الههها (اسرار الوهیت زنانه)
درباره نویسنده جوزف کمبل:
جوزف کمبل (Joseph Campbell) نویسنده کتاب الههها، (زاده ۱۹۰۴ نیویورک – درگذشته ۱۹۸۷ هونولولو) اسطورهشناس آمریکایی بود. او در زمینه اسطورهشناسی و مذهب مطالعات وسیعی انجام داد. جمله به یاد ماندنی او «بدنبال سعادت خویش باش» (Follow your bliss) امروزه تبدیل به نوعی دیدگاه فلسفی شدهاست. دیدگاههای جوزف کمپبل بر روی تفکر معاصر هنر و علوم اجتماعی غرب بسیار تأثیرگذار بوده. بطور نمونه، جرج لوکاس دیدگاههای فلسفی سری فیلمهای جنگ ستارگان را مدیون او دانستهاست.
جوزف کمپبل در وایت پلینز، نیویورک به دنیا آمد. پسر ژوزفین (موسوم به لینچ) و چارلز ویلیام کمپبل. او از یک خانواده کاتولیک ایرلندی-مرفه بود. در سال ۱۹۲۱ کمپبل از مدرسه کانتربری در نیو میلفورد، کانکتیکات فارغالتحصیل شد. در حالی که در کالج دارتموث به مطالعه زیستشناسی و ریاضیات میپرداخت اما به این نتیجه رسید که علوم انسانی را ترجیح دهد. او به دانشگاه کلمبیا رفت، جایی که او کارشناس ادبیات انگلیسی در سال ۱۹۲۵ و کارشناسی ارشد در ادبیات قرون وسطی در سال ۱۹۲۷ دریافت کرد. وِی ورزشکار نیز بود، او موفق به دریافت جایزه در دو و میدانی حوادث، و، برای یک زمان، در میان سریعترین دونده نیم مایل در جهان بود. او در سال ۱۹۸۷ درگذشت.
درباره کتاب الههها:
جیمز هیلمن: «در قرن ما هیچکس، نه فروید، نه توماس مان یا لوی استروس، به اندازهی کمبل مفهوم اسطورهای جهان و چهرههای جاویدان آن را وارد آگاهی روزمره نکرده است.»
نیوزویک: «کمبل به یکی از نادر روشنفکران زندگی آمریکایی تبدیل شده است؛ متفکری جدی که فرهنگ عامه از او استقبال کرده است.»
بسیاری از مشکلاتی که زنان امروز با آنها مواجهاند از این واقعیت ناشی میشود که آنها در جهان وارد عرصهای از عمل میشوند که پیش از این به مردان تعلق داشته و برای آنها الگوی اسطوره شناختی مؤنث وجود ندارد. در نتیجه، زن خود را در مناسباتی رقابتی با مردان میبیند و در این راه ممکن است رنگ و بوی طبیعت خود را وانهد. او برای خودش چیزی است و رابطهی این چیزی با جنس مذکر همواره (به مدت حدود ۴ میلیون سال) نه رقابت رویاروی بلکه همکاری در آزمون مشترک استمرار زندگی و حمایت از آن بوده است. نقش زیست شناختی او به دنیا آوردن و بزرگ کردن فرزندان و نقش جنس مذکر حمایت و نگهداری بوده است. و این هر دو نقش از نظر زیست شناختی و روان شناختی کهن الگویی هستند.
اما اتفاقی که اکنون افتاده بر اثر اختراع جارو برقی توسط مردان – این است که زنان تا اندازهای از چنگ قیود سنتی خانواده رهایی یافتهاند. آنها وارد میدان جستجو برای شکوفایی استعدادهای فردی شدهاند که برای آنها الگوهای مؤنثی وجود ندارد. علاوه بر این، آنها در دنبال کردن مسیر خاص خود، به مثابه شخصیتهایی متمایز بر صحنه میآیند که يوغ تأکیدهای کهن الگویی بر نقش زیست شناختی را به کناری میافکند، در حالی که روان آنها هنوز بار اسارت در چارچوب این قیود را به دوش میکشد. نیایش غم انگیز لیدی مکبث «مرا از چنگ جنسیت برهان!» حرف دل ناگفتهی بسیاری از این هماوردان تازه در جنگل مذكر است.
قسمتی از کتاب الههها:
در اسطورههایی که میخواهم در آغاز بر آنها تأکید کنم، به درستی الههها در اولویت قرار دارند. در سنتهای کشاورزی دوران نوسنگی، سادهترین تجلی الهه، بودن در مقام مادر – زمین است. زمین زندگی را میزاید و تغذیه میکند و این شبیه قدرت زن است.
اسطورههای اولیه را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد. یکی مربوط به جوامع کشاورزی است که در وهلهی اول با الهه پیوند دارند، و دیگری مربوط به خدایان مذکر است که معمولا با بیابانگردان دامدار مرتبط اند. در جوامع اولیه، زنان عموما با دنیای کاشت مرتبطاند. در سنتهای بسیار کهن شکار و گردآوری خوراک، عموما زنان هستند که محصولات غذایی را جمع آوری میکنند و به شکارهای کوچک میپردازند، حال آن که مردان با شکارهای بزرگ مرتبطاند. بنابر این مردان با کشتن پیوند دارند و زنان با به دنیا آوردن زندگی. در این اسطورههای اولیه، نوعی پیوند الف – ب – پ وجود دارد.
پیش از اهلی شدن غذا، کاشت اولیه، مزرعه داری و اهلی کردن حیوانات، همهی جمعیتهای انسانی صرفا گردآورندهی غذا و شکارچی بودند. مناطق بزرگ شکار از دشتهای اروپا تا دریاچهی بایکال در سیبری گسترده بود. این مردمان شکارچی بعدها در مناطق قطبی نیز گسترش یافتند. سپس به آفریقای شمالی مهاجرت کردند – زیرا منطقهی صحرا در آن زمان مرتع بود و هنگامی که صحرا خشک شد به جنوب آفریقا رفتند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.