ژن (تاریخ خودمانی)
درباره نویسنده سیدارتا موکرجی:
سیدارتا موکرجی (Siddhartha Mukherjee) نویسنده کتاب ژن (تاریخ خودمانی)، (زاده ۱۰ ژوئیهٔ ۱۹۷۰ در دهلی نو) پزشک، سرطانشناس و نویسنده هندی-آمریکایی است. او با نوشتن کتاب پادشاه همه بیماریها: زندگینامهای در وصف سرطان (۲۰۱۰) که در سال ۲۰۱۱ میلادی برندهٔ جایزه پولیتزر در بخش آثار غیرداستانی شد شناخته میشود. موکرجی در این کتاب، تاریخ ۴۰۰۰ سالهای از سرطان را روایت میکند. در سال ۲۰۱۵ فیلم مستندی بر پایه این کتاب توسط کن برنز برای شبکهٔ تلویزیونی پیبیاس ساخته شد.
سیدارتا موکرجی در خانوادهای بنگالی در دهلی نو زاده شد. پدر او، سیبسوار موکرجی، از مدیران میتسوبیشی، و مادر او، چاندانا موکرجی، آموزگار مدرسهای در کلکته بودند. سیدارتا در مدرسهٔ سینت کلومبوس در دهلی درس خواند. او در ۱۹۸۹ میلادی توانست بزرگترین جایزهٔ مدرسه، به نام «شمشیر افتخار» را دریافت کند. موکرجی به عنوان دانشجوی زیستشناسی دانشگاه استنفورد در آزمایشگاه پل برگ (برندهٔ جایزهٔ نوبل) به کارِ شناسایی ژنهایی پرداخت که رفتار سلولهای سرطانی را تغییر میدهند.
موکرجی پس از دریافت بورسیه رودز، در دانشگاه آکسفورد مشغول به تحصیل شد و مدرک پیاچدی ایمنیشناسی را از کالج مگدالن، آکسفورد دریافت کرد. پس از فراغت از تحصیل، وارد مدرسه پزشکی هاروارد شد و دورهٔ دکترای پزشکی را در سال ۲۰۰۰ به پایان رساند. سپس به مدت ۳ سال دستیار پزشکی داخلی در بیمارستان عمومی ماساچوست شد و طی ۳ سال بعدی دورهٔ سرطانشناسی را در موسسهٔ سرطان دانا-فاربر گذراند.
موکرجی در نیویورک زندگی میکند و با هنرمند آمریکایی برندهٔ کمکهزینه مکآرتور و نمایندهٔ آمریکا در دوسالانه ونیز در ۲۰۱۳ میلادی، سارا زی ازدواج کردهاست. آنها دارای دو فرزند دختر به نامهای لیلا و آریا هستند.
درباره کتاب ژن (تاریخ خودمانی):
ژن چیه؟ چی میشه که اختلال ژنتیکی اتفاق میافته، ژنتیک چه اطلاعات جدیدی به ما میده؟ اجازه بدین جور دیگه بپرسیم، تا حالا به موضوع نژاد فکر کردین؟ موضوع جنسیت چی؟ هویتتون به عنوان یک انسان چطور؟ این که اختلاف و تبعیض نژادی، جنسی و هویتی از کجا میآد و چطور میشه باهاش مقابله کرد. کتاب “ژن: تاریخ خودمانی” برای ما قصههایی میگه که باهاش میتونیم به این سوالها جواب بدیم. از این قصهها مهمتر اینکه بهمون نشون میده چرا ژن مهمترین و خطرناکترین انگارهایه که بشر تا حالا باهاش مواجه شده.
جنگها، کشمکشها و فجایع تاریخی بزرگی اتفاق افتادن که ریشهشون فهم نادرست ژن بوده. برای همین خیلی بیشتر از چیزی که در نگاه اول به نظر میآد مهمه که ما ژن رو بشناسیم، تاریخش رو بدونیم و بفهمیم که کجای فهممون دربارهی ژن اشکال داره. شاید این فهم جدید تاثیر بذاره روی رویای ساخت نسخهی بهتری از خودمون.
موضوع کتاب ژن برای آقای سیدارتا موکرجی یک جنبهی خیلی شخصی دارد. دوتا از عموهایش در سنین مختلف به اختلالهای روانی مبتلا بودهاند و در جایی از کتاب میگوید که این ترس در پدرم بود که خودش یا من هم با این میراث خانوادگی درگیر باشیم. دانستن این نکته کمک میکند تا جنبهی انسانی کتاب ژن را بیشتر و بهتر درک کنیم.
کتاب ژن فقط تحولات و مفاهیم دانش ژنتیک به عنوان یک علم نیست؛ بلکه به عنوان بخشی از تاریخ و فرهنگ انسانی هم هست. اینکه این کتاب مفاهیم پیچیدهای را به زبان خیلی روشن توضیح میدهد خیلی جذاب است؛ اما آنچه لذت خواندنش را چندین برابر میکند -و آن را خیلی روشنگرتر میکند- این است که این مفاهیم و تحولات را در یک بستر و زمینهای از تاریخ و فرهنگ میگذارد تا به شکلی ملموستر بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم.
قسمتی از کتاب ژن (تاریخ خودمانی):
بهعنوان مثال، هموگلوبین که حامل اکسیژن در خون است، یکی از سادهترین، اما حیاتیترین، واکنشهای فیزیولوژیکی را انجام میدهد. زمانی که هموگلوبین در معرض سطوح بالایی از اکسیژن قرار بگیرد، اکسیژن اضافی را در خودش حبس میکند، و برعکس، زمانی که در معرض سطوح پایینی از اکسیژن قرار بگیرد، اکسیژن محبوس را به میل خودش آزاد میکند. این خاصیت(توانایی)، هموگلوبین را قادر میسازد که اکسیژن را بانظم لازم از ریه به سوی قلب و مغز هدایت کند.
اما کدام ویژگی باعث میشود که هموگلوبین بتواند، با چنین کارایی و سرعت، این نقلوانتقال مولکولی را، مانند قطار سریعالسیر بین شهری، انجام دهد؟ پاسخ این پرسش را باید در ساختار مولکول جستوجو کرد: «هموگلوبین A»، که بیش از هرگونهی دیگر این مولکول مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته، شبیه به یک شبدر چهار برگ است؛ دوتای این برگها از نوعی پروتئین به نام آلفا گلوبين و دوتای دیگر از نوع دیگری پروتئین موسوم به بتاگلوبین، ساخته میشوند. در مرکز هریک از این برگها، یک مادهی شیمیایی حاوی آهن – آهنگین به نام هیم، قلاب شده که قادر است اکسیژن را در آغوش بگیرد واکنشی شبیه به زنگزدگی کنترل شده.
به محض این که مولکولهای اکسیژن روی هیم بارگذاری میشوند، هر چهار برگ مثل قلاب زین اسب، اکسیژن را احاطه میکنند، و در زمان تخلیهی اکسیژن، این قلاب خودش را شل میکند. تخلیهی یک مولکول اکسیژن کافی است تا قلابهای دیگر به طور هماهنگ باز شوند، بسیار شبیه به تکهی سنجاق دار پازل، که وقتی بیرون کشیده میشود، تمام تکههای دیگر خودشان را رها میکنند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.