خمسه به روایت خمسه
درباره نویسنده امید نجوان:
امید نجوان نویسنده کتاب خمسه به روایت خمسه، متولد بیستم فروردین ۱۳۴۹ در شهر تهران است. فعالیت روزنامهنگاری را از سال ۱۳۷۱ با انتشار نقد فیلم و گزارش در ماهنامه «فرهنگ و سینما» آغاز کرد. او از سال 1374 عضو پیوسته انجمن صنفی کارگریِ منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی (انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران سابق) شد. او از ۱۳۷۶ تا اسفند ۱۳۹۹ عضو تحریریه ماهنامه سینمایی «فیلم» بود. او همچنین همکاری با سایر نشریههای تخصصی از جمله «دنیای تصویر»، «ویدئو ماهواره»، «ویدئو»، «فیلمویدئو»، «فیلمنگار»، «بازیگری» و «صنعت سینما»، فصلنامههای «سینماحقیقت» و «انیمیشن»، بخشهای سینمایی روزنامههای «رسالت»، «اخبار»، «ایران»، «جام جم»، «شرق»، «همشهری»، «دنیای اقتصاد» و… را در کارنامه دارد.
درباره کتاب خمسه به روایت خمسه:
در نهم بهمن ۱۳۳۱ در تهران با نام کامل علیرضا نمکشناسِ خمسه، که در سالهای بعد به علیرضا خمسهنیا تغییر میکند، از پدری اهل زنجان (احمدعلی) و مادری اهل تهران (خانمتاج)، به دنیا آمد. او نخستین فرزند خانواده پس از سه پسر دیگر بود که هرکدام بنا به دلایلی فوت شده بودند.
علیرضا خمسه دبستان را در سال ۱۳۳۷ با تحصیل در دبستانی در کرج (نیمهی نخست سال) آغاز کرد و سپس به دلیل شغل پدر و انتقال ایشان به استان چهارمحال و بختیاری، تحصیل را در دبستان ادیب بروجن ادامه داد؛ اما چندی بعد، پدر به تهران منتقل شد و خمسه از سال سوم تا پایان دوران ابتدایی را در خیابان ناصرخسرو و در دبستان امیرمعزی پی گرفت.
در سال ۱۳۴۲، نخستین نشانههای علاقه به هنرپیشگی، با اجرای نمایشنامهای به نام عیددیدنی، در او اشکار شد. نمایشی که خمسه آن را با استفاده از وسایل منزل و همکاری دو نفر از پسرخالههایش اجرا کرد. خمسه در تابستان آن سال و سالهای بعد، به سنت آن دوران -که بچهها مجبور بودند خرج تحصیل خود را درآورند- فعالیت در مشاغل مختلف را تجربه کرد. از جمله: کار در یک کارخانهی پارچهبافی، کارگر ساختمانی، دستفروشی و کارهایی از این قبیل.
سال ۱۳۴۳ آغاز تحصیل او در دبیرستان امیرکبیر تهران بود. یکی از تأثیرگذارترین آموزگارهای خمسه در این دوران، زندهیاد کیومرث صابریفومنی (معلم ادبیات او)ست که سالها بعد با انتشار هفتهنامهی «گُلآقا» یکی از مهمترین و جریانسازترین نشریات طنز ایران را منتشر کرد. خمسه در سالهای تحصیل در دبیرستان، به عضویت یک گروه تئاتری در آمد و همراه با فرامز باصری (کارگردان) و عبدالله رستگارپناه و کامران حیدری (بازیگران) نمایشهایی را اجرا کرد.
او در سال ۱۳۵۵ به گروه تئاتر پیاده میپیوندد. مهمترین اجرای خمسه در سال ۱۳۵۷، حضور در نمایش دایرهی گچی قفقازی، نوشتهی برتولت برشت و به کارگردانی داریوش فرهنگ، است که در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفت. او همچنین در این سال با ثبتنام در انجمن ایران و فرانسه موفق به آموختن چند ترم زبان فرانسوی شد و سپس با دریافت پذیرش از دانشگاه ونسن، بهطور موقت به این کشور مهاجرت کرد تا در رشتهی بازیگری تحصیل کند. خمسه در این دانشگاه با ستارههای وقتِ تئاتر اروپا (کسانی همچون یوجینو باربا و آگوستو بوال) آشنا شد و این برای او فرصت درخشانی برای آموختن سبکهای مختلف تئاتر بود. به عنوان مثال: تئاتر سوم توسط یوجینو باربا و تئاتر ستمدیده توسط آگوستو بوال.
خمسه همچنین برای تأمین هزینههای زندگی و تحصیل خود در فرانسه به فعالیتهای مختلفی دست زد که یکی از آنها چیدن انگورها در منطقهی سانسر واقع در جنوب فرانسه بود.
این هنرمند بزرگ درنهایت در سال ۱۳۵۸ به ایران باز گشت و با رفیق قدیمیاش، مهدی هاشمی، تماس گرفت. در همین سال، مهدی هاشمی مقدمات آشنایی او را با بهرام بیضایی فراهم کرد، کارگردانی که مترصد ساخت فیلم سینمایی مرگ یزدگرد از روی نمایشنامهای به همین نام است، و از آن زمان تاکنون پروندهی هنری پربار علیرضا خمسه ادامه یافته است.
کتاب «خمسه به روایت خمسه» یادداشتها، نوشتهها و مقالههای پراکندهای است، در کتاب حاضر، یادداشتهایی نیز به قلم فاطمه معتمدآریا، کیومرث پوراحمد، خسرو دهقان و… پیرامون علیرضا خمسه میخوانیم.
قسمتی از کتاب خمسه به روایت خمسه:
لذت زندگی در لحظه
فاطمه معتمدآریا
سال ۱۳۵۶ برای اولینبار او را در یک کارگاه پانتومیم در فرهنگسرای نیاوران دیدم. یک هفتهای با هم بودیم. خلاقیت علیرضا خمسه بهترین نکتهای است که از آن کلاس به یادم مانده. مقابل یک دیوارِ غیرقابل عبور خیالی دستش را بالا برد دیوار را پایین کشید (در حد یک مانع کوتاه) و بعد، از روی آن پرید! کاری که او انجام داد خلاقانهترین اجرای آن دوره شناخته شد. همیشه سرمست از عشق به زندگی، با نشاط میخوانَد و میرقصد و همه را به وجد میآورد و چه هنرمندانه و زیبا غصههایش را با طنز میگوید که تو ناراحت نشوی! حواسش به خودش و رفتارهایش هست که مبادا طنز بیپایانش کم شود؛ نه از سر خودخواهی، که از سر مهر به اطرافیان.
بسیار موشکاف و حساس است. با قاعده زندگی میکند و قانون لذت زندگی در لحظه را میداند و میداند که چگونه از لحظه لحظهی بودن لذتی ببرد و چیزی یاد بگیرد و با بخشندگی با همه تقسیم کند. او یادگار دوران پرتلاش و چالش هنرهای نمایشی است که خوب میخوانَد و خوب گوش میدهد و خوب فکر میکند. حیف که این زمانهی پر درد و اضطراب و بیدروپیکر، وجود سرشار از زندگی و پر مغز علیرضا را گم کرده و او را طلب نمیکند تا هنرِ شاد زیستن و راه عبور از دیوارهای خیالی را به همه نشان دهد. حیف…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.