از خود بیگانه
درباره نویسنده تیموتی ویلسون:
تیموتی ویلسون (Timothy Wilson) نویسنده کتاب از خود بیگانه، استاد دانشگاه و روانشناس اجتماعی اهل امریکاست. شهرت ویلسون عمدتاً بهدلیل تحقیقات او دربارۀ خودشناسی، ناخودآگاه انطباقی و تأثیر ضمیر ناخودآگاه بر رفتار و تصمیمگیری و ترجیحات آدمی و نیز تحقیق دربارۀ پیشبینی عاطفی است. از تیموتی ویلسون، بهجز کتاب «از خود بیگانه»، کتابی هم با عنوان «هدایت افکار» منتشر شده است. او همچنین در نگارش یک کتاب آموزشی معروف و معتبر، با عنوان «روانشناسی اجتماعی»، با دیگر مؤلفان این کتاب همکاری داشته است.
درباره کتاب از خود بیگانه:
جان بارگ: «کتاب تیمونی ویلسون مباحث متعدد روانشناسی رابه شیوهای ملموس به همراه مثالهایی مستدل از زندگی و ادبیات مربوطه پوشش میدهد؛ اینکه عمدتا همگی ما درک واقعی ناچیزی از چگونگی فعالیتها و حتی چرایی رایجترین امور زندگی داریم. کتاب از خود بیگانه اثری اصیل و برانگیزاننده است، بماند که خواندن آن بسیار لذت بخش است.»
کتاب از خود بیگانه، سخن از ناخودآگاهی است که، برخلاف تلقی فروید از ضمیر ناخودآگاه و کارکرد آن، صرفاً مکانیزم دفاعی ندارد و جایگاه غرایز سرکوب شده و خاطرات و افکار و امیال ناخوشایند نیست و وظایفی مرتبط با رفتارها و احساسات آدمی و پردازش اطلاعات و دادههای بیرونی در ذهن را بهعهده دارد. این ناخودآگاه مدّ نظر ویلسون در کتاب «از خود بیگانه» همان ناخودآگاه انطباقی است.
ناخودآگاه انطباقی، آنگونه که در کتاب «از خود بیگانه» توضیح داده شده، عرصۀ پردازش اطلاعاتی است که آدمی از محیط بیرون دریافت میکند. ویلسون در کتاب «از خود بیگانه» توضیح میدهد که ناخودآگاه انسان چگونه، همزمان با فعالیت خودآگاهش و بهموازات این فعالیت، مشغول فعالیتهایی دیگر است و از همین رو ما وقتی آگاهانه به چیزی فکر میکنیم یا کاری را انجام میدهیم در همانموقع، ناخودآگاهمان دارد کارهایی انجام میدهد که ما از آنها بیخبریم اما همین فعالیتها نقشی بسیار عمده و تعیین کننده در رفتارها و احساسات و واکنشهای ما دارد و شخصیت ما را همان فعالیتهای ناخودآگاهمان شکل میدهد.
ویلسون در کتاب «از خود بیگانه» برای توضیح مفهوم ناخودآگاه انطباقی، به تاریخ روانکاوی و روانشناسی و نظریهپردازی دربارۀ ذهن انسان گریز میزند و، ضمن شرح و نقد ناخودآگاه فرویدی، از نظریهپردازانی سخن میگوید که در قرن نوزدهم دیدگاههایی ضدّ دکارتی را دربارۀ ذهن مطرح کردند و باور دکارت به ذهنِ تماماً آگاه را مورد نقد قرار دادند و با ارائۀ نظریاتی دربارۀ بخشهای ناخودآگاه ذهن، نظریاتی متفاوت با نظریاتی که فروید بعداً دربارۀ ناخودآگاه مطرح کرد، بهنوعی وجود آنچه را که بعدها ناخودآگاه انطباقی نامیده شد دریافتند.
کتاب «از خود بیگانه» بحث ناخودآگاه انطباقی را به مقولۀ خودشناسی پیوند میزند. نویسنده در این کتاب معتقد است که برای شناخت خود، راهی جز شناخت ناخودآگاه انطباقی و نحوۀ کار آن وجود ندارد اما این شناخت بسیار دشوار است. بهاعتقاد ویلسون، دروننگری روشی مناسب برای خودشناسی نیست و برای خودشناسی بهتر است که انسان از بیرون به رفتارهای خود و واکنش دیگران به این رفتارها بنگرد.
قسمتی از کتاب از خود بیگانه:
چه چیز با اهمیت تر از مسائل مربوط به دل و جان است؟ یا کشف چه اموری بسی دشوارتر است؟ بعضی با آگاهی از چیزی که دلشان به آن اشتیاق دارد احساس خوشبختی میکنند و بعضی نیز در جهل چگونگی رسیدن به آن احساس بدبختی دارند. همچون شاه لیر، عدهای خود را درگیر اموری میبینند که دقیقاً با آنچه قلب و روحشان را ارضا میکند، در تضاد است. این افراد، در نتیجه غرور، لجاجت یا فقدان بینش همواره اهداف خود را تحقق نیافته مییابند.
اما چنین افرادی حداقل از اینکه دنبال چه هستند، آگاهی دارند؛ چه آن چیز عشق دخترشان، آغوش گرم محبوبشان یا آرامش روان باشد. بدترین قضا و قدر، جهالت از چیزی است که دل و جان ما به آن اشتیاق…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.