ایلیاد
درباره نویسنده هومر:
هومِر (هُمرُس) یا هُمِر شاعر و داستانسرای یونانی است. تصور میشود که در قرن هشتم یا هفتم پیش از میلاد در یونان زندگی میکردهاست. (بعضی این تاریخ را ۲۰۰۰ سال ذکر کردهاند). این تنها چیزی است که دربارهٔ هومر میدانیم. تنها آثار به جا مانده از وی، دو گلچین شعر به نامهای ایلیاد و ادیسه است. همهٔ آنچه که ما دربارهٔ تاریخ و افسانههای یونان باستان میدانیم. از موضوعهای همین شعرها گرفته شدهاست.
زندگی او را در حدود سدهی هشتم ق.م. نوشتهاند. معروف است که در پایان زندگی نابینا شد. و از شهری به شهری میرفت. و اشعار رزمی خود را به نوای چنگ میخواند.
هرودوت با قاطعیت نوشتهاست که داستانسرایی بنام هومِر وجود داشته که در قرن نهم ق.م. میزیسته. از آنجایی که هرودوت به عنوان معتبرترین مورخ دوره باستان، مورد تأیید است. لذا میتوان پذیرفت که هومِر از اهالی ناحیه اسمیرنا یونان بوده که وقایع مربوط به جنگ تروآ را جمعآوری کرده. و با لعابی از افسانه و جنبههای مافوق انسانی آمیختهاست.
درباره کتاب ایلیاد:
داستان اثر، بیست و چهار قسمت (سرود) است. که مربوط است به ربودهشدن هلن زن زیباروی منلائوس یکی از چند فرمانروای یونان توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا). خواستگاران هلن با هم پیمان بسته بودند که چنانچه گزندی به هلن رسید شوی او را در مکافات مجرم یاری دهند. از این رو سپاهی بزرگ به فرماندهی آگاممنون و با حضور پهلوانانی چون آشیل، اولیس، پاتروکل، آیاس (آژاکس) و… به سوی شهر تروا روانه گردید تا هلن را از پاریس بازپس گیرند. سپاهیان یونان ده سال تروا را محاصره کردند ولیکن با رشادتهای پهلوانان تروا، به ویژه هکتور بزرگترین پسر شاه و برادر پاریس و پشتیبانی خدایانی چون زئوس و آفرودیت و آپولون طرفی نبستند.
در این سالها آشیل، بزرگترین پشتوانه یونانیان به دلیل اختلاف با آگاممنون جبهه را رها کرده و در گوشه ای به همراه یاران اختصاصی اش نبرد را نظاره میکرد. تا اینکه پاتروکل پسر عموی آشیل، با لباس و جنگ ابزار آسمانی او به نبرد رفت. ولی با فریب و نیرنگ زئوس و دشمنی آپولون و دیگر از خدایان هوادار تروا، شکست خورده و به دست هکتور کشته شد. آشیل از این رویداد خشمگین شده و اختلافاتش با آگاممنون را کنار گذاشته و پس از تشییع جنازه پاتروکل، به نبرد تنبهتن با هکتور پرداخت و او را شکست داد. سپس به جنازه اش بیاحترامی روا داشته و آن را با خود به اردوگاه یونانیان آورد.
پریام شاه تروا به یاری خدایان شبانه خود را به اردوگاه آشیل رسانده و با زاری از او تمنا کرد که جنازه پسرش را به او برگردانند تا بتواند مراسمی در خورِ بزرگیِ این پهلوان حماسه ساز، ترتیب دهد. پس از گفتگوی دراز، آشیل پذیرفت و داستان ایلیاد اثر هومر با توصیف سوزاندن هکتور در تروا و به سوگ نشستن مردمان شهر برای او به پایان میرسد.
در این کتاب و همچنین کتاب دیگر هومر، اودیسه اشارهای به پایان نبرد تروا و سرنوشت تراژیک آشیل نرفتهاست. داستانهایی چون اسب تروا در آثار نویسندگان بعدی رمی همچون ویرژیل و اووید آمده و افسانه رویینتن بودن آشیل و ماجرای پاشنه آشیل که به مرگش انجامید را شاعر سده یکم میلادی استاتیوس در کتاب خود آشیلید پرداختهاست.
قسمتی از کتاب ایلیاد:
بسرای، ای بغدخت! خشم آشیل پور پله را؛ آن خشم گجسته و زیانبار را که تیره روزیهایی بیشمار برای آخاییان به بار آورد؛ روانهای راد و بخشنده انبوهی از قهرمانان را به نزد هاس درافکند؛ و از پیکرهایشان سگان و تمامی مرغان را توشه ساخت – بدین سان، خواست زئوس به انجام میرسید – بیدرنگ از آن زمان بازه که پور آثره، پادشاه جنگاوران و آشیل مینوی، در پی کشاکش و ستیزه شان، از یکدیگر جدایی گرفتند. کدامین خدای آنان را در آن ستیزه و ناهمداستانی درافکند؟ پور لاتون و زئوس، آپولون.
او بود که خشماگین بر پادشاه، بیماریی گجسته و مرگبار را در سپاه برانگیخت و درگسترد و رزمندگان از آن بیماری، یکی پس از دیگری، از پای درافتادند؛ این همه از آن بود که آترهای ریسه، سرور کاهنان را خوار داشته و ناسزا گفته بود. راستی را، شریسه به سوی کشتیهای تند پوی آخاییان آمده بود؛ تا دخترش را از آنان به زر بازخرد. او سربهایی سترگ را، نهاده در دستان خویش، به همراه آورده بود. در آن هنگام، نوارهای باریک از فراز زرینه چوگان سروری وی فروافتاده بود؛ نوارهایی که نشانه های آیینی آپولون است، خدایی که تیر او تا دوز جای راه میبرد. او، به زاری و الا به کنان، با تمامی آخاییان، به ویژه با دو پورآتره که فرماندهان دستههای جنگاور بودند سخن گفته بود:…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.