خون نحس (دروغهایی که استارتآپها میگویند)
درباره نویسنده جان کریرو:
جان کَریرو روزنامهنگار اهل ایالات متحده آمریکا و شاغل در والاستریت جورنال است. فعالیت وی باعث افشای کلاهبرداری ترانوس شد که کتاب بد بلاد از اوست.
وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه پولیتزر (دوبار) شدهاست.
درباره کتاب خون نحس:
بیل گیتس: “من نمی توانستم این هیجان را پایین بگذارم. . . بهترین کتاب برای خواندن توسط آتش در زمستان”. یکی از 5 کتاب برتر 2018.
کتاب خون نحس، از استارتآپی میگوید که در سال 2003، با هدف ایجاد تغییر بنیادین در آزمایش خون آغاز به کار کرد. الیزابت هولمز، بنیانگذار ترانوس، دو دغدغه داشت: 1. تغییر دنیا و 2. به دست آوردن پول.
ده سال بعد، یعنی در سال 2013، ارزش این استارتآپ به بیش از 9 میلیارد دلار رسید. برای مقایسه، باید بگویم که ارزش اوبر در آن سال 3.5 میلیارد و ارزش اسپاتیفای 4 میلیارد دلار بوده است. ترانوس از همه پیشی گرفته بود. در سال 2015، تعداد کارمندان شرکت به بیش از 800 نفر رسیده بود. برترین استاد دانشکدۀ شیمی استنفورد مشاور هیئت مدیره ترانوس بود و افرادی مانند هنری کیسینجر، جورج شولتر و جیمز متیس عضو هیئت مدیره بودند. اما ناگهان در سال 2017، تقریبا تمام 900 میلیون دلار سرمایۀ جذب شده صرف هزینههای دادگاه شد. در سال 2018، یک میلیون آزمایش خون انجام شده توسط این شرکت، باطل یا تصحیح شد و هماکنون برای ترانوس تقریبا هیچچیزی باقی نمانده است. همان رسانههایی که روزها به دنبال مصاحبه با الیزابت و پیگیری اخبار ترانوس بودند، حالا با همان پشتکار، خبرهای دادگاه را پوشش میدهند. جلسات دادگاه برای رسیدگی به پروندۀ این شرکت هنوز در حال برگزاری است و امکان دارد برای الیزابت حکم حبس طولانی صادر شود.
خون نحس، داستان واقعی تبدیل شدن یک آرمان زیبا به یک دروغ بزرگ است؛ داستانی که نشان میدهد چگونه ارزشآفرینی جایش را به اعتبار شخصی یک نفر میبخشد. جان کریرو، خبرنگار والاستریت ژورنال، که گزارشهایش یکی از دلایل اصلی سقوط ترانوس است، در این کتاب از درون ماجرا، چگونگی سقوط این استارتآپ را شرح میدهد.
این کتاب میتواند درسهای بسیاری برای فعالان اقتصادی، به ویژه در زیستبوم استارتآپی داشته باشد. به مدیران، نقش پررنگ انتخابها را نمایش میدهد؛ به سرمایهگذاران، اهمیت وجود هیئت مدیره متخصص را گوشزد میکند و در تمام این مسیر، با یک داستان هیجانانگیز، بر نقش مهم اخلاقمداری تاکید میکند.
امروزه شاهد ظهور و افزایش تعداد کسبوکارهای نوپا هستیم که هر روز، اخبار جدید و پُرهیاهویی از آنها به گوش میرسد. هدف تمام این هیاهوها و سروصدا بهپاکردنها دیدهشدن است، اما نه هر دیدهشدنی!
هزاران سال، یعنی از همان آغاز فعالیتهای تجاری بشر، «دیدهشدن» یکی از اهداف اصلی «بازاریابی» بوده است. استارتآپها و کسبوکارهای نوپا هم مانند هر کسبوکار جاافتادۀ دیگر، و حتی بیشتر از آنها، نیاز دارند دیده شوند؛ اما هدف بعضی استارتآپها تنها آن است که سرمایهگذاران و اکوسیستم آنها را ببینند! هیاهویی که برای هیچ بر پا میشود فقط به این امید که توجه سرمایهگذاران جلب شده و در نهایت، سمت شغلی سئو یا مدیر ارشد اجرایی یا همبیانگذار در رزومۀ کاری آنها و پروفایل لینکداینشان اضافه شود.
قسمتی از کتاب خون نحس:
الیزابت آن هولمز میدانست که میخواست در جوانی کارآفرین موفقی شود.
وقتی هفت ساله بود، تصمیم گرفت ماشین زمان طراحی کند و دفتری را با نقشههای تفصیلی مهندسی پر کرد.
وقتی نه یا ده ساله بود، یکی از خویشاوندانش در جمع خانوادگی از او سوالی را پرسید که دیر یا زود از هر پسر و دختری پرسیده میشد: « وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟»
الیزابت بیمعطلی پاسخ داد، «میخواهم میلیاردر شوم.»
همان شخص پرسید، «دوست نداری رئیس جمهور شوی؟»
الیزابت گفت، «نه، رئیس جمهور با من ازدواج می کند چون که یک میلیارد دلار پول دارم.»
اینها حرفهای بیهوده و بیهدف یک بچه نبودند. بنا به گفته خویشاوندی که شاهد این صحنه بود، الیزابت این حرفها را با نهایت جدیت و اراده محکم به زبان آورد.
والدین الیزابت بلندپروازیِ او را پرورش دادند. کریستین و نوئل هولمز از دخترشان انتظارات بالایی داشتند که ریشه در تاریخچه برجسته خانوادگیشان داشت.
از سوی خانواده پدری، الیزابت از نسل چارلز لویی فلایشمن بود، مهاجر مجارستانی که کسب وکار پررونق و موفقی به نام فلایشمن ییست کمپانی برپا کرد. موفقیت چشمگیر این شرکت، خانواده فلایشمن را در ابتدای قرن بیستم به یکی از ثروتمندترین خانوادههای آمریکا تبدیل نمود.
بتی فلایشمن، دختر چارلز با پزشکِ دانمارکیِ پدرش، دکتر کریستین هولمز ازدواج کرد که پدرِ پدر بزرگ الیزابت میشد. دکتر هولمز به کمک ارتباطات کاری و سیاسی خانواده ثروتمند همسرش، بیمارستان عمومی سینسیناتی و دانشکده پزشکی دانشگاه سینسیناتی را تاسیس کرد. بنابراین میتوان این طور گفت -و درواقع جمعی از سرمایه گذاران ریسک پذیر سیلیکون ولی این طور میگفتند- که الیزابت نه تنها ژن کارآفرینی بلکه ژن پزشکی را هم به ارث برده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.