اندیشههای مارکسیستی مجموعه تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم جلد اول
درباره نویسنده حسین بشیریه:
حسین بشیریه نویسنده کتاب تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، نویسنده و جامعهشناس سیاسی، در سال ۱۳۳۲ در همدان به دنیا آمد. مقطع کارشناسی را در رشتهی علوم سیاسی در دانشگاه تهران به اتمام رساند و سپس برای ادامهی تحصیل به انگلستان رفت. در سال ۱۹۷۹ کارشناسیارشد خود را در رشتهی رفتارشناسی سیاسی از دانشگاه اسکس انگلستان دریافت کرد و در سال ۱۹۸۲ در رشتهی تئوری سیاسی از دانشگاه لیورپول دکتری گرفت. وی به مدت بیستوچهار سال مدرس علوم سیاسی در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و هماکنون در دانشکدهی علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز نیویورک مشغول به تدریس است. لویاتان با ترجمهٔ وی در بیستمین دورهی کتاب سال (گروه علوم اجتماعی) شایستهی تقدیر شناخته شد.
درباره کتاب اندیشههای مارکسیستی:
از یک دیدگاه، اندیشهی سیاسی را کلا میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی اندیشههای اندیشمندانی که داعیهی آسیب شناسی اجتماعی و درمانگری سیاسی ندارند بلکه در پی توضیح علمی یا فلسفی سیاست و پدیدههای سیاسی هستند؛ هدف این گونه اندیشههای سیاسی صرفا توضیح و تبيين بیطرفانهی علمی یا فلسفی دربارهی علتها و کارکردها و دلایل وجود واقعیتها و پدیدههای سیاسی موجود است. دیگری، اندیشهی اندیشمندانی که به آسیب شناسی و درمانگری و رهایی بخشی اجتماعی علاقه دارند.
درواقع، مسئلهی اصلی فلسفه و دانش سیاست، از دیرباز، اندیشیدن دربارهی بهزیستی آدمیان و بهترین شکل جامعه و حکومت بوده است و این کار نیازمند آسیبشناسی وضع موجود و چاره اندیشی دربارهی شیوهی رسیدن به وضع مطلوب است. اندیشهی سیاسی آسیب شناس و چاره اندیش در پی شناخت بیعدالتیها و تعارضها و بحرانهای موجود به منزلهی موانع دستیابی به وضع مطلوب است. واقعیات و وضع موجود را صرفا باید از دیدگاه موانع رسیدن به اهداف توضیح داد. معاینه و مطالعهی تجربی و عینی باید، همانند معاینهی بیمار، هدفمند و معطوف به درمان و چاره اندیشی باشد.
قسمتی از کتاب اندیشههای مارکسیستی:
بیشک مارکسیسم یکی از جنبشهای فکری عمدهی قرن نوزدهم و بیستم به شمار میآید و در طی یک صد سال گذشته تاثیر گستردهای بر تاریخ و اندیشهی غربی و جهانی گذاشته است. انقلاب روسیه بر پایهی تعبیری از مارکسیسم، به نوسازی و صنعتی کردن بخشی از جهان انجامید. در غرب نیز دولت رفاهی تا اندازهای تحت تاثیر گسترش جنبشها و اندیشههای سوسیالیستی و رادیکالی پدید آمد که خود از طریق مارکسیسم در قرن بیستم جان تازهای گرفتند. به طورکلی مارکسیسم به معانی مختلف، تاثیر عمدهای در رادیکال کردن جو فکری قرن بیستم در سطح جهان گذاشته است.
با این همه، در خصوص وحدت یا تعارض درونی و نیز محتوا و جوهر آن بین مارکسیستها اختلاف نظر وجود داشته است، هرچند همگی به شیوهای تعبیر خود از مارکسیسم را به آثار مارکس مستند میکنند و مدعی صواب و صحت آن تعبیر هستند. بدینسان در طی قرن بیستم انواع گوناگونی از مارکسیسم پدید آمد که در بیشتر موارد حتا از حدود مقصود خود مارکس نیز فراتر میرفت. طبعا از آن جا که نمیتوان انواع گوناگون و متعارض مارکسیسم را حاصل جمع اندیشههای مارکس به شمار آورد، بنابراین مارکسیسم بسیار گستردهتر از اندیشههای مارکس است.
درواقع، مهمترین مکتبهای مارکسیستی قرن بیستم حاصل ترکیب وجوهی از اندیشههای مارکس و وجوهی از اندیشهی اندیشمندان دیگر است. از جمله باید از ترکیب اندیشههای مارکس با نظریههای داروین، اسپینوزا، هگل، کانت و فروید نام برد. هم چنین در برخی نحلههای اندیشهی مارکسیستی، مارکسیسم و منطق درونی آن از نقطه نظر مکتبهای فکری دیگر مانند پوزیتیویسم، نئوپوزیتیویسم، علم گرایی، ساختارانگاری، اگزیستانسیالیسم و جز آن نگریسته شده است. مارکسیسم ـ لنینیسم به عنوان برداشت خاصی از اندیشههای مارکس که شناخت آن بدون توجه به تاثیرات تعیین کنندهی ملاحظات قدرت بر آن دشوار خواهد بود، به تعبیری تلفیق اندیشههای مارکس و بلانکی بوده است و از این رو، از دیدگاه مارکسیستهای ارتدوکس که تفسیری پوزیتیویستی و دترمینیستی از مارکس ارائه میدادند، به عنوان «ماجراجویی» مورد انتقاد قرار میگرفت. بنابراین مکتب مارکسیسم در قرن بیستم در برگیرندهی نحلههای گوناگونی بوده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.