هر روز موهبتی است
جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران از در اتاقی کوچک و بیپنجره که کنار سالن شورای امنیت سازمان ملل قرار داشت و بهزحمت بزرگتر از انباریهای داخل خانه بود رد شد. این اولین دیداری بود که در ۴۰ سال گذشته میان یک وزیر خارجه آمریکا و وزیر خارجه ایران انجام میشد.
ارزیابیهای متحدان ما، از جمله اسرائیل و کارشناسان خودمان این بود که ایران با شتاب در حال حرکت بهسمت توانمندی سلاح هستهای بود. هیچکس شکی نداشت که آنها در آن زمان به توانمندی چرخه سوخت هستهای دست پیدا کرده بودند.
ایران از ۱۶۴ سانتریفیوژی که در روزهای اولیه دولت جورج دبلیو بوش برای غنیسازی اورانیوم میچرخاند، تا سال ۲۰۱۱ خودش را به جایی رسانده بود که میان ۲۷۰۰۰ سانتریفیوژ مستقر خود، ۱۹۰۰۰ دستگاه سانتریفیوژ را مورد استفاده قرار میداد. ایرانیها مقادیر کافی اورانیوم غنیشده ذخیره کرده بودند که در صورت گریز هستهای برای ساخت ۸ تا ۱۰ بمب کافی بود.
وقتی من و ظریف در همان نخستین دیدار روبروی هم نشستیم در آن اتاق کوچک، نزدیک به یک ساعت با هم گپ زدیم. پیش از اینکه ظریف را ببینم کلی از رفقای دیگری که با او در سازمان ملل کار کرده بودند پرسوجو کرده بودم و پیدا بود که او همین کار را کرده و از جمله، خیلی از همکاریهای سازنده ما با همپیمانان عمانی تعریف کرد.
چیزی که در همان ابتدا خیلی به چشمم آمد تسلط کامل او به زبان و عبارات پیچیده زبان انگلیسی بود. در آمریکا درس خوانده و دانش وسیعی از سیاست آمریکا داشت.
آدم باهوشی بود با معلومات بالا و تحصیلات عالی. در عین حال، فارغ از اینکه چقدر من و او سر این مسائل با هم اختلاف نظر داریم، با کلامی روشن و بلیغ و کاملا متعهد به سیاستهای حکومت ایران سخن می گفت.
در ابتدای سخن، قدری چاقسلامتی کردیم و از هر دری حرف زدیم: سالهایی که او در #نیویورک گذرانده بود و سازمان ملل و زندگی در ایران و خانوادهاش و سیاستهای دو کشور و شغل من و حتی سنا. بعد رسیدیم سر اصل مطلب. خیلی روشن برایش گفتم که آمریکا در این راه کاملا جدی وارد شده اما هیچگونه شتاب و اجباری برای رسیدن به توافق اتمی با ایران ندارد.
گفتم که نرسیدن به توافق، بهتر از یک توافق بد است و از سویی ایرانیها هم باید آمادگی این را داشته باشند که خود را با قواعد آژانس بینالمللی انرژی اتمی وفق دهند وگرنه هر گونه کاری در این زمینه وقت تلف کردن است. او هم گفت که ایران ابداً درمانده نیست و برای رسیدن به این توافق دست و پا نمیزند. در این موضع، به فتوای سال ۲۰۰۳ رهبر ایران اشاره کرد که استفاده از سلاح اتمی را حرام میدانست. من هم گفتم که ما به یکی از متقنترین توافقات بینالمللی نیاز داریم که تا به حال بسته شده و دیگر روشن بود که خط قرمز هرکدام از ما دو نفر چیست. با این حال مشخص بود که هر دوی ما اراده جدی داریم که راهی بگشاییم.
وقتی مادربزرگم فوت کرد، از او آنقدر به پدرم رسید که حالا میتوانست رویای خودش را عملی کند و قایقی بسازد و به دل اقیانوسهای پهناور بزند.
این اشــتیاق را از همان سالهای ابتدای نوجوانی بارها برای من که بزرگترین پسرش بودم بازگو کرده بود. یازده سالی داشتم که یکبار مرا با خود به داووس سوئیس برد تا آنجا اسكی کنیم. نمیدانستم که قرار است سالها بعد از آن بارها برای برگزاری جلسات «مجمع جهانی اقتصاد» به این شهر بروم و این دیدار اول برایم بسیار خاطرهانگیز بود. از آن چوباسكیهای قدیمی بهپایم بود: همانها که جنساش از چوب بود و با بند به زیر چكمه محكم میشد. با هم تا بالای کوه رفتیم.»
پدرم نمیدانست که من خبر دارم او هر وقت مــرا به «پارزن» میبرد، عمداً سختترین و طولانیترین مسیرها را انتخاب میکند. همیشه هم من در این مسیرها کلهپا میشدم و بیشتر راه را با ماتحت میسریدم و پایین میآمدم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.