اولین شکوفه گیلاس

«اولین شکوفه گیلاس» با یک مهمانی خاص یا به اصطلاح «استخرپارتی» با ارتباطاتی آزاد در باغی در لواسان آغاز می‌شود، یک مهمانی ویژه در تابستانی داغ و باغی پر از درختان گیلاس و به شکلی مرموز. حتی حضور قوهای گران قیمت با رنگ‌های سیاه و سفید در انتهای باغ هم این مکان را مرموزتر کرده بود. در این فضا یک اتفاق مثل قتل و حضور جوانی نویسنده و شاید مرموز همه چیز را بیشتر از قبل در هم می‌ریزد. نویسنده‌ای به عنوان دوست یکی از دخترها در مهمانی که با رخ دادن مرگ یک نفر در آن شب، حال و هوای همه در وحشت و ترس فرو می‌رود.
قصه به روایت زندگی افراد تازه به دوران رسیده در جامعه ما می‌پردازد که این روزها خبرهای زیادی در مورد سبک زندگی و رفتارهای آنان می‌شنویم. افرادی که با ثروت‌های بی‌حسابِ خانواده دیگر هیچ حدی را برای خود و خوشگذرانی‌شان قائل نیستند و از دید دیگران مرز هر بی‌بندوباری را پشت سر می‌گذارند.
قصه گریزهایی به دهه شصت جامعه ما نیز زده است و دختری از نسل متولد آن دوره که اکنون زندگی‌اش با همین نوکیسه‌گان پیوند می‌خورد. نویسنده با این ترفند به خوبی به مواردی چون مسایل زنان، حس نوستالوژی بچه‌های دهه شصت، عشق و مرز آزادی و بی‌خیالی و بی‌قیدی اشاره کرده است.
عبدالرضا دانشجوی ممتاز دانشکده و عشقی که به فتانه، همکلاسی خود دارد. قصه با روایتی این گونه و اتفاقات بعدی ادامه مییابد. اتفاقاتی که موجی از کینه بر دل‌ها می‌نشاند و متصل می‌شود به همان دنیای افراد متمولی که با ثروت‌های بی‌ریشه، تعریفی جدید از سبک زندگی کرده‌اند.
نویسنده با طرح فراز و نشیب درست، خواننده را با چراهایی تحریک می‌کند که ناخودآگاه قصه را پیگیر شود…. و ناگهان خود را غرق در قصه و شخصیت‌هایش ببیند.