ایران سرزمین مقدس “یولیانوس”
ویدال با نام یوجین لوتر گور ویدال، در وست پوینت نیویورک به دنیا آمد. او تنها فرزند یوجین لوتر ویدال و نینا گور بود. او پس از خدمت در ارتش در جنگ جهانی دوم، اولین رمان خود را با نام «ویلیوا» در سال ۱۹۴۶ منتشر کرد که روایت واکنشهای مسافران یک هواپیما در توفانی سهمگین بود. او در دوران فعالیت خود ۲۵ رمان و بیش از ۲۰۰ مقاله و چندین نمایشنامه خلق کرد. رمان سوم ویدال شهرها و ستونها، یکی از اولین رمانهای آمریکایی بود که آشکارا سخن از همجنسگرایی نمود و به همین دلیل نقادان محافظه کار را به شدت خشمگین کرد. ویدال همواره عبارتهای همجنسگرا و همجنسگرایی را رد میکرد و معتقد بود که اکثر مردم بالقوه پان سکسوال هستند. او مقالهنویس مشهوری نیز بود و برای نیویورکر، New York Review of Books و Esquire مقاله مینوشت.
از طریق مقالات و حضور رسانهای، ویدال روابط خارجی آمریکا را نقد میکرد. ویدال یکی از جنجالیترین نویسندگان معاصر است. او را وجدان بیدار جامعه آمریکا خواندهاند. وی از منتقدان سر سخت مککارتیسم و جنگطلبیهای جورج بوش محسوب میشد. مهمترین شاهکار حماسی او، رمان آفرینش است. او در فیلم گاتاکا نیز نقش آفرینی نمودهاست. گور ویدال آشنا و شیفته فرهنگ و پیشینه ایران زمین بود. او در رمان «آفرینش» شخصیتی داستانی به نام کورش سپیتما، دیپلمات پارسی، را در دو هزار و پانصد سال پیش روایت میکند و رمان یولیانوس روایتگر کشمکش نهایی میان مهرپرستی و مسیحیت در دوران یولیانوس و سرانجام لشکرکشی یولیانوس به ایران و شکست و قتل او به وسیله شاپور دوم ساسانی تشکیل میدهد. گور ویدال در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۲ در اثر ابتلا به ذات الریه در خانهاش واقع در هالیوود لسآنجلس درگذشت.
هنگامی که رابرت گریوز دنباله داستان منم، کلودیوس را منتشر کرد، در دیباچه ای که لحن آن تا اندازه ای تند بود، اظهار داشت که ظاهرا بسیاری از خوانندگان کتاب مزبور گمان کرده اند که وی صرفا از روی لاطائلات سوئتونیوس برای خود رمانی به هم بافته است، که البته چنین کاری به نظر آنان می توانست امری بسیار ساده باشد. گریوز در کتاب خدایگان کلودیوس با آوردن کتابنامه ای مفصل و طولانی آن گمان را زدود، و در آن کتابنامه تقریبا فهرستی از همه متن های مربوط به آن موضوع را که از جهان باستان برجای مانده است برشمرد. بدبختانه، من [برای نوشتن این کتاب] آن همه مطلب نخوانده ام.
ولی با این پیش بینی که شاید کسانی بیندیشند که تنها منبع و ماخذ من تاریخ آمیانوس مارسلینوس (یا حتی آثار ادوارد گیبون) بوده است، به پایان این کتاب کتابنامه مختصری افزودم. زندگی امپراتور یولیانوس بسیار مستند است. سه جلد از نامه ها و رساله هایش برجای مانده است، و در عین حال برخی از آشنایان او همچون لیبانیوس و گریگوری قدیس اهل ناصره گزارش های روشنی درباره اش نوشته اند. هرچند من یک داستان و رمان نوشته ام و نه یک کتاب تاریخ، ولی کوشیده ام خود را با حقایق [ تاریخی ] تطبیق دهم، و فقط گهگاه گریزی زده ام. مثلاً، احتمال نمی رود که پریسکوس در سرزمین گل به یولیانوس ملحق شده باشد، ولی حضور وی در آنجا برای این حکایت مفید بود. یولیانوس همیشه در اروپا نوعی قهرمان اسرارآمیز بوده است.
تلاش هایش برای سرکوب مسیحیت و زنده کردن دوباره هلنیسم یا آیین یونانی جاذبه ای رمانتیک نیز به او می دهد، و او، به ویژه در قرون میانه، و بار دیگر در قرن نوزدهم، در مکان هایی عجیب خودنمایی می کند. دو نویسنده بسیار متفاوت همچون لورنتسو دومدیچی و هنریک ایبسن نمایشنامه هایی درباره اش نوشته اند. اما گذشته از ماجرای بی مانند زندگی یولیانوس، چیزی که هنوز هم جذابیت دارد همانا قرن چهارم میلادی است. در طی پنجاه سال، در فاصله به سلطنت رسیدن کنستانتین بزرگ، عموی یولیانوس، و مرگ یولیانوس در سی ودوسالگی، مسیحیت پا گرفت. وضعیت امروزی ما [ اروپاییان ] ، چه خوب و چه بد، تا اندازه ای بسیار زیاد، حاصل اوضاع آنان در آن روزگار است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.