سبد خرید

آخرش هم هیچ

ناشر : ققنوسدسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

240,000 تومان

آخرش هم هیچ آخرین اثر والتر کمبوسکی نویسند آلمانی است. بخش عمده داستان در ژانویه سال 1945 در عمارت خانواده‌ی فون گلوبیگ در پروس شرقی می‌گذرد، کمی پیش از هجوم ارتش سرخ و آغاز فرار و مهاجرت اجباری. این رمان نشان می‌دهد چگونه انسان‌هایی که هیج شباهتی به هم ندارند با خطر قریب الوقوع حمله ارتش سرخ مواجه میشوند و چگونه دشواری و مخاطرات اوضاع رابطه‌ی هر فرد را، بسته به شخصیتی که دارد، با دیگران تغییر می‌دهد. کمبوسکی جزئیات را همچون فرازهای تکرارشونده موسیقی به کار می‌گیرد و کل کتاب نیز همچون قطعه‌ای موسیقی است که به آرامی آغاز می‌شود، سرسختانه پیش می‌رود و در نهایت به اوجی سهمناک می‌رسد.
تعداد:
مقایسه



آخرش هم هیچ

درباره نویسنده والتر کمپوسکی:

والتر کمپوسکی (Walter Kempowski) نویسنده کتاب آخرش هم هیچ،‏ (۲۹ آوریل ۱۹۲۹ – ۵ اکتبر ۲۰۰۷) نویسنده آلمانی بود. کمپوسکی به خاطر مجموعه رمان‌هایش به نام‌های آلمانی کرونیکل (“دویچه کرونیک”) و یادبود اکولوت (“سونار”)، مجموعه‌ای از گزارش‌های زندگی‌نامه‌ای، نامه‌ها و سایر اسناد توسط شاهدان معاصر جنگ جهانی دوم شناخته شد.

درباره کتاب آخرش هم هیچ:

«آخرش هم هیچ» رمانی‌ست تاریخی که بخش عمده داستان در ژانویه سال 1945 در عمارت خانواده‌ فون گلوبیگ در پروس شرقی می‌گذرد. این عمارت واقع در جایی نه چندان دور از میتکاو، شهری کوچک در پروس شرقی، در قطعه زمینی کوچک واقع شده بود که جزو زمین‌هایی بود که بخش عمده آنها را به‌جز همین قسمت کوچک فروخته بودند و عمارت هم در حد و اندازه قصر نبود.

نام صاحبان گئورگن هوف، فون گلوبیک بود، کاتارینا و ابرهارد فون‌گلوبیگ. این لقب اشراف زادگان را پادشاه ویلهلم در سال 1905 به آنها اعطا کرده بود. ابرهارد فون‌گلوبیگ در حال حاضر در جنگ راهبر ویژه ورماخت آلمان بود.

این رمان نشان می‌دهد چگونه انسان‌هایی که هیج شباهتی به هم ندارند با خطر قریب‌الوقوع حمله ارتش سرخ مواجه می‌شوند و چگونه دشواری و مخاطرات اوضاع رابطه‌ هر فرد را، بسته به شخصیتی که دارد ، با دیگران تغییر می‌دهد.

کمبوسکی جزئیات را همچون فرازهای تکرارشونده موسیقی به کار می‌گیرد و کل کتاب نیز همچون قطعه‌ای موسیقی است که به‌آرامی آغاز می‌شود، سرسختانه پیش می‌رود و در نهایت به اوجی سهمناک می‌رسد.

والتر کمپوسکی به خاطر مجموعه رمان‌هایش به نام‌های «آلمانی کرونیکل» و «یادبود اکولوت»، مجموعه‌ای از گزارش‌های زندگی‌نامه‌ای، نامه‌ها و سایر اسناد توسط شاهدان معاصر جنگ جهانی دوم مشهور بود.

قسمتی از کتاب آخرش هم هیچ:

عمارت گئورگن‌هوف واقع در جایی نه‌چندان دور از میتکاو، شهری کوچک در پروس شرقی، در زمستان با درختان بلوط پیر همچون جزیره‌ای کوچک و سیاه بود وسط دریایی سفید.

عمارت در قطعه‌زمینی کوچک واقع شده بود که جزو زمین‌هایی بود که بخش عمده آن‌ها را بجز همین قسمت کوچک فروخته بودند و عمارت هم در حد و اندازه قصر نبود. خانه‌ای دوطبقه بود با سنتوری بالای درگاهش که ستاره حلبی زنگ‌زده‌ای بر آن نصب شده بود. عمارت پشت دیوارِ سنگی قدیمی‌ای قرار داشت که روزگاری به رنگ زرد بود. و از آن موقع تا الآن پیچک پرپشتی دیوار را پوشانده بود که تابستان‌ها سارها در میان آن لانه می‌کردند. حالا، یعنی زمستان سال ۱۹۴۵، سفال‌های سقف تلق‌تولوق می‌کردند؛ باد و بوران دانه‌های درشت برف را از فراز دشت‌های دوردست می‌روبید و با خود به سوی عمارت می‌آورد.

مدتی بود همه می‌گفتند: «یکی از همین روزها باید پیچک‌ها را از ریشه درآورید، وگرنه تمام گچ دیوارها را می‌خورد.»

ابزارهای کشاورزی زنگ‌زده به دیوار سنگی قدیمی تکیه داده شده بودند و داس‌ها و شن‌کش‌ها از درختان سربه‌فلک‌کشیده بلوط سیاه تاب می‌خوردند. مدت‌ها پیش گاری خورده بود به دروازه مزرعه و دروازه از آن زمان کجکی از یکی از لولاها آویزان مانده بود.

حیاط مزرعه، اسطبل‌ها، انبارهای کاه و کلبه روستایی کنار عمارت قرار داشت. غریبه‌هایی که از جاده عبور می‌کردند فقط عمارت را می‌دیدند. با خودشان می‌گفتند: «یعنی چه کسی آن‌جا زندگی می‌کند؟» شوقی در دلشان می‌افتاد و پیش خودشان این‌طور فکر می‌کردند: «بهتر نیست سری به آن‌جا بزنیم و سلام و علیکی کنیم؟ چرا ما در چنین خانه‌ای زندگی نمی‌کنیم که پشت هر دیوارش داستانی نهفته است؟ حقیقتاً که سرنوشت خیلی نامرد است.»

تابلوی «ورود ممنوع» روی سردرِ انبار بزرگ کاه نصب شده بود: هیچ‌کس حق نداشت وارد پارک خصوصی پشت خانه‌شان شود. نبایست چیزی آرامش فضای پشت خانه را بر هم می‌زد، همین‌طور آرامش پارک کوچک و جنگل پشت سرش را: هر کس بالاخره به جایی نیاز دارد که در آن با خودش خلوت کند.

روی تابلوی سفید کنار جاده که با ملات محکم شده بود نوشته بود «۵ /۴ کیلومتر». جاده از کنار خانه به سمت میتکاو می‌رفت و از سمت مخالف به البینگ راه داشت.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1402

تعداد صفحات

392

زبان

موضوع

,

شابک

9786220404576

وزن

350

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Alles umsonst
2006

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “آخرش هم هیچ”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...