فروشگاه

نقشه‌های خیلی حسابی من.. ۱. باز هم ترانه بگویم، درباره‌ی چیزهایی خیلی مهم مثلِ... بیسکویت. ۲. مطمئن شوم کلی خوردنی دارم که بعداً می‌توانم بروم سراغ‌شان. ۳. هر جور شده با دِلیا رودررو نشوم. دِلیا فکر می‌کند من رفته‌ام توی اتاقش فضولی کرده‌ام. (که رفته‌ام و کرده‌ام.) ۴. هر قدر می‌توانم نقاشی بکِشم، به‌خصوص اگر مارکوس دارد سرک می‌کشد.

آخر نیمسال تحصیلی است و تام حسابی خوش‌حال. قرار است تعطیلات را به شهرک ساحلی صنوبرپوش بروند. اما همیشه همه‌چیز همان‌طور که برنامه می‌ریزی جلو نمی‌رود. سفر غافل‌گیرکننده‌ای در انتظار تام است. این کتاب پُر است از چیزهایی که سرگرمتان می‌کند اگر برنامه‌هایتان برای تعطیلات خیلی خوب پیش نمی‌رود (مثلِ تام). کی فکر می‌کرد کاغذهای چسب‌دار این‌قدر به‌دردبخور باشند برای:...

آقای فولرمن هر ترم دانش‌آموزهای مختلفی را برای ستاره دادن انتخاب می‌کند. اگر سینه‌آویز دانش‌آموز برگزیده داشته باشی، معلم‌ها هم وقتی می‌بینندت مهربان‌تر رفتار می‌کنند و کلی بیشتر بهت لبخند می‌زنند. مارکوس از وقتی سینه‌آویز را زده به روپوشش، یک لحظه هم دست از پز دادن برنمی‌دارد. اِمی هم قبل مارکوس سینه‌آویز دانش‌آموز برگزیده داشت، اما تام سینه‌آویز ندارد. باید...