گردابی چنین هایل
درباره نویسنده جردن هارپر:
جین ریس (24 اوت 1890 – 14 مه 1979) در سال ۱۸۹۰ در جزیرۀ دومینیکا در هند غربی متولد شد و تا هفده سالگی در آنجا زندگی کرد. پدرش پزشکی بریتانیایی و مادرش از سفیدپوستان ساکن هند غربی بود. جین در هفده سالگی به کشور محبوبش انگلستان آمد، اما این کشور از همان آغاز او را مأیوس و رؤیاهایش را به کابوس بدل کرد.
درباره کتاب گردابی چنین هایل:
عنوان اصلی گردابی چنین حایل، دریای پهناور ساراگوسا است. دریای ساراگوسا منطقهای در اقیانوس اطلس و در مجاورت دریای کارائیب است که مشهور است تنها دریای بدون ساحل جهان است. محل تولد جین ریس و محل حوادث داستان به جز بخش پایانی آن که در انگلستان میگذرد، منطقه ی کارائیب است.
گردابی چنین هایل سه بخش و دو راوی شخصیت دارد و با ضرباهنگی تند تماماً در زمان گذشته و به صورت خطی روایت میشود. راوی بخش اول آنتوانت، شخصیت اصلی داستان است. بخش دوم به طور مشترک توسط شوهر بدون اسم آنتوانت و خود او روایت میشود و راوی بخش سوم بار دیگر آنتوانت است. روایت داستان که از جمله نقاط قوت آن است ساختاری بسیار فشرده و زبانی بسیار صریح و روشن دارد.
زمان شروع داستان دهی سی قرن نوزده و سالهای بلافاصله پس از لغو بردهداری در قلمرو های تحت سلطهی انگلستان از جمله محل داستان است. کتاب آغاز محکم و جالبی دارد که خواننده را برای ورود به اثری پر تنش آماده میکند:«میگویند وقتی دردسر از راه میرسد صفها را فشردهتر کنید، لاجرم سفید پوستان هم چنین کردند. اما، ما در صف آنها نبودیم. خانمهای جامائیکائی هرگز مادر مرا قبول نداشتند، به قول کریستوفین چون اون خوشگل بود فقط خودش دوست داشت.»
در شروع کتاب آنتوانت به اتفاق مادر زیبارو و گوشه گیرش، آنت، برادر کوچکتر معلولش و چند مستخدم بومی سیاه پوست که جالب ترینشان کریستوفین، دایهی آنتوانت است، در وضعیتی نابسامان و فقیرانه در ملک اربابی خانوادگی در جامائیکا زندگی میکنند. پدر آنتوانت چند سال پیش از دنیا رفته و آنت همسر دوم او بوده است. آنت اهل یکی از جزایر فرانسوی زبان کارائیب است و علت پذیرفته نشدنش توسط خانمهای سفید پوست جامائیکاییِ انگلیسی زبان، تفاوت زبان و فرهنگ آنهاست.
معروف است که جین ریس گردابی چنین حایل را تحت تأثیر جین ایر اثر شارلوت برونته و در همدلی با برتا، همسر دیوانهی مرد شخصیت محوری آن داستان، راچستر نوشته است. هرچند که در هیچ جای کتاب اشارهی مستقیمی به رمان جین ایر نمیشود اما خواننده بعد از خواندن نیمی از کتاب میفهمد که آنتوانت کسی نیست جز همان زن دیوانهی راچستر به نام برتا و این داستان بخش ناگفته ماندهی سرگذشت اوست؛ سرگذشتی تراژیک که گویی به همراه نفرین فهمیده نشدن توسط مردان، از مادر به ارث برده است. با چنین قرائتی، بخش پایانیِ سوم گردابی جنین هایل ـ پس از بخش های اول و دوم که به ترتیب به تراژدی مادر آنتوانت و خود او اختصاص دارند ـ مفصل اتصال این داستان به جین ایر است و این اثر پاسخی فمینیستی و ضد استعمارگرایی به رمان جین ایر است. گردابی چنین حایل جایگاه ویژه ای در مطالعات فمینیستی دارد.
قسمتی از کتاب گردابی چنین هایل:
میگویند وقتی دردسر از راه میرسد صفها را فشردهتر کنید، لاجرم سفیدپوستان هم چنین کردند. اما، ما در صف آنها نبودیم. خانمهای جامائیکائی هرگز مادر مرا قبول نداشتند، به قول کریستوفين، «چون اون خوشگل بود فقط خودش دوست داشت».
او همسر دوم پدرم بود، و به تصور همه، بیش از حد از شوهرش جوانتر بود و از آن بدتر دختری مارتینیکی بود. وقتی از او پرسیدم چرا کسی به دیدن ما نمیآید، گفت، جاده اسپانیش تاوون به ملک کولی بری، جایی که ما در آن زندگی میکردیم، خیلی ناجور است، و تعمیر و صافکاری جادهها متعلق به گذشته است. (پدرم، دوستان، اسبها، احساس امنیت در رختخواب – همه متعلق به گذشته بود).
یک روز شنیدم که با آقای لوترل، همسایه ما و تنها دوستش، صحبت میکرد. «البته آنها بدبختیهای خودشان را هم دارند. هنوز در انتظار غرامتی هستند که انگلیسیها قول دادهاند پس از تصویب لایحه آزادی برده ها بدهند. بعضیها باید مدتها در انتظار بمانند.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.