سبد خرید

تیه طلا

ناشر : سخندسته: , , ,
موجودی: موجود در انبار

300,000 تومان

اجاق همسر مهندس بختیاری کور است. مهندس و همسرش قرار می‌‌‌گذارند با ازدواج دوم و موقت او، صاحب فرزندی شوند. بنا به این شرط که مادر بچه، فرزندش را در قبال مبلغی به آن‌‌ها واگذار کند و دیگر پیگیر فرزندش نشود! این میان، دختری به دنیا می‌آید و خسرو در بدو تولد او را با خود به تهران می‌‌برد و به مدت هجده سال، دخترشان تیام، مثل پرنسسی در ناز و نعمت زندگی می‌‌کند! از بد روزگار، تیام در سانحه‌‌ای از دنیا می‌‌رود! خسرو با حالی زار و نزار و به قصد گرفتن حلالیت از همسر موقت سابقش، به ایل خودشان برمی‌‌گردد و تازه مطلع می‌‌شود در آن شب تاریک، دختر دیگری قدم به دنیا گذاشته است که قل همزاد تیام بوده است و از روی عجله، از وجود دختر دومش بی‌‌خبر مانده است!… خداحافظی تیام از دنیای خانواده‌‌ی بختیاری، برابر است با سلام طلا، به زندگی قل همسانش و …

تعداد:
مقایسه



تیه طلا

طلا حال غریبی داشت! می‌ترسید حتی با صدای دم و بازدم هیجان زده‌اش، سکوت محیط شکسته شود و رؤیایش دود هوا! محو و مات، دور و برش را برانداز می‌کرد، قدم‌هایش نرم و بی صدا در سرسرای وسیع خانه بر زمین می‌نشست و به همان نرمی از زمین جدا می‌شد و جسم خاکی او را جابه‌جا می‌کرد، طوری که انگار این روحش است که به پرواز درآمده از سنگینی وزنش، گویا فقط قلبش بود که هنوز خودی نشان می‌داد، عاقبت دستش روی سینه نشست بلکه مانع تپش‌های بی‌امان قلبش شود و وادار به سکوتش کند، وگرنه این قلب پر کوبش که مثل دهل در سینه‌اش می‌نواخت، رسوای عالم و آدمش می‌کرد! نمیشد اینجا گوشه‌ای از زمین خدا باشد، شاید تکه‌ای از بهشت بود، جایی که تا به حال کسی در شرایط او، حتی تصورش را از سر نگذرانده بود! ابهت این خانه‌ی دوبلکس و اسباب و اثاث لوکس و گران قیمت، سیستم عصبی‌اش را مختل کرده بود و چیزی نمانده بود از خود بیخود شود که دستی مردانه دور بازویش حلقه شد و از جا پراندش. در جستجوی صاحب دست، هراسان سر به عقب گرداند، چنان پرشتاب که انگار کسی در حال ارتکاب دزدی یا جنایتی دستگیرش کرده است. چشمانش از نگرانی دودو می‌زد و نبضش تا پشت حلقش بکوب بکوب راه انداخته بود و نفسش را می‌دزدید! با دیدن چهره‌ی آشنای مرد، مثل آبی که روی آتش بریزد، هیجان و التهابش فروکش کرد و عقلی که از سرش پریده بود، سرید تا دوباره توی سرش بنشیند و در کسری از ثانیه از خودش بپرسد “یعنی این مرد همون مردیه که این همه سال منتظرش بودم؟ همونی که عمری برای اومدنش رؤیا به هم بافتم و برای خودم قصه‌ها گفتم تا شبای سخت و سیاهم زودتر بگذره؟!” و همان وقت صدای گرم و صمیمی خسرو او را از ورطه‌ی افکارش بیرون کشید…

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1399

تعداد صفحات

507

زبان

موضوع

,

شابک

9789643729806

وزن

520

جنس کاغذ

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تیه طلا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...