پیروزی سیاه (ایالات متحد و فقر جهانی)
درباره نویسنده والدن بیو:
والدن بیو (زادهٔ ۱۱ نوامبر ۱۹۴۵) نویسنده، جامعهشناس، مددکاری اجتماعی، استاد دانشگاه و سیاستمدار اهل فیلیپین است. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه نوبل آلترناتیو شدهاست.
درباره کتاب پیروزی سیاه:
کتاب پیروزی سیاه درباره رشد نئولیبرالیسم و سیاستهای تعدیل ساختاری در جهان و به صورت محدود تأثیر آن بر فقر است. این کتاب، با موضوع روند فقر جهانی آغاز شد، اما در نهایت به تحلیل تعدیل ساختاری و پیروزی سیاه آن منجر شد. موضوعی که نشان میدهد نویسندگان چه میزان تعدیل ساختاری را در روندهای فقر گستر در جهان مؤثر میدانند. کتاب پیروزی سیاه در قالب ۱۱ فصل تدوین شده است.
فصول اول تا چهارم کتاب به تشریح چگونگی شکلگیری سیاستهای تعدیل در دهههای هشتاد و نود میلادی اختصاص دارد. فصل اول توضیح میدهد که در پایان دهه نود میلادی وضعیت اقتصادی اکثر کشورهای تازه استقلال یافته (و طور کلی جنوب) در حد دهههای ۶۰ و ۷۰ آنان بود، یعنی تمام کشورهای جنوب (بخصوص آنان که درگیر وامهای کلان بودند) پسرفتهای اساسی داشتهاند. فصل دوم نشان میدهد که کشورهای جنوب همچون کوبا، موزامبیک، آنگولا، گینه بیسائو، ویتنام، ایران و غیره چگونه در سالهای ۱۹۶۰-۷۰ با انقلابهای ملی خود به رشدهای قابل قبولی رسیده بودند. فصل سوم دلیل این رشد را به نحوی سیاست «تحدید نفوذ» لیبرالیسم در کشورهای در معرض کمونیست دانسته و شروع اصلاحات ساختاری را ناشی از شکست این پروژهها و روی کار آمدن تاچر و ریگان میداند. فصل چهارم نیز نشان میدهد چگونه بخصوص ریگان با استفاده از ابزار بدهیهای کلان کشورهای جنوب آنان را منجبور به اجرای سیاستهای تعدیل کرده و به نحوی جهانی سازی سیاستهای تعدیل را رقم زده است.
فصول پنجم تا هشتم به نتایج سیاستهای تعدیل در کشورهای جنوب میپردازد. فصل پنجم شواهد شکست سیاستهای تعدیل را مورد بررسی قرار میدهد. برای مثال مطالعه اوا یسپرسن نشان میدهد ۲۴ کشور آفریقایی پس از تعدیل در سه معیار انباشت سرمایه، سهم بخشهای اقتصادی از تولید و توسعه صادرات پسرفت داشتهاند. این موضوع از نظر کتاب بخاطر تشخیص اشتباه بانک جهانی بوده است. هزینههای تعدیل برای کشورهای جنوب از منظر کتاب بسیار سنگین بود. گسترش فقر و فلاکت فزایده، بحرانهای زیستمحیطی، استخراج شدید منابع و غیره از جمله این موارد است. فصل هفتم پیامد این رخدادها را از بین رفتن بحران بدیهی از طریق منتقل شدن مطالبات از بانکهای خصوصی به نهادهای رسمی و تحت سیطره درآمدن ساختاری اقتصاد جنوب از طریق فروپاشی اقتصاد دولتی بوده است. فصل هشتم این سیطره را به صورت مفصل تشریح میکند.
آنچنان که در اول کتاب اشاره شده بود، مسئله تعدیل ساختاری فقط تحت تسلط درآمدن اقتصاد جنوب نبود، بلکه حتی در کشورهای شمال نیز تمام امکانات باید تحت سیطره بانگاههای اقتصادی در میآمدند. فصل نهم با تشریح تعدیل آمریکا این موضوع را مفصل باز میکند. این فصل مباحث کلانی را باز میکند، در اینجا صرفاً به نحوه شکلگیری تعدیل در ایالات متحده کفایت میشود. بنیاد سیاستهای رفاهی پیش از ریگان در آمریکا مربوط به نیو دیل بود. در سالهای دهه ۷۰ به دلیل رقابتیشدن شرایط بنگاههای بزرگ توان رقابت با بنگاههای خارجی را از دست دادند و عمدهترین دلیل آن هزنیه بالای نیروی انسانی بود. این شرایط موجب درهم شکسته شدن قرارداد اجتماعی قبلی و پیروزی ریگان شد. بنابر کتاب ریگان از طریق کاهش مالیات بنگاهها و اشخاص، کاهش هزینههای رفاهی، مقرراتزدایی و کاهش توان اتحادیههای کارگری در برابر بنگاهها به «جهان سومی کردن» آمریکا مبادرت ورزید.
در نهایت فصل دهم به «پیروزی سیاه» تعدیل ساختاری پرداخته و نتایج آن را کنار گذاشتن جنوب یا سیاستهای ضدمهاجرت کشورهای شمال، مخاطرهآمیز شدن بنیادگرایی اسلامی و شکل گرفتن یک فاجعه میداند.
مستقیمترین ارتباط این کتاب با فقر در فصل «تعدیل: هزینهها» مورد بحث قرار گرفته است. از نظر کتاب در دوره تعدیل درحالی که سرانه درآمد کشورهای شمال سالانه ۴/۲ درصد رشد داشته است، کشورهای جنوب هیچ رشدی را تجربه نکردهاند و نتیجه آن شکاف بیشتر بوده است. در برخی مناطق همچون آمریکای لاتین افراد زیر خط فقر از ۱۳۰ میلیون در ۱۹۸۰ به ۱۸۰ میلیون نفر در ۱۹۹۰ رسید. گسترش خشونت در کشورهای تحت رژیم تعدیل یکی دیگر از پیامدها بوده است. در کشورهای آفریقا بحران به حدی جدی شد که کل بدهی کشورها برابر با ۱۱۰ درصد تولید ناخالص ملیشان شد. نظامهای تأمین بهداشت و درمان در کشورهای آفریقایی در معرض فروپاشی قرار گرفت.
قسمتی از کتاب پیروزی سیاه:
برای حکومت ریگان سیاست کمک، حربه مهمی برای ادب کردن جنوب بود برای اغلب پیروان ریگان، کمک در اساس ابزاری سیاسی بود که میبایست عمدتا برای تحکیم و تثبیت موقعیت ایالات متحد در بازی سیاسی بینالمللی به کار گرفته میشد. در دوره حکومت ریگان، میزان واقعی کمکهای دو جانبه غیر نظامی مشروط به هدفهای امنیتی ۸۰ درصد افزایش یافت، در حالی که از میزان کمک برای توسعه و کمکهای غذایی کاسته شد. پنج کشوری که در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹ در صدر دریافت کنندگان کمک از صندوق حمایت اقتصادی قرار داشتند کشورهایی بودند که برای ایالات متحده اهمیت استراتژیک داشتند. یعنی درگیر مبارزه ضد کمونیستی بودند (مانند ال سالوادور، پاکستان و ترکیه) یا در مبارزه بر ضد جهان سوم ایفاگر نقش مهمی بودند (اسرائیل، مصر).
گفته میشد که کمکهای دو جانبهیی که توسط سازمان توسعه بینالمللی (AID) توزیع میگشت، میبایست به پذیرش سیاست مشوق گسترش بازار آزاد و مالکیت خصوصی از جانب کشورهای جهان سوم مشروط شود. عدهیی را عقیده بر این بود که میبایست نقش دولت ایالات متحد در کمکهای انسان دوستانه کاهش یابد و این وظیفه عمدتا به بخش خصوصی واگذار شود، زیرا امر قضاوت به عنوان مسئولیتی اخلاقی بهتر است به اشخاص و سازمانهای خصوصی سپرده شود، نه به مأموران حکومتی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.