دنیای دوپامین
درباره نویسنده آنا لمکی:
آنا لمکی (Anna Lembke) نویسنده کتاب دنیای دوپامین، روانپزشک و استاد دانشگاه استنفورد و مدیر گروه مطالعات اعتیاد در این دانشگاه است که به دلیل موفقیت در تحقیق و تدریس جوایز بسیاری دریافت کرده و قریب صد مقاله از او در مجلات معتبر پزشکی منتشر شده است.
درباره کتاب دنیای دوپامین:
دانشمندان دوپامین را نوعی ارز رایج برای سنجش توان اعتیادآور تجربه میدانند. هر اندازه میزان ترشح دوپامین در مسیر پاداش مغز با انجام کاری یا مصرف مادهای بیشتر باشد، توان آن کار یا ماده در ایجاد اعتیاد بیشتر است.
جدا از کشف دوپامین، یکی از یافتههای مهم قلمرو علوم اعصاب در قرن گذشته این بود که درد و لذت در مغز جایگاه واحدی دارند. نیز، درد و لذت دوکفه نوعی تعادل هستند.
همه ما انسانها با رفتارهایی مانند زیاد شیرینی خوردن و الکی خرید کردن، چشمچرانی کردن و سیگار کشیدن، اتلاف وقت در شبکههای اجتماعی و خواندن مجلات مبتذل بهطور کلی خود را درگیر عاداتی میکنیم که در نهایت موجب پشیمانی ما میشوند و حداقل تأسف میخوریم که چرا درگیر آنها شدهایم. در دنیایی که مصرف هر چه بیشتر به انگیزهای نیرومند و فراگیر در زندگی ما بدل شده قصد داریم در این کتاب راههای عملی مفیدی برای مبارزه با رفتارهای وسواسی و اجباری ارائه دهیم.
در اصل راز رسیدن به تعادل عبارت است از درآمیختن علم لذت با حکمت شفا.
قسمتی از کتاب دنیای دوپامین:
شنیدن صدای آواز سیرنها، یکی از مهمترین خطرهایی بود که اودیسه حين بازگشت از تروا ممکن بود با آن روبهرو شود. سیرنها موجوداتی بودند که پیکر آنها نیمی به شکل زن و نیمی به شکل پرنده بود و نغمههایی چنان دلفریب میخواندند که دریانوردان برای شنیدن آن به سمت صخرههای خطرناک نزدیک جزیره میرفتند. کشتی به صخره برخورد میکرد و غرق میشد و دریانوردان جان خود را از دست میدادند.
تنها راه دریانوردان برای رهایی از این خطر آن بود که به آواز سیرنها گوش ندهند. اودیسه به افراد خود دستور داد گوشهای خود را با موم پر کنند و خودش را نیز به دکل کشتی ببندند و تأکید کرد «اگر هم زمانی التماس کردم مرا آزاد کنید یا سعی کردم طنابها را پاره کنم، شما توجه نکنید و مرا محکمتر ببندید.»
طبق این اسطوره مشهور یونانی یکی از راههای خود محدودسازی آن است برای خود سد و مانع فیزیکی ایجاد کنیم یا از نظر مکانی و جغرافیایی بین خود و ماده یا عامل تحریک آمیز فاصله بیندازیم. من در این زمینه از بیماران خود مثالهای زیادی به یاد دارم. مثلا «تلویزیون را از برق کشیدم و ریموت آن را داخل گنجه گذاشتم و قفل کردم.» یا «کنسول بازی خودم را برداشتم و بردم گذاشتم توی گاراژ.» یا «خیلی وقت است که دیگر از کارت اعتباری استفاده نمیکنم و برای خرید فقط پول نقد میدهم.» یا «هر بار که میخواهم به هتلی بروم قبلا با آنها تماس میگیرم و خواهش میکنم مینی بار و تلویزیون را از اتاقم بردارند.» یا «من آی پد خودم را گذاشتم داخل صندوق امانات بانک و به این ترتیب از شرش خلاص شدم.»
یکی از بیمارانم به نام آسکار مردی چاق و تنومند و حدودا ۸۰ ساله، ذهنی فرهیخته و صدایی رسا و تمایل غریبی به تک گویی داشت. اسکار به دلیل پرحرفی همیشه موقع گروه درمانی کار را خراب میکرد و مجبور میشدم او را از جلسه بیرون کنم. در عین حال عادت داشت چه موقع مطالعه و تحقیق یا کار در گاراژ یا باغبانی در حد افراط الكل مصرف کند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.