بلژیک و هلند، کنجکاوی علمی و فرهنگی در این کشورها را به تشریح مواضع سیاسی برخاسته از احساسات و تنشهای فزاینده آکنده از سر و صداهای نژادپرستانه، تبدیل کرده است.
من در مقابله با این وضعیت، با پاسخهایم کوشیدم با این مسئله برخورد کرده، و چشم اندازهای فکری، تاریخی، انسان شناختی، کلامی، و فلسفی پیرامون مطالعات اسلامی باز کنم، که در غرب اروپا و آمریکای شمالی این مطالعات اغلب به توصیف های ایستا و مکانیکی از باورها، سبکهای زندگی، انگارهها، نهادها، و اعمال خاص مربوط به “اسلام” و “مسلمانان” محدود شدهاند.
قسمتی از کتاب بازاندیشی در اسلام:
آیا میتوان از یک شناخت علمی از اسلام در غرب سخن گفت یا باید به جای آن درباره شیوه غربی خیال پردازی درباره اسلام سخن گفت؟
در کتاب کوچکی که برای مخاطبان گسترده غربی طراحی شده، شروع کردن با این پرسش مفید و حتی ضروری است. در واقع، انسان حیران میماند که آیا شناخت غربی از اسلام معتبر و عینی است یا نه. از دهه ۱۹۵۰ به بعد، یعنی زمانی که جنبشهای آزادیبخش ملی ظاهر شدند، بحثهای مداومی در خصوص این مسئله وجود داشته، که بسیاری از آنها تند و آتشین بودهاند.
اگر من جنگ استقلال الجزایر (۱۹۶۲ – ۱۹۵۴) را به طور مثال به تصویر بکشم، آنگاه هر فرد فرانسوی که از آن زمان تا کنون زنده است، بحث و جدلهای آن زمان و رویاروییهای مرگبار درباره جهان عرب و فرهنگ عربی را که به طور کلی در بستر ناصریسم، ظهور جهان سوم در کنفرانس باندونگ ۱۹۵۵، و نبرد صهیونیستی برای استقرار دولت اسرائیل، دیده شد، را به یاد میآورد. پیوندهای این بحث و جدلها با ستیزهها و منازعات مذهبی و سیاسی دوران سدههای میانه، تمایل آنها به برانگیختن و برافروختن خشونت را افزایش داد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.