سبد خرید

کارمیلا

ناشر : برجدسته: , , ,
موجودی: 2 موجود در انبار

95,000 تومان

بیست‌وپنج سال پیش از برام استوکر، ایرلندی دیگری به نام جوزف شریدان لو فانو داستان بلندی می‌نویسد که الهام‌بخش دراکولا و دیگر آثار خون‌آشامی قرن بیستم می‌شود: کارمیلا.

در قلعه‌ای دورافتاده میان جنگلی در اشتایرمارک، زنی جوان که خود قربانی خون‌آشام است روایتی دلهره‌آور پیش ‌روی خوانندگان می‌گذارد؛ او شبی در کودکی با موجودی وهم‌انگیز دیدار می‌کند و یاد و خاطره‌‌ی این زیبای خوفناک برای همیشه با او می‌ماند. موجودی با سیمای دخترانه و دلکش که خون‌آشام است.

2 عدد در انبار

تعداد:
مقایسه



کارمیلا

درباره نویسنده شریدان لو فانو:

شریدان لو فانو (Sheridan Le Fanu) نویسنده کتاب کارمیلا، با نام کامل جوزف شریدان لو فانو ملقب به شاهزاده‌ی نامرئی، روزنامه نگار و نویسنده ایرلندی سبک گوتیک و خالق داستان روح ویکتوریایی بود. رمان خون آشام او کارمیلا منجر به تعریف ژآنر وحشت شد و احتمالا بر برایم استاکر در نوشتن دراکولا تاثر گذار بود.

جوزف شریدان لو فانو (۱۸۷۳-۱۸۱۴) در خانواده‌ای قدیمی در دوبلین متولد شد و در کالج ترینیتی رشته‌ی حقوق خواند. اما پس از آنکه وکیل شد، در سال ۱۸۳۹ شغلش را ترک کرد و به روزنامه‌نگاری روی آورد. او با انتشار داستان‌هایی پیرامون دنیای ماوراءالطبیعی در روزنامه‌ی پورسل پِیپیرز مهارت خود را در این زمینه به نمایش گذاشت.

لو فانو بین سال‌های ۱۸۴۵ تا ۱۸۷۳ چهارده رمان منتشر کرد که از میان آن‌ها عمو سایلس و خانه‌ی کنار قبرستان شهرت بیشتری یافته‌اند. علاوه‌بر این‌ها، داستان‌های کوتاه بسیاری با موضوع اشباح برای نشریه‌ی دوبلین یونیورسیتی مگزین نوشت که از سال ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۹ سردبیری‌اش را به عهده داشت. بین این داستان‌ها می‌توان به داستان بلند کارمیلا اشاره کرد که سبب رواج مضمون «خون‌آشام مؤنث» در ادبیات شد. شریدان لو فانو اگرچه در خلق رمان‌های تاریخی نیز تجربه‌هایی دارد، عمده‌ی شهرتش را مرهون آثار گوتیکی است که تأثیرشان همچنان در ادبیات و سینما حس می‌شود. داستان‌های اشباح ام. آر. جیمز و دراکولای برام استوکر از وامداران نوشته‌های او هستند.

درباره کتاب کارمیلا:

در اعماق جنگل‌های اتریش، دختر جوانی به نام لورا همراه پدرش که نقش دستیار و معلم او را نیز دارد، زندگی می‌کند. ساکن قلعه‌ای سرگردان هستند. در غروبی تاریک، کالسکه‌ای با اسب به آستان در خانه او می‌رسد و زنی شگفت‌انگیز – کارمیلای فریبنده – وارد زندگی او می‌شود. دوستی آنها به‌سرعت تبدیل به‌رابطه‌ای مملو از اتفاقات عجیب و مرموز و تنش‌های تلویحی جنسی اما غیرقابل انکار می‌شود. لورا که روزبه‌روز ضعیف‌تر می‌شود و از کابوس‌های وحشتناک عذاب می‌کشد، متوجه می‌شود که شخصیت کارمیلا شروع به تغییر می‌کند.

«کارمیلا» جزو داستان‌های اصیلِ خون‌آشام است؛ غرقِ در تنش‌های جنسی و عاشقانه‌های گوتیک. این رمان یکی از اولین آثار داستانی خون‌آشام‌ها و حتی پیش از «دراکولا»ی برام استوکر نوشته شده است و بر ادبیات خون‌آشام‌های پس از خود تأثیر زیادی گذاشته است، به‌ویژه آثاری چون خون‌آشام‌های زن، خون‌آشام‌های هم‌جنس‌خواه، عاشقان خون‌آشام، و رمان‌های عاشقانه خون‌آشام.

«کارمیلا» رمانی گوتیک، نوشته جوزف شریدان لو فانو است که اولین‌بار در سال 1871 به صورت پاروقی منتشر شد، این داستان درمورد حساسیت‌ها و توجه یک زن جوان به خون‌آشامی زن به‌نام کارمیلا است. «کارمیلا» 26 سال پیش از «دراکولا»ی برام استوکر پا به عرصه وجود گذاشت و بارها به اقتباس سینما درآمده است.

«کارمیلا» داستان خانواده‌ای بی‌گناه و رویارویی آن‌ها با شیطانی را روایت می‌کند که در پشت نقاب زنی زیبا پنهان شده است. لو فانو که در سال 1814 در دوبلین ایرلند به دنیا آمد، به‌عنوان «پدر داستان ارواح انگلیسی» شناخته می‌شود و با انواع مختلف داستان‌های ترسناک خود که تجسم وحشت گوتیک و روانشناختی است، نامی برای خود به ارمغان آورده است.

در میان مجموعه معروف او، «در یک شیشه تاریک»، می‌توان داستانی به نام «کارمیلا» یافت، اثری‌که در سال 1872 منتشر شد و اولین داستان خون‌آشام را در ادبیات انگلیسی را معرفی کرد. با درنظرگرفتن این موضوع، پی می‌بریم که این داستان با «دراکولا» از نظر داستان‌های ترسناک که پیشگام ژانر خون‌آشام بود، دارای یک موقعیت و در یک ژانر هستند. متأسفانه، برخلاف «دراکولا»، «کارمیلا» تقریبا ناشناخته است، بنابراین زمان آن رسیده که به این داستان پردازش و احترامی که شایسته آن است، داده شود.

داستان به‌طور کامل به اتفاقات و ماجراهای لورا و کارمیلا می‌پردازد. لورا قهرمان رمان و شخصیتی مهربان دارد، اما به غیر از پدر و خدمتکارانش کسی را نمی‌بیند و تعامل چندانی با افراد بیرون ندارد و در قلعه خود پناه گرفته است. مادرش در زمان جوانی درگذشت، بااین‌حال به‌خوبی بزرگ شده و تربیتی درخور و بهتر از بقیه دارد. هرچند در اعماق درون خود، لورا دختری است که از زمان جوانی با یک‌سری اتفاقات عجیب تسخیر شده است.

او داستان خود را این‌گونه ادامه می‌دهد که چگونه یک شب، زنی غریبه به ملاقاتش می‌آید. این زن ناشناس لورا را آرام می‌کند، به او لبخند می‌زند و درنهایت او را گاز گرفته و اقدام به فرار می‌کند. و آنچه شایان توجه است اینکه لو فانو چگونه این مهمان عجیب‌وغریب را توصیف می‌کند. کلماتی مانند «زیبا» و «جوان» را به‌کار می‌برد درحالی‌که این توصیفات زنی است که به لورا حمله کرده و به‌نوعی احساس امنیت کاذب به او می‌دهد.

کارمیلا قربانی نگون‌بخت تصادف کالسکه است و زمانی که در داستان معرفی می‌شود، در حالت بیهوشی به‌سر می‌برد و تحت مراقبت پدر لورا قرار می‌گیرد که به مادر کارمیلا گفته بود تا زمانی که از سفر سه‌ماهه برگردد از او مراقبت خواهد کرد. یکی از شخصیت‌های کتاب، کارمیلا را این‌گونه توصیف می‌کند: «او زیباترین موجودی است که تابه‌حال دیده‌ام. تقریبا هم‌سن‌وسال شما، و بسیار زیبا و باوقار.» همانطور که داستان پیش می‌رود، لورا و کارمیلا وارد رابطه‌ای خاص می‌شوند، سپس مشخص می‌شود که زنی که لورا در گذشته خود دیده بود بسیار شبیه به کارمیلا است وکارمیلا نیز تجربه‌ای مشابه دارد که در آن زنی شبیه لورا را می‌بیند. این تجربیات مشابه تنها یکی از چیزهایی است که باعث می‌شوند این دو باهم عمیق‌تر پیوند بخورند، اما به‌زودی، رابطه آنها به چیز ترسناکی تبدیل می‌شود.

کارمیلا شروع می‌کند به بازی بسیار مرموزی، مثلا گاهی برای اینکه خودش را کنار بکشد، عاشقانه بازی می‌کند. کارمیلا عادت‌هایی داشت که لورا نمی‌توانست آن‌ها را درک کند، و با خودش فکر می‌کرد: «آیا او_ علی‌رغم اینکه مادرش به‌شدت تکذیب می‌کرد_ در معرض دیوانگی و جنونی آنی بود؟ یا اینجا با شخصی که تغییر می‌کرد سروکار داشت یا یک عاشق‌پیشه؟» نکته جالب توجه در اینجا عبارتی خاص است که لو فانو از آن استفاده می‌کند: «تبدیل»؛ با توجه به رویاهای لورا و تغییرهای کارمیلا و رفتارهای عجیب او، لو فانو به‌طور ماهرانه‌ای اشاره می‌کند که در خانه لورا چیزی تاریک‌تر از این رفت‌وآمدهای عجیب وجود دارد. هنگامی که مخاطب برای اولین‌بار با کارمیلا آشنا می‌شود، او دختری بیمار و پریشان است، اما با گذشت زمان، به‌نظر می‌رسد که این فقط یک توهم است.

تمِ مبدل و نقاب در داستان حضوری بسیار پررنگ دارد و مطمئناً نشان از رازی بزرگ در داستان است. مضمون رمزوراز و طبیعت پنهان نه‌تنها در شخصیت‌ها، بلکه حتی در صحنه‌ها نیز وجود دارد. درحالی‌که صحنه مملو از سایه‌های خطرناکی است که در هر گوشه‌ای در کمین هستند، لو فانو از تلاش برای به تصویرکشیدن آن به‌معنایی زیبا خودداری نمی‌کند. در صحنه‌ای، زمانی که لورا، پدر و خدمتکارانشان بیرون، درحال قدم‌زدن هستند، لورا بیشه‌زار ، سبزه‌ها و پل را که درست در نزدیکی ملک آنها قرار دارد، می‌نگرد.

هنگام شب همان‌طور که او مناظر اطراف را از نظر می‌گذراند، با خود می‌گوید: «من و پدرم از دیدنی‌ها لذت می‌بریم و در سکوت به وسعت زیر پای خود نگاه می‌کردیم. این دو حکمران خوب که اندکی پشت سر ما ایستاده بودند، درمورد مناظر روی زمین و ماه فصیح سخن می‌گفتند.» این اولین نمونه از مضمون دوگانگی است که در روایت لو فانو وجود دارد.

در بخش قبلی، جنگل و زمین تقریبا به‌عنوان مکان‌های تاریک و خلوت دیده می‌شد، اما اکنون نوعی زیبایی آرام در آن وجود دارد. این موضوع که در مورد ماه به آن اشاره شد به‌عنوان یک قدرت معنوی بزرگ توصیف می‌شود، ماه کامل بر حالت دیوانگی تأثیر می‌گذارد و آن را چندبرابر می‌کند. همچنین تأثیر ماه کامل بر رویاها، روی دیوانگی، روی افراد عصبی را نمی‌توان نادیده گرفت. و همچنین تاثیرات فیزیکی شگفت‌انگیزی که در ارتباط با زندگی دارد. درحالی‌که ماه به‌عنوان منبعی درخشان توصیف می‌شود، قدرتمند نیز هست. این مساله نه‌تنها زیبا است، بلکه دلهره‌آور است: «همانطور که در آسمان‌ها هست، در زمین هم هست!» زیرا همان‌طور که جنگل زیبا و درعین‌حال خالی از سکنه است، ماه نیز به‌عنوان قدرتی معنوی والهی و درعین‌حال شوم نیز هست.

درمجموع، «کارمیلا» داستانی بسیار زیبا از رمزوراز، جذابیت و شرِ پنهان است. این داستان نه‌تنها اولین داستان خون‌آشام انگلیسی را در ادبیات ارائه می‌کند، بلکه ویژگی‌های ضروری خون‌آشام‌ها از جمله تغییر شکل، نیش‌های خون‌آلود و تداعی با احساسات و سایه‌ها را نیز معرفی می‌کند. اگر «دراکولا» پادشاه همه داستان‌های خون‌آشام‌ها است، پس «کارمیلا» ملکه برحق است.

قسمتی از کتاب کارمیلا:

با نگاهْ خود کالسکه و ملازمانش را دنبال کردیم تا اینکه به‌سرعت در جنگل مه‌آلود از نظرها غایب شدند و صدای سُم‌ها و چرخ‌ها در هوای ساکت شب به‌تدریج محو شد.

چیزی نماند تا به ما اطمینان بدهد که این ماجرا توهمی آنی نبوده، مگر دختر جوان که همان دم چشم‌هایش را گشود. نمی‌توانستم ببینم، چون صورتش را از من برگردانده بود، اما سرش را بلند کرد، گویا به اطرافش می‌نگریست و شنیدم صدایی دلنشین با لحنی گله‌آمیز پرسید: «مامان کجاست؟»

مادام پرودونِ نیک‌سیرتِ ما با لحنی پرمهر جواب داد و عباراتی اطمینان‌بخش افزود تا خیالش را راحت کند.

سپس شنیدم که دختر پرسید: «من کجایم؟ اینجا کجاست؟» و بعد از آن گفت: «کالسکه را نمی‌بینم؛ ماتسکا کجاست؟»

مادام تا جایی که سؤال‌هایش را می‌فهمید به آن‌ها جواب داد و دختر جوان رفته‌رفته به یاد آورد چگونه آن سانحه رخ داد و خوش‌حال بود که می‌شنید کسی درون کالسکه یا در ملازمت آن آسیب ندیده؛ وقتی فهمید که مادرش او را تا زمان بازگشت خود، حدود سه ماه بعد، آنجا گذاشته، اشک از دیدگانش جاری شد.

من هم می‌خواستم واژگان تسلّی‌بخشم را به حرف‌های مادام پرودون اضافه کنم که مادمازل دو لافونتن دستش را روی بازویم گذاشت و گفت: «نزدیک نشو، در وضعیت فعلی هر بار فقط می‌تواند با یک‌نفر گفت‌وگو کند؛ کمی هیجان ممکن است او را از پا دربیاورد.»

اندیشیدم همین‌که در راحت و آسایشِ بستر قرار بگیرد، زود می‌روم به اتاقش و او را می‌بینم.

در این اثنا پدرم خدمتکاری با اسب روانه کرده بود تا پزشک را بیاورد که در دوفرسنگی آنجا زندگی می‌کرد و اتاق‌خوابی برای پذیرایی از دختر جوان آماده می‌شد.

غریبه اکنون برخاست و با تکیه به دست مادام، آهسته از روی پل متحرک رد شد و از دروازه‌ی قلعه گذشت.

در سرسرا خدمتکاران منتظر بودند تا از او استقبال کنند و بلافاصله او را به اتاقش هدایت کردند. اتاقی که ما اغلب در آن می‌نشستیم و اتاق پذیرایی‌مان محسوب می‌شد اتاقی است دراز با چهار پنجره که رو به گودال آب و پل متحرک و بر فراز منظره‌ی جنگلی باز می‌شدند که توصیف کرده‌ام.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

مترجم

نوع جلد

شمیز

قطع

جیبی

سال چاپ

1402

تعداد صفحات

152

زبان

موضوع

,

شابک

9786227280715

وزن

105

جنس کاغذ

عنوان اصلی

Carmilla
1872

دنیای سینما

Carmilla
2019

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کارمیلا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...