سبد خرید

کلیسای جامع و چند داستان دیگر

ناشر : نیلوفردسته: , ,
موجودی: موجود در انبار

69,000 تومان

دنیایی که کارور خلق می کند دنیای آدمهایی است که رویاهایشان را از دست داده اند. با خواندن هر داستان کارورگویی پا به خیابانی گذاشته ایم به ظاهر آشنای آشنا، اما کمی پیشتر که می رویم احساس می کنیم سر هر پیچی خطری در کمین است، یا زمین زیر پایمان حالاست که به ناگهان دهان گشاید.
 باید مراقب بود. به آخر که می رسیم گرچه اغلب حادثه ای عجیب یا وحشتناک هم رخ نداده است باز احساس می کنیم که خرد و خسته ایم. گویا جایی کسی پتکی بر مغزمان کوفته است. به راستی چرا چنین تاثیری در ما می گذارد؟ ایجازش است یا چنانچه خود می گوید، اکراهش از بار کردن عاطفه بر کلمات؟ ما را در برابر تابلویی می نشاند که جابه جایش زدگی یا ریختگی دارد، نخ نما شده است، و پشت آن چیزی را می شود با یک نظر دید چیزی که از دیدنش وحشت می کنیم. به راستی چیست؟ روزمرگی است و بی بروباری هستی؟ تنهایی آدمهاست؟ درماندگی است؟ یا هیچ نیست خلا است که دلهره مان را بر می انگیزد؟

تعداد:
مقایسه



کلیسای جامع و چند داستان دیگر

درباره نویسنده ریموند کارور:

ریموند کارور (Raymond Carver) نویسنده کتاب کلیسای جامع و چند داستان دیگر، با نام کامل ریموند کلوی کارور جونیور (زادهٔ ۲۵ مه، ۱۹۳۸ – درگذشتهٔ ۲ اوت، ۱۹۸۸) نویسندهٔ داستان های کوتاه و شاعر امریکایی بود. او یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و هم چنین یکی از کسانی شمرده می‌شود که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دههٔ ۱۹۸۰ شده‌اند. پیشهٔ کارور به عنوان نویسنده به داستان های کوتاه و شعر اختصاص یافته بود. او خود را به عنوان کسی که «تمایل به ایجاز و قوّت دارد» و «به نوشتن داستان های کوتاه معتاد است»، معرفی کرده است. (در دیباچهٔ «از کجا تلفن می کنم»، مجموعه ای که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد).

دلیل دیگری که برای ایجاز آثار او مطرح میشود این است که «داستان کوتاه و شعر را می توان در یک نشست نوشت و خواند». این مسئله برای وی یک انتخاب ساده نبود، بلکه ملاحظاتی عملی بود تا او با در نظر داشتن آن ها بتواند در کنار شغل های متفاوت و ناهمگون اش، به نوشتن نیز برسد. موضوعات و ایده های آثار او که عموما بر تجربه های کارگری تمرکز دارند به وضوح انعکاسی از زندگی خودش هستند. همین مسئله را می توان در مورد بن مایه های مکرر اعتیاد به الکل و بازپروری از آن که در آثار وی موجود است، مطرح کرد.

درباره کتاب کلیسای جامع و چند داستان دیگر:

کتاب کلیسای جامع و چند داستان دیگر اثر ریموند کارور، شاعر و داستان‌نویس معاصر آمریکایی است. از این نویسنده سه مجموعه شعر و سه مجموعه داستان کوتاه باقی مانده و اغلب داستان‌های او در ایران ترجمه شده‌اند.

در ابتدای کتاب و قبل از شروع داستان‌ها، دو مقاله و یک مصاحبه از کارور می‌خوانید. «شور» و «نوشتن» عنوان این دو مقاله هستند که در سال ۱۹۸۱ نوشته شده‌اند. شور را به درخواست نیویورک تایمز بوک ریویو و نوشتن را به درخواست توسولوتاروف و استیوبرگ در باب تأثیرپذیری نویسنده از اشخاص یا چیزها نوشته و مصاحبه را هم در سال ۱۹۸۳ با پاریس ریویو انجام داده است. داستان‌های کتاب هم در سه مجموعه با عنوان‌های «می‌شود لطفا ساکت باشی؟»، «وقتی از عشق حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم» و «کلیسای جامع» مرتب شده‌اند.

کارور در داستان‌هایش یأس و سرگشتگی زندگی در آمریکا را به تصویر کشیده است. به تعبیر مترجم «آمریکای کارور آمریکای استیصال است، فرورفته در غباری از درد و سرخوردگی.» واقع‌بینی مؤلفه‌ی دیگر سبک این نویسنده است. شخصیت‌های داستان‌های او یک وجه مشترک دارند و آن گرفتار شدن در وضعیت‌هایی بغرنج است که نمی‌توان راه فراری برایشان متصور شد.

در بخشی از مقاله‌ی شور آمده است: «هیچ‌کدام از داستان‌هایم البته واقعا رخ نداده‌اند ـ من حدیث نفس نمی‌کنم ـ اما اغلب آن‌ها شباهتی هرچند ناچیز به رخدادها یا موقعیت‌های خاصی از زندگی دارند. اما وقتی می‌کوشم فضای فیزیکی یا اثاث مربوط به یک موقعیت در زندگی را به خاطر آورم (اگر گلی آن‌جا بوده، چه گلی بوده است؟ آیا بویی داشته؟ و از این قبیل)، اغلب اوقات ذهنم خالی خالی است. بنابراین مجبورم در طی کار بسازمشان.»

قسمتی از کتاب کلیسای جامع و چند داستان دیگر:

بیل و آرلین میلر زوج خوشبختی بودند. اما گاه‌به‌گاه احساس می‌کردند که در جمع آشنایانشان فقط خودشان دوتا هستند که انگار به نحوی جامانده‌اند: بیل مانده بود با وظایف حسابداری‌اش و آرلین هم با کارهای منشیگری‌اش. گاهی باهم حرفش را می‌زدند، بیشتر وقتی زندگی خودشان را بازندگی همسایه‌هایشان، هریت و جیم استون، مقایسه می‌کردند. میلرها احساس می‌کردند که استون‌ها زندگی کامل‌تر و شادتری دارند. هميشه یا برای شام بیرون می‌رفتند، یا در خانه مهمان داشتند، یا برای سفرهای کاری جیم به گوشه و کنار مملکت می‌رفتند.

 استون‌ها در آپارتمان آن‌طرف راهرو روبه روی آپارتمان میلرها زندگی می‌کردند. جیم بازاریاب یک شرکت قطعات یدکی بود و غالباً ترتیبی میداد که کارش را با سفرهای تفریحی همراه کند و در این موارد استونها ده روزی خانه نبودند، اول به شایان میرفتند، بعد به سنت لوئیز به دیدار اقوام. در غیابشان میلرها از آپارتمان استون ها مراقبت می‌کردند، به کیتی غذا و به گلدان‌ها آب می‌دادند.

بیل به هریت گفت: «خوش بگذرد.»

هریت گفت: «چشم. بچه ها، به شماها هم خوش بگذرد.»

آرلین سر تکان داد.

جیم چشمکی به او زد: «خداحافظ، آرلین. خوب مواظب این رفیق ما باش.»

آرلین گفت: «باشد.»

بیل گفت: «خوش بگذرد.»

جیم گفت: «پس چی؟» و آهسته مشتی به بازوی بیل زد. «و باز ممنون دوستان.»

استون ها از اتومبیلشان که دور می شد دست تکان دادند و میلرها هم دست تکان دادند.

بیل گفت: «راستش، کاش ما جای آنها بودیم.»

آرلین گفت:«واقعاً به یک تعطیلات حسابی احتیاج داریم.» از پله‌ها که بالا می‌رفتند دست بیل را گرفت و آن را دور کمر خود حلقه کرد.

بعد از شام آرلین گفت: «یادت نرود. شب اول کیتی غذا با طعم جگر می‌خورد.» در درگاه آشپزخانه ایستاده بود و داشت رومیزی دستبافی را که سال پیش هریت از سانتافه برایش خریده بود تا می‌کرد.

بیل وقت ورود به آپارتمان استون‌ها نفس عمیقی کشید. هنوز هیچ نشده هوا سنگین شده بود و بفهمی‌نفهمی بوی نا می‌داد. ساعت دیواری خورشید شکل بالای تلویزیون هشت ونیم را نشان می‌داد. روزی را به خاطر آورد که هریت با ساعت به خانه آمد، آمده بود به در کاشانه آن‌ها تا آن را نشان آرلین بدهد، محفظه برنجی را بغل کرده بود و از روی لفاف کاغذی‌اش با آن حرف می‌زد انگار بچه نوزاد باشد.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

9

سال چاپ

1400

تعداد صفحات

323

زبان

موضوع

,

شابک

9789644480645

وزن

380

جنس کاغذ

,

عنوان اصلی

Cathedral
1983

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کلیسای جامع و چند داستان دیگر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...