آژاکس هلندیها و جنگ جهانی دوم
درباره نویسنده سایمون کوپر:
سایمون کوپر (Simon Kuper) نویسنده کتاب آژاکس هلندیها و جنگ جهانی دوم، نویسندهای انگلیسی متولد 1969 است که با دیدی مردمشناسانه دربارهی ورزش مینویسد. پدرش، «آدام کوپر»، در دانشکدهی مردمشناسی دانشگاه لیدن در هلند مدرس بود. سایمون نیز در دانشگاه آکسفورد تاریخ و آلمانی خواند. او در کنار نوشتن کتابهای متعدد در زمینهی ورزشی، پیوسته به عنوان ستوننویس ورزشی فایننشیال تایمز، یکی از قدیمیترین، پرتیراژترین و پرنفوذترین روزنامههای اقتصادی سیاسی در جهان فعالیت میکند.
کوپر اغلب دربارهی فوتبال و فرهنگی که آن را احاطه کرده است، مینویسد. به جز فوتبال، مقالاتی نیز دربارهی کریکت به خصوص در هلند و آفریقای جنوبی نوشته است. از سایر آثار سایمون کوپر میتوان به کتابهای «آژاکس، هلندی، جنگ» و «مردان فوتبال: نگاهی نزدیک به غولهای بازی مدرن» اشاره کرد.
درباره کتاب آژاکس هلندیها و جنگ جهانی دوم:
«آژاکس، هلندیها و جنگ جهانی دوم»، داستان عجیب فوتبال در تاریکترین روزهای اروپا است. پیشتر از کوپر کتاب پرفروشِ فوتبال علیه دشمن در زبان فارسی به چاپ رسیده بود که با استقبال فوقالعادهای روبهرو شده بود. یکی از جملاتی که سایمون کوپر بسیار به کار میبرد این است: «دیگران از کشور هلند چیزی نمیدانند.» کوپر معتقد است چون زبان هلندی گستردگی زیادی در جهان ندارد، مردم این کشور میتوانند دربارهی جنگ و مخصوصاً جنگ جهانی دوم هر دروغی را دربارهی خودشان بیان کنند. طبعاً انسانهای زیادی هم برای سنجیدن درستوغلطبودن این ادعاها وجود ندارد.
کوپر فرزند مادر و پدر یهودیِ اهل افریقای جنوبی است که در سال ۱۹۷۶ به هلند نقلمکان کردند؛ درواقع او دوران کودکی و نوجوانیاش را در کشوری جدید گذراند. سپس در سال ۱۹۸۶، همراه خانواده به لندن رفت؛ اما بعدها تصمیم گرفت برای انجام دادن تحقیقاتی دربارهی جنگ جهانی دوم و نگارش کتابی کوتاه دربارهی فوتبال هلند در دوران جنگ جهانی دوم، دوباره به این کشور سفر کند و اقامت طولانی در آنجا داشته باشد.
این کتاب برای اولینبار در مارس ۲۰۰۰، به زبان هلندی منتشر شد. بعد از یک دهه از انتشار کتاب، سایمون کوپر، که در آن زمان ستوننویس مشهوری در فایننشال تایمز شده بود، تصمیم گرفت کتابش را به زبان انگلیسی هم ترجمه کند. تخصص و مطالعات وی همیشه میان فوتبال و سیاست در نوسان بوده است. این کتاب هم نگاهی تاریخی و فرهنگی به مردم کشور هلند و ارتباط فوتبال با آنها در دوران جنگ جهانی دوم دارد. او در این کتاب تلاش میکند به افسانهی سازشگری و رواداری مردم هلند در دوران جنگ جهانی دوم بپردازد. درواقع او قصد دارد این افسانهی ساختگی را بشکند و واقعیتهای جاری آن زمان در هلند و قارهی اروپا را واضحتر به خوانندهها و علاقهمندان تاریخ و فوتبال ارائه کند.
جنگ همیشه و در هر کشور و فرهنگی امری ناپسند است؛ ولی رمانسازیهای بعد از جنگ ممکن است فرهنگ جاری یک کشور و مردم آن را تحریف کند؛ اتفاقی که در دوران جنگ جهانی دوم برای مردم هلند در مواجهه با یهودیان کشورشان افتاد. در این میان، فوتبال هم وارد معرکه شد. باشگاههای مهم و ریشهدار هلندی در آتش نفرت و گاه تحریف دمیدند و افرادی که اکثراً طرفدار باشگاههای مختلف، از جمله آژاکس آمستردام بودند، در روند و پیشبرد روایتهای تاریخی و جنگی تأثیر گذاشتند.
این کتاب تلاش میکند انفعال و شبکههای اجتماعی بهوجودآمده در دوران جنگ جهانی دوم در هلند را از زاویهای جدید و از دریچهی فوتبال بیان کند و تشکیل هستههای اجتماعی و سوگیریهایشان در شکلگیری تاریخ آن دوران و تأثیر گذشته بر آیندهی مردم هلند، چه از بُعد تاریخی، چه از بُعد فرهنگی و چه تأثیرات سیاسی را به مخاطب غیرهلندی بشناساند.
قسمتی از کتاب آژاکس هلندیها و جنگ جهانی دوم:
در دههی ۱۹۳۰، فوتبال به امری سیاسی تبدیل شد. در آن دههی ریاکارانه و پست، ظهور هیتلر و موسولینی، وقوع جنگ، پیدایش پروپاگاندا و سر برآوردن اشتیاق و علاقهی عجیب تودهی مردم در قارهی اروپا به فوتبال، همگی دستبهدست هم دادند و به بازیهای بینالمللی معنایی تازه که پیش از آن وجود نداشت بخشیدند.
اولین دههای بود که این تعداد از بازیهای ورزشی در سطح بینالمللی برگزار میشد؛ حتی با درنظرگرفتن اینکه یافتن حریف در سالهای بعد از جنگ جهانی اول دشوار بوده است، باز هم تعداد نودوسه دیدار بینالمللی در بیستوپنج سال قبل از هیتلر طبق آمار آلمانیها پایینترین رکورد بوده است. فقط در آستانهی المپیک ۱۹۲۸ تیم ملی آلمان صاحب سرمربیای بدون دستمزد به نام اوتو نرز شد. وی همزمان با مربیگری در تیم ملی آلمان، اهداف دیگرش از جمله تحصیل در رشتهی پزشکی را ادامه داد. در سالهای جمهوری وایمار، نرز بدترین تیم ممکن را در اختیار و سرپرستیشان را برعهده داشت؛ طوری که کسب یک تساوی مقابل اسکاتلند در سال ۱۹۲۹ باعث شادی مردم شد. البته دو سال بعد، همین تیم با نتیجهی سنگین ۶-۰ از تیم رؤیایی اتریش شکست خورد. بازیکنان اتریشی برخلاف آلمانیها همگی حرفهای بودند.
بااینحال تا انتهای دههی ۱۹۲۰ فوتبال به کاری پرسود برای افراد ثروتمند تبدیل شد. با برخاستن قارهی اروپا از خاکستر جنگ جهانی اول، بیشتر شدن وسایل حملونقل و مهاجرت مردم به شهرها و کمتر شدن ساعات کار در کارخانهها، مردم دوباره به فوتبال بازیکردن روی آوردند. در فرانسه، در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶، تعداد افرادی که برای بازی فوتبال ثبتنام کرده بودند سهبرابر شد و به حدود صد هزار نفر رسید. در آلمان و ایتالیا هم ورزشگاههای بزرگی ساخته شد و روزنامهها بخش ورزشی را به ستونهای خود اضافه کردند. طرفداران ایتالیایی حتی برای تماشای بازیهای خارج از خانهی تیمشان سفر میکردند. در سال ۱۹۲۹، دولت موسولینی لیگ ملی فوتبال را راهاندازی کرد.
طول کشیده بود تا بالاخره فاشیستها با فوتبال کنار بیایند و آن را بپذیرند. هیتلر، موسولینی و ملتزمینشان خیلی زودتر از رونق و محبوبیت فوتبال به دنیا آمده و بزرگ شده بودند. اینکه فوتبال در انگلستان ابداع شده بود آنها را عذاب میداد و دولت موسولینی در ابتدا تلاش میکرد علاقهی مردم را به ورزش توپی جدید ایتالیایی به نام وولاتا جلب کند. خیلی از فاشیستها ایدهی اصلی فوتبال را بسیار توهینآمیز میدانستند: یازده مرد جوان شورتپوش در رقابت با یازده نفر دیگر وَرجهوورجهکنان به دنبال یک توپ میدوند و به آن شوت میزنند، درحالیکه به نظر آنها میتوانستند عوضش در کنار یکدیگر کاری مردانهتر انجام دهند.
برای نازیهای قدیمی ورزش کردن فقط یک منظور داشت: تعلیم سربازان. هیتلر در کتاب «نبرد من» نوشته است: «شش میلیون نفر فرد بیعیبونقص با بدنهای پرورشیافته در ورزش را به ملت آلمان تقدیم کنید. آنهایی که با عشقی متعصبانه به سرزمین پدری خود خدمت خواهند کرد و با روحی والا خواهند جنگید. در صورت نیاز دولت ملی کمتر از دو سال ارتشی مقتدر از آنها خواهد ساخت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.