ابله
درباره نویسنده الیف باتومان:
الیف باتومان نویسنده کتاب ابله، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی است. وی سال ۱۹۷۷ در نیویورکسیتی متولد شد. او در کالج هاروارد تحصیل کرد و دکتریاش را در رشتهی ادبیات تطبیقی دانشگاه استنفورد گرفت. زندگینگارهی جنزدگان و رمان ابله که فینالیست جایزهی پولیتزر سال ۲۰۱۸ شد از آثار اوست. باتومان مقالات و جستارهای زیادی نوشته، ازجمله جستاری دربارهی صنعت خانوادههای اجارهای در ژاپن که در نیویورکر منتشر شد. داستان ابله بر اساس تجربیات خود باتومان از تحصیلش در دانشگاه هاروارد در دههی ۹۰ میلادی و تدریس زبان انگلیسی در مجارستان در تابستان ۱۹۹۶ نوشته شده است.
درباره کتاب ابله:
ای.وی کلاب: کتاب ابله کار اول حیرتانگیزیست که هم فوقالعاده جذاب است و هم شخصیت اصلیاش آنقدر همدلی ما را برمیانگیزد که کمابیش نمیتوان فراموشش کرد.
آسوشیتد پرس: رمان ابله کمابیش سرشار از ایدههای بحثبرانگیز دربارهی زبان، ادبیات و فرهنگ است.
باتومان بلاتکلیفیهای زندگی در آستانهی بزرگسالی را با حساسیت عاطفی و فکری فوقالعاده، شوخ طبعی نیشدار و سبک بینظیرش به شکل داستان در آورده است. نثر او ترکیب نادر و بیرقیبی از ملایمت و خرد است و منطقش به اندازهی خود خاطره، طبیعی و مبهم. ابله حکایتی قهرمانانه اما فروتنانه است؛ حکایت آشنا شدن با وحشتها و لذتها بزرگ شدن در دنیایی که به یک اندازه مسموم و لذتبخش است. داستان با تومان پردهای در مقابل زشتیها و زیباییهای زندگی نمیکشد، بلکه طيف وسيع فكرها و حسهایی را که به دنبال آنها میآید در اختیار میگیرد.
قسمتی از کتاب ابله:
آنقدر درگیر داستان نینا بودم که اول کلاس بعدی را از دست دادم: سمیناری دربارهی جنبش آوانگارد اسپانیا. همین که استاد نواری توی دستگاه پخش گذاشت، یک صندلی پیدا کردم و نشستم. تصویری پخش شد از ابری که ماه را دو نیم میکرد و لحظهایبعد، تیغی که مردمک زنی را نصف میکرد.
استاد فیلم را نگه داشت و چراغها را روشن کرد. فکر کردم فقط با نگاه کردن به صورت خراب و چروکش میشود فهمید که آمریکایی نیست.
استاد گفت : «این مشکل بونوئله. دقیقاً چرا ماه رو بهمون نشون میده، بعدش هم یه چشم؟ دو تصویر نامربوط. چرا اینها رو کنار هم میذاره؟ به همه جای اتاق نگاه کرد. کسی چیزی نگفت.
گفت: دقیقا. هیچ جوابی وجود نداره، چون این سورئالیسمه. میتونیم تفسیرهای زیادی ارائه بدیم، ولی هیچ چیز رو نمیتونیم ثابت کنیم و هیچوقت به جوابی نمیرسیم. بیاین چند لحظه به فروید فکر کنیم. من تفسیر رؤیاهای فروید رو خوندم و به نظرم به شدت ناامیدکننده است. توی این کتاب، مثلا فروید یک رؤیا رو تفسیر میکنه. من تفسیرش رو میخونم. فکر میکنم بله، این ممکنه. شاید تفسیرش درست باشه، ولی چطور میتونه ثابتش کنه؟ نمیتونه ثابت کنه. برای همین، بحث تا ابد ادامه داره و بیفایده است. ما در تلاش برای تفسیر بونوئل هم با همین بیفایدگی ابدی روبرو میشیم.
به آدمهای پشت میزها نگاه کردم. بقیهی دانشجوها یا به نشانهی تأیید سر تکان میدادند یا یادداشت برمیداشتند. انگار به نظر هیچکس دیگری افتضاح یا خجالت آور نبود که یک استاد ادبیات جلوی کلاس ایستاده بود و میگفت تفسیر به کلی بیفایده است.
استاد ادامه داد: ما الان تصویر هولناکی دیدیم. در این صحنه، یه مردمک چشم بریده میشه. البته بونوئل موقع فیلمبرداری از چشم یک زن استفاده نکرده. از چشم گاو استفاده کرده.
پسری کنار من انگار لحظهای تشنج گرفت و چیزی را تند تند توی دفترش نوشت.نگاهی به صفحه انداختم. با دستخط خرچنگ قورباغه نوشته بود: چشم گاو.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.