کوی غزلها
درباره نویسنده لیلی ابوالعلا:
لیلی ابوالعلا (Leila Aboulela) نویسنده کتاب کوی غزلها، (زادهٔ ۱۹۶۴) نویسنده داستان، مقالهنویس و نمایشنامهنویس اهل سودانی است که در آبردین، اسکاتلند مستقر است. او در خارطوم سودان بزرگ شد و در سال 1990 به اسکاتلند نقل مکان کرد و در آنجا فعالیت ادبی خود را آغاز کرد. ابوللا تا سال 2023 شش رمان و چندین داستان کوتاه منتشر کرده است که به پانزده زبان ترجمه شده است. محبوبترین رمانهای او، مناره (2005) و مترجم (1999) هر دو داستانهای زنان مسلمان در بریتانیا را نشان میدهند و در فهرست طولانی جایزه ادبی بینالمللی دوبلین و جایزه اورنج قرار گرفتند.
آثار ابوللا در نشریاتی مانند مجله هارپر، گرانتا، واشنگتن پست و گاردین گنجانده شده است. رادیو بی بی سی آثار او را به طور گسترده اقتباس کرده و تعدادی از نمایشنامه های او از جمله خودی، زندگی عارفانه و درام تاریخی شیر چچن را پخش کرده است.سریال پنج قسمتی رادیویی رمان او در سال 1999 به نام مترجم در فهرست کوتاه جایزه مسابقه در رسانه (RIMA) قرار گرفت.آثار ابوللا به دلیل به تصویر کشیدن مهاجران مسلمان در غرب و چالش هایی که آنها با آن روبرو هستند مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. کار او به شدت تحت تاثیر تجربیات خودش به عنوان یک مهاجر به بریتانیا و سختی هایی است که در دوران گذار تجربه کرد.
کارهای او حول موضوعات و موضوعات سیاسی مانند هویت، روابط چند فرهنگی، شکاف شرق و غرب، مهاجرت و معنویت اسلامی متمرکز است. نثر او توسط جی ام کوتزی، بن اوکری و علی اسمیت تجلیل شده است. رمان روح رودخانه او توسط عبدالرزاق گورناح به دلیل “همدلی و بینش فوق العاده” ستایش شد.
درباره کتاب کوی غزلها:
رمان «کوی غزلها»، در سودان دهۀ 50 میلادی و همزمان با استقلال این کشور اتفاق میافتد. این کتاب داستان مردی به نام نور، از پدری تاجر و خانوادهای مرفه، است. نور سودای شاعری در سر دارد اما پدرش، محمودبیگ، مخالف است و میخواهد او جانشینش شود و کسبوکارش را اداره کند. نور با دخترعمویش، ثریا، نامزد کرده است. این دو، عاشقِ یکدیگرند اما سانحهای برای نور اتفاق میافتد که به فلج شدن او میانجامد و این فاجعه، خانوادۀ نور را گرفتار بحرانی جدی میکند.
در کتاب «کوی غزلها» سودان در دورهای به تصویر کشیده شده که دارد تغییر و تحولاتی را از سر میگذراند. سنت و مدرنیسم در این کشور در مقابل هم قرار گرفتهاند و جلوهای از این تقابل را در کشمکش میان وهیبه و نبیله، دو همسر محمودبیگ، میبینیم که یکی سنتی است و دیگری، که جوانتر و اهل مصر است، میخواهد خود را از سودان و عقبماندگیهای عجین با آن نجات دهد و به مصر برگردد. اما در این میان فرجام کار نور چه خواهد شد؟ آیا او و ثریا ازدواج خواهند کرد و آیا نور میتواند به رؤیای دیرینش که شاعری است دست یابد؟ این را با خواندن کامل کتاب «کوی غزلها» درخواهید یافت.
قسمتی از کتاب کوی غزلها:
الحمدولله، سالم بود و خطر را پشت سر گذاشته. شکر خدا، امروز نسبت به دیروز بهتر است همه دو روبر ثریا همین حرف را می زدند، اما خودش آرام و قرار نداشت. کافی نبود که اشتهای عمو محمود محبوبش داشت بر میگشت یا با عیادت کنندگان از اینکه چطور جنگ کره ممکن است به بالا رفتن قیمت پنبه بیانجامد حرف به میان می آورد ثریا دلش میخواست عمویش مثل قبل بشود، نه ضعیف و بستری؛ دلش میخواست خندان و پر جنب و جوش سرپا بایستد. بعد به شکرانه بهبودش گوسفند یا حتی و رزایی قربانی میکنند و گداها از در عمارت اربابی سرازیر میشوند تا سهم خود را از نان و گوشت بگیرند.
از وقتی رئیس خانواده بیمار شده بود، ثریا دیگر مدرسه نرفت؛ نمی شد در چنین موقعیتی در خانه نباشد.
امشب هم مهمانان میرفتند و میآمدند. خیلی هاشان قبلاً هم آمده بودند و خیلی ها شام می ماندند. امروز فاطمه و ناصر هم بخصوص از مدانی آمده بودند. وظیفه ناصر بود که بر بالین پدرش بماند؛ در واقع مایه شرمساری بود که زودتر نیامده بود ثریا از دیدن خواهر بزرگش خوشحال شد. حالا دور از دیگران روی پلکان باغ نشسته بودند چندی بعد باید میرفتند به تدارک سینی های شام برای مردها کمک میکردند اما حالا قدری فراغت داشتند. باغ پیش رویشان سایه افکن و سرسبز بود و نسیم گرم قور قور یکنواخت قورباغه ها و عطر یاسمن و بوی خاک را با خود میآورد ثریا به آسمان نگاه کرد و با خود گفت در پرتو…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.