چگونه فروید بخوانیم
درباره نویسنده جاش کوهن:
جاش کوهن (Josh Cohen) نویسنده کتاب چگونه فروید بخوانیم، (متولد: 11 نوامبر 1970) روانشناس در تمرین خصوصی و استاد نظریه ادبیات مدرن در دانشگاه گلداسمیتس لندن است. وی نویسنده کتابها و مقالات بیشماری درباره ادبیات مدرن، روانکاوی و نظریه فرهنگی است.
درباره کتاب چگونه فروید بخوانیم:
این کتاب دربارهی زندگی و شکلگیری علاقهی «زیگموند فروید» نسبت به روانکاوی را مرور میکند و طی ده فصل اندیشههای او را کنکاش میکند. پیش از شروع فصلها در این کتاب بخشی با عنوان «یادداشتی انتقادی در باب آرای زیگموند فروید» وجود دارد که مخالفتها و گرایشهای متفاوت سایرین نسبت به اندیشههای او توضیح دادهشده است. عناوین فصلهای کتاب عبارتاند از «مبادی هیستریایی»، «ناخودآگاه»، «ظرافت و ذکاوت ناخودآگاه، خوابها و رویا»، «ناخودآگاه در قالب کمدی»، «نه»، «غریب مضاعف»، «ابژهی مبهم میل»، «ابژه مبهمتر میل»، «مبهمترین ابژه میل» و «منتهای مازوخیستی».
نویسنده این اثر را بر اساس مجموعهی کامل آثار زیگموند فروید در روانشناسی به همت استریچی نوشت، این مجموعه را انتشارات وینتیج در سال 2001 بار دیگر چاپ کرد. او از دلیل نوشتن این کتاب اینچنین میگوید: «هدف من در این ده تفسیر بیش از همه نشان دادن این حقیقت بود که حیات درونی آدمیان در زیر نگاه نافذ و موی شکاف فروید چه اندازه سرشار و پیچیده و راز آمیز گردیده است.»
در انتها کتاب «چگونه فروید بخوانیم» گاهشمار زندگی «زیگموند فروید» هم آورده شده است و نویسنده برای مطالعه و دسترسی به منابع بیشتر به تفکرات زندگی این اندیشمند کتابها و مقالات دیگری پیشنهاد داده است.
قسمتی از کتاب چگونه فروید بخوانیم:
وجود فروید همچون بسیاری دیگر از متفکران بزرگ تاریخ غرب صحنهی نبرد نیروها و گرایشهای ناهمساز بود و همین امر در غرابت و گاه تعارضآمیزی پارهای نظریههای او مؤثر افتاده است. در افکار فروید میتوان ردپای فلسفهای واجد انسجام راجع به جامعه، قسمی فلسفهی اولی و حتا معرفتشناسی را مشاهده کرد، گو اینکه او هرگز بهغیراز گریزها و کنایههایی که گاه به فرضیههای فلسفی خویش میزند دست به توضیح و تبیین و توجیه کامل آنها نمیزند از سوی دیگر فروید همواره میان دو انگیزهی متنازع گرفتار بود: عشق شورانگیز به معرفت علمی و اشتیاق سوزان به کارهای هنری، چندانکه به اعتقاد برخی از شارحان او در سراسر عمر هم دانشمند بود و هم هنرمند، تا آنکه سرانجام گرایش هنریاش بر گرایش علمی چیرگی یافت.
نکتهی مهم دیگر در باب روانکاوی فروید این است که «کاشف قارهی ناخودآگاه» هميشه در مورد توانایی آدمیان برای بهترشدن ابراز شبهه میکرد. فروید دیدی سرد و یأس آلود به آدمیزاد داشت. هرچند به اعتقاد تئودور آدورنو حس تحقیر فروید نسبت به آدمیان در حقیقت جلوهی عشقی بی امید بود. بر کار و افکار او خرده بسیار گرفتهاند، حتا هواداران و پیروان نظریههای بنیادی او. به گفتهی شرححال نویسان و فرویدشناسان، بنیادگذار روانکاوی مدرن حاضر بود مستعدترین و دور از ذهنترین امور را باور کند و حتا میتوان گفت او باورکردن نامحتملترینها را یگانه راه کشف حقایق تازه میدانست.
وقتی به زندگی فروید نظر میکنیم در مراحل مختلف به تمایلات عجیب و گاه مخربی در سلوک او برمیخوریم: زمانی که او در اوایل کار خویش پزشکی میکرد، طرفدار آثار درمانی کوکائین شد و اگر نامزدش او را از این دام بیرون نمیکشید معلوم نبود عاقبت کارش به کجا کشد. هنگامی که فروید با ویلهلم فلی یس طرح دوستی ریخت، بسیاری از حرفها و خیالبافیهای بیسروته این روشنفکر خلوضع را باور کرد و حتا ازلحاظ فکری چندی متکی به او شد. در تجربههای بالینی نیز خیالپردازیهای بیمارانش را دربارهی فریب خوردن از نزدیکان و محارم در کودکی جدی میگرفت.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.