آینده باز است
درباره نویسنده کارل پوپر:
کارل پوپر (Karl Popper) نویسنده کتاب آینده باز است، با نام کامل سِر کارل رایموند پاپر (زاده ۲۸ ژوئیه ۱۹۰۲ – درگذشته ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۴) فیلسوف علم، منطقدان، ریاضیدان و اندیشمند اتریشی-انگلیسی و استاد مدرسه اقتصاد لندن بود. او یکی از بزرگترین فیلسوفان علم سده بیستم به حساب میآید و آثار زیادی در فلسفه سیاسی و اجتماعی از خود باقی گذاشتهاست. پاپر به دلیل کوششهایش در رد روش علمی طرفداران کلاسیک مشاهده/استنباط (اثباتگرایان) از طریق پیشبرد روش ابطالپذیری تجربی، مخالفتاش با دانش برآمده از قیاس و استدلال کلاسیک (ارسطویی-افلاطونی) و دفاع از خردگرایی انتقادی، بنیادگذاری نخستین فلسفه انتقادی غیر توجیهگرانه در تاریخ فلسفه و دفاع نیرومندش از لیبرال دموکراسی و اصول انتقادگرایی اجتماعی که به نظر او امکان ظهور جامعه باز را فراهم کردند، شهرت دارد.
درباره کتاب آینده باز است:
این کتاب حاوی گفت و شنودی است که “کارل پوپر” و “کنراد لورنتز” روز بیست و یکم فوریه 1983…. در برابر دوربینهای تلویزیون انجام دادند. این گفت و گو نمایانگر نزدیکی جهانهای این دو دانشمند است. “پوپر که در سال 1920 و لورنتز که در سال 1903 هر دو در وین زاده شدند دوستان دوران کودکی یکدیگرند. این دو دانشمند در کار علمی خود راههای کاملا متفاوتی را پیمودند و از یکدیگر دور افتادند. دهها سال بعد، در یک برخورد علمی، کارل پوپر، گذشته مشترکشان را به کنراد لورنتز یادآور شد: “هی کنراد، منم، کارل…” همگونی چشمگیر کشفیات و اعتقادهایی که هر دو دانشمند در طول زندگی خود به آنها دست یافتهاند، رابطهای با همبستگیهای پیشین آنها ندارد. این همگونی دلیل آشکار تلاقی اندیشههای علمی و اندیشه فلسفی در این قرن است…
[این گفت و شنود] وجود اختلافهایی را نیز نشان میدهد: از جمله در مورد مسئله شکلها و فرضیهها، و از آن بیشتر درباره چشماندازهای آینده بشریت: لورنتز با وجود ادعای خوشبینی خود، هشداری هم میدهد؛ پوپر که میگوید ما هیچ نمیدانیم خود را مفسری انتقادی میداند، در عین حال اساسا عقیده دارد که جهان ما “بهترین جهان شناخته شده تا امروز و در جست و جوی دشوار جهانی باز هم بهتر است”. اما این دو انسان بزرگ در یک نقطه توافق دارند: اعتقاد به این که چشماندازهای زیست شناختی و عقلانی گشودهاند. نادرستتر از سخن بن عقبه که “همه چیز در گذشته وجود داشته” چیزی نیست، خلاف آن درست است که “هیچ چیز هرگز وجود نداشته است”.
قسمتی از کتاب آینده باز است:
کرو تزر: تصور میکنم این دو نکته درباره سلما لاگرلوف ترجمان تفاوتهای جهت گیری اساسی در زندگانی شما باشند: از یک سو این اندیشه که حیوانها نیز موجوداتی انسانیاند، پژوهشی شورانگیز درباره آنچه که بین انسان و حیوان مشترک است، و از سوی دیگر تعهدی استوار از مقوله تعهدات اخلاقی و سیاسی. فکر نمیکنم لازم باشد در این جا زندگی شما را شرح دهم: از این جا آغاز میکنیم که بخش عمده زندگی شما آنقدر شناخته شده است که میتوانیم کمی به اصل موضوع نزدیک شویم. طبیعتا تحول و تئوری داروین مطرح میشوند.
میخواستم مسئلهای بنیادی را مطرح کنم که دهها سال است بیش از هر چیز دیگری همه دانشمندان شایسته این نام را به خود مشغول داشته است: مسئله تحول به شکل تغییرات مشابه در گونه های انواع مختلف، (orthogenese)؛ به این معنا که چرا جهت دارد، و به ویژه چگونه آهنگ آن توجیه می شود زیرا اگر تحول منحصرا فرآورده اتفاق و ضرورت، فرآورده دگردیسی و گزینش در ساده ترین معنای آن بود، چهار میلیارد سال برای رسیدن به جهان جانداران (جهان زنده)، آنگونه که در سیاره ما دیده میشود کافی نبود بلکه گذشت صدها میلیارد سال ضرورت داشت. از این لحاظ چیزی را شاهدیم که من آن را «شیطان لامارکا در بطن تئوری داروین مینامم و عبارت از این اندیشه است که تئوری داروین یک عنصر مدیریت، یک عامل تشدیدکننده، یک رکن سازمان دهنده، و…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.