گربه راهنمای ما
دربارهی نویسنده استفان گارنیه:
استفان گارنیه، نویسندهای فرانسوی است. او علاوه بر خلق مقاله، به نوشتن رمان، اخبار و مطالب طنزآمیز میپردازد و در تاریخ نگاری نیز فعالیتهایی داشته است. گارنیه در لیون فرانسه زندگی میکند. او قبل از اینکه به طور حرفهای به نویسندگی مشغول شود، شغلهای مختلفی از جمله ادیتور صدا، بازاریاب خودرو، طراح وبسایت، مدیر هتل، خوانندگی و… را امتحان کرده است که این تجربهها کمک بسیاری به نوشتههای طنز او میکند چرا که با قسمتهای مختلفی از زندگیها و شغلهای افراد آشنایی دارد. در حال حاضر او در لیون فرانسه ساکن است و در آن جا به نوشتن ادامه میدهد.
دربارهی کتاب گربه راهنمای ما:
آنچه میخواهیم شاید فقط این باشد که برای یک روز هم که شده ما را از پریزِ برق دربیاورند و ارتباط ما با همه دنیا قطع شود تا حتی فقط برای لحظهای نفس بکشیم.
خب بگذریم؛ زیگی، گربه من، بیصدا وارد اتاق کارم میشود و به من نگاهی میاندازد؛ پس از آن چشمکی میزند، روی میز کارم میپرد و روی صفحه کلید کامپیوتر دراز میکشد. این رفتار او سالهای سال است که دیگر برای ما عادت شده است، وقتی که به نوشتن روی برگههایم مشغول بودم، او هم لحظهای دست از جویدنِ درِ خودکارم برنمیداشت.
این کارش مرا به خنده میاندازد و به یک بازی بین ما تبدیل شده است. زیگی از یک سو وانمود میکند که عاشق این است که من بنویسم و از سوی دیگر، با تمام وجودش تلاش میکند تا مانع کار کردنم شود.
تا حالا بهجز پنجه کشیدنهای آرام، رفتوآمد بین زانوهای من و صفحه کلید کامپیوتر و در واقع، بین تمامی این کارهایی که انجام میداد چیز دیگری جز بغل و بازی کردن نبود…
شاید در تمامی این سالها میخواست چیز دیگری را به من بگوید، شاید هم میخواست خیلی راحت بگوید: «آهای! نمیخواهی در طول روز کمی از کار کردن دست بکشی؟»
دست کشیدن از کار… در این لحظه که بینیاش را روی گردنم میمالد، دیگر تمایلی به کار ندارم… امروز اصلاً نمیخواهم بدانم که پول کافی برای پرداخت قبضهایم دارم یا نه؟ یا حتی بخواهم نگران سقوط بازار سهام باشم.
آیا او اصلاً خودش را درگیر این مسائل میکند؟
شاید هم رازی که در این سالهای دراز میخواست به من بگوید، این بود: « رهایی، فقط درگیر مسائل ضروری شدن، فقط به شادی خود فکر کردن»، یعنی رفتار کردن درست همانند او … زندگی کردن مثل یک گربه!
واضح است که یک گربه خیلی بهتر از ما زندگی میکند! بنابراین چرا او را سرمشق زندگیمان قرار ندهیم؟ این همان چیزی است که من با رمزگشایی از رفتار گربهام، نفس کشیدنهایش و همچنین روش زندگیاش دریافتهام.
در واقع، همه چیز همینجا بود. درست مقابل من، بدون اینکه در این سالها متوجه آن شده باشم. ما میتوانیم چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری از یک گربه خیلی چیزها را بیاموزیم.
از شما دعوت میکنم کتاب حاضر را بهدقت بخوانید، کمی از زندگی روزمره خود فاصله بگیرید و شادی و لبخند را دوباره پیدا کنید.
اما پرسش اینجاست؛ در چه مسائلی حق با اوست؟ در چه زمینههایی باید از او الهام بگیریم؟
از امروز تصمیم بگیرید که از زاویهای دیگر به زندگی نگاه کنید، یعنی مانند یک گربه بیندیشید و رفتار کنید.
گربهها تمام مدت ما را مجذوب خود میکنند. ما آنها را تماشا میکنیم و سعی داریم درکشان کنیم، در قدرت، رفتار، ویژگیها، عادتها و جزئیات اطوار آنها جادویی وجود دارد که استعداد آنها را در زندگیِ با آرامش و شاد بودن نشان میدهد.
بیشک ما نیز میتوانیم در زندگی روزمره، شخصی و شغلی خود از ویژگیهایی که گربهها بهطور طبیعی دارند، بهرهمند شویم.
فلسفهای که گربهها در زندگی به کار میگیرند را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد: خوردن، بازی کردن، خوابیدن، به فکر آسایش خود بودن و انجام کارهایی که برایشان خوشایند است.
این رفتار در مقایسه با سبک زندگی ما بسیار عالی است! اما فقط این نیست، همانطور که خواهید دید آنها صاحب شیوهای از زندگی هستند که به آنها این امکان را میدهد که بدون اضطراب زندگی کنند، چرا که گربهها تنها یک اولویت دارند: آسایش و شادکامی خود!
با مشاهده آنها و با تقلید از شیوه رفتاریشان میتوانیم به چشمانداز و دید دیگری نسبت به دنیا دست بیابیم، با درکی متفاوت و رشدیافتهتر از خودمان.
از همین حالا شروع میکنیم. به دنیای گربهها، افکار و فلسفه آنها خوشآمدید، آشنایی با این دنیا به ما کمک میکند که زندگی را درست مثل او دوست داشته باشیم.
قسمتی از کتاب گربه راهنمای ما:
آزادی، آزادی عزیزم! چه کسی ممکن است در طول زندگی اش حتی برای لحظه ای هم که شده رویای آزادی را همچون محرکی در ذهنش نپرورانده باشد؟
آزادی در رفت وآمد و انجام هر کاری که برایتان خوش آیند است. آزادی در تمایلات و خیال پردازی ها؛ به عبارت دیگر، آزاد بودن در ذهن و حرکات. آزادِ آزاد!
هرچند متناقض به نظر می رسد، اما همه ما میل باطنی قدرتمندی برای گیر افتادن در موانع داریم و معمولاً هم خود را در غل و زنجیر گرفتار می کنیم. حالا این زنجیر ممکن است وام های بانکی باشد که ما را مجبور می کند هر روز بیشتر از قبل کار کنیم، گاهی هم مسائل بیهوده ای هستند که از دید ما ارزشمند تلقی می شوند. عادت هایی که دیگر به اجبار تبدیل شده اند، به گونه ای که حتی دیگر متوجه آن ها نیز نیستیم یا افرادی که همچون زهر عمل می کنند اما مجبور به تحمل آن ها هستیم.
شاید دیگر زمان آن رسیده باشد که زندگی تان را حسابی آب و جارو کنید…
چرا تلاش نمی کنید که تنها چیزهایی را که دوست دارید نگه دارید، مثلاً روابطی که از آن ها لذت می برید یا فعالیت ها و مشاغلی که شما را به هیجان می آورد؟
تنها آنچه را که در ذهن دارید انجام دهید و فقط تمایلات و علایق خود را دنبال کنید… شاید تمام این ها برای شما مانند رویایی شیرین باشد… ولی برای گربه چنین نیست. او تصمیم گرفته است که آزاد باشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.