مصائب آشپزی برای دیکتاتورها
درباره نویسنده ویتولد شابلوفسکی:
ویتولد شابلوفسکی (Witold Szablowski) نویسنده کتاب فسادستیزی، روزنامه نگار لهستانی برنده جایزه و نویسنده کتاب خرسهای رقصان: داستان های واقعی افراد نوستالژیک برای زندگی تحت استبداد است. هنگامی که او بیست و چهار ساله بود، به عنوان یک آشپز در کپنهاگ حضور داشت، و در بیست و پنج سالگی جوانترین گزارشگر یکی از بزرگترین روزنامههای روزانه لهستان شد، جایی که او به پوشش اخبار بین المللی در کشورهای مختلف از جمله کوبا، آفریقای جنوبی و ایسلند، و به دلیل ویژگی های خود در مورد مشکل مهاجران غیرقانونی به سمت اتحادیه اروپا و قتل عام لهستانی ها در سال 1943 در اوکراین جوایزی را به دست آورد. کتاب او درباره ترکیه، قاتل از شهر زردآلو، دو جایزه را به دست آورد و نامزد معتبرترین جایزه ادبی لهستان شد. سابلوفسکی در ورشو زندگی میکند.
درباره کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها:
این زندگی آشپزهای دیکتاتورهایی است که انگار بر لبة تیغ زندگی میکردند، آنها باید آنقدر باهوش میبودند که با توجه به خلق و خوی دیکتاتورها برایشان غذا میپختند، باید مدام حواسشان میبود که غذایشان شور یا بینمک نشود.
شاید سیاست و غذا در کنار هم نگنجند، اما مصائب آشپزی برای دیکتاتورها این دو موضوع را به خوبی همنشین کرده است. زندگی شخصی دیکتاتورها یکی از آن موضوعات جذابی است که کتابهای بسیاری دربارهاش نوشته شده است. پرداختن به زندگی دیکتاتورها از دریچة آشپزخانه و بررسی تاریخ از خلال آشپزی موضوعی است که نویسنده در این کتاب به سراغ آن رفته است. او با آشپز شخصی پنج دیکتاتوری که به سرکوب و کشتار معروف بودند یعنی صدام، کاسترو، عیدی امین، انور خوجه و پل پوت مصاحبه کرده است.
شابوفسکی روزنامهنگاری است که در چهار قارة مخلتف سفر میکند تا با آشپزهای پنج دیکتاتور مصاحبه کند، از آسیا و افریقا گرفته تا آمریکا جنوبی و اروپا برای پیدا کردن آشپزها میرود. کنار آنها میایستد و به آشپزیشان نگاه میکند، و آنها غذاها را همانطور که برای دیکتاتورها میپختند، آماده میکنند همان مقدار نمک و ادویه به غذا اضافه میکنند و دربارة غذاهای مورد علاقة آنها صحبت میکنند. این آشپزها هر کدام زندگی عجیبی داشتهاند که به جذابیت روایتهای آنها از دیکتاتورها میافزاید.
اینکه وقتی کامبوجیها داشتند از گرسنگی میمردند پل پوت چه میخورد؟ یا شایعهای که گفته میشود عیدی امین گوشت انسان میخورد واقعیت دارد یا نه؟ سوالاتی هستند که نویسنده در مصاحبه با آشپز شخصی این دیکتاتورها سعی کرده جواب آنها را بدهد.
قسمتی از کتاب مصائب آشپزی برای دیکتاتورها:
یک روز، رئیس جمهور صدام حسین، تعدادی از دوستانش را به قایقاش دعوت کرد. او چند بادیگارد، منشی و مرا؛ یعنی آشپز شخصیاش را با خودش برد. و ما با کشتی تفریحی در رودخانه دجله راندیم. هوا گرم بود. یکی از اولین عصرهای بهاری آن سال بود. آن زمان با هیچ کس در جنگ نبودیم و همه حال خوبی داشتیم. سلیم، یکی از بادیگاردها به من گفت: «ابو علی، بنشین، امروز تعطیلی. رئیس میگوید که برای همه غذا میپزه. او میخواد برامون کباب درست کنه» :
لبخند زدم: «یک روز تعطیل» زیرا میدانستم که در مرام صدام چنین چیزی وجود ندارد. چون قرار بود غذا کباب باشد، شروع به آماده کردن همه چیز برای کباب کردم. قدری گوشت گوساله و بره را ساطوری کردم و آنها را با گوجه، پیاز و جعفری مخلوط کردم و بعد آنها را در یخچال گذاشتم تا بعدا به خوبی به سیخ بچسبد. یک کاسه برای شستن دست آماده کردم، بساط آتش را راه انداختم، قدری نان پیتا پختم، سالاد خیار و گوجه درست کردم. بعد تازه آن وقت بود که نشستم.
در عراق، هر مردی فکر میکند که بلد است گوشت را کباب کند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.