7.5 درس درباره مغز
درباره نویسنده لیزا فلدمن بارت:
لیزا فلدمن بارت (Lisa Feldman Barrett) نویسنده کتاب 7.5 درس درباره مغز، (متولد 1963) یک استاد برجسته روانشناسی دانشگاه در دانشگاه شمال شرقی بوستون است، جایی که او بر روی علوم عاطفی تمرکز دارد. وی مدیر آزمایشگاه علوم تأثیرگذار بین رشتهای است. او به همراه جیمز راسل سردبیر موسس مجله Emotion Review است.
درباره کتاب 7.5 درس درباره مغز:
کرکوس ریویو: «اطلاعات ارزشمندی دربارهی شناخت مغز… نویسنده با چیرهدستی و با بهرهگیری از استعاره و داستان، شرح آموزندهای از رشتهی مورد علاقهی خود ارائه میکند… کتاب بسیار کوتاه، جذاب، و خواندنی است و در پایان آن نیز ضمیمهای دارد که موضوعات بحث شده در کتاب را با عمق بیشتر، ولی با همان روشنی، بررسی میکند، مباحث متنوعی از غایتشناسی گرفته تا آزمون شخصیتی مایِرز-بریگز و نوشتههای افلاطون دربارهی روان انسان. اثر برجستهای در زمینهی علم عامهپسند!»
بوک لیست: «در مورد تودهی یک و نیم کیلویی وسط گوشهایتان چه میدانید؟ بارت در این کتاب، طی هفت درس و یک درس نیمه درباره تکامل مغز، این عضو حیرتانگیز بدن را با متنی خوشنگاشت و شایسته بررسی میکند.»
دیسکاوری: «خواندن این کتاب علمی واجب است. نویسنده عصبپژوه خواننده را به سفر دور و درازی میبرد که از نخستین جانداران کرهی خاکی آغاز میشود، اندیشههای فلاسفهی باستان را درمینوردد، و سرانجام به وضعیت امروزی علوم اعصاب میرسد.»
وظیفهی اصلی مغز، نه فکر کردن، بلکه حفظ وضعیت «آلوستاز» یا «ثبات در جریان»، از طریق پیش بینی و تأمین انرژی مورد نیاز برای بقای بدن است. این تنها یکی از مفاهیم علمی است که «بارت» در این کتاب متشکل از مقالههای کوتاه و آموزنده ارائه میکند. «بارت» توضیح میدهد که چگونه مغز ما دادههای حسی دریافتی را رمزگشایی میکند تا تصمیم بگیرد که دست به چه اقدامی بزند، و این که چگونه مغز ما عملکردهای خود را با سایر اعضای بدن هماهنگ میکند. شاید جذابترین ایدههای کتاب، در فصل پایانی آن ارائه میشود، زمانی که «بارت» به توانایی منحصر به فرد مغز در ساخت واقعیت اجتماعی میپردازد. ما انسانها به صورت جمعی، واقعیتی اجتماعی را خلق میکنیم که به دنیای فیزیکی، نظم و چارچوب میبخشد؛ ما سنتها، قوانین و تمدنها را به وجود میآوریم.
قسمتی از کتاب 7.5 درس درباره مغز:
دو هزار سال پیش در یونان باستان، فیلسوفی به نام افلاطون جنگی را شرح داد. جنگی نه میان دو شهر یا کشور، بلکه در درون هر انسان. افلاطون نوشت که ذهن انسانی شما نبردی است بیپایان بین سه نیروی درونی که رفتار شما را کنترل میکنند. یک نیرو متشکل از غریزههای ذاتی برای بقا است، مانند گرسنگی و میل جنسی، نیروی دوم متشکل از هیجانات شما است، مانند خوشحالی، خشم، و ترس. به نوشتهی افلاطون، غرایز و هیجانات مانند جانورانی هستند که میتوانند رفتار شما را در جهاتی متباین و نامناسب هدایت کنند. برای مقابله با این آشوب، نیروی درونی سومی نیز به نام تفکر عقلانی دارید که هر دو جانور وحشی را افسار میزند و شما را در مسیری متمدنانهتر و درستتر هدایت میکند.
قصهی گیرای اخلاقی افلاطون دربارهی نزاع درونی همچنان یکی از پرطرفدارترین باورها در تمدن غربی است. میان ما کیست که طناب کشی میل و عقل را تاکنون در درون خود حس نکرده باشد؟
پس شاید جای تعجب نباشد که بعدا دانشمندان در تلاش برای توضیح دادن چگونگی تکامل مغز، همین نبرد افلاطون را برای مغز به کار بردند. آنها گفتند که روزی روزگاری، ما مارمولک بودیم. سیصد میلیون سال قبل، آن مغز خزنده برای انگیزههای پایه ای همچون غذا خوردن، جنگیدن، و جفت گیری کردن سیم کشی شده بود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.