پیرایه، دختری از استانبول
درباره نویسنده جانان تان:
جانان تان (متولد 1951 آنکارا) نویسنده ترک است. وی فارغ التحصیل دانشکده داروسازی دانشگاه آنکارا است. وی در مسابقات مختلف ادبی مدرک و جوایز زیادی کسب کرده است. وی به عنوان مقاله نویس برای روزنامه ینی ایسور (ازمیر) فعالیت داشت. تان در Milliyet Pazar، مقالاتی را منتشر کرد که درباره وقایع جاری با زبانی طنزآمیز توضیح می داد و مقالاتی را در ستونهایی به نام Çuvaldız در مجله Mimoza و Kazete-Mazete در روزنامه زنان Kazete نوشت.
درباره کتاب پیرایه، دختری از استانبول:
این رمان داستان دختری است به اسم پیرایه که با وجود علاقهاش به رشته تئاتر و نمایش، به اصرار و ترفند خانواده ناگزیر در رشته دندانپزشکی در دانشگاه مشغول تحصیل میشود، چرا که پدر پیرایه خود نیز بهعنوان دندانپزشک با 25 سال سابقه کار، عمری با عزت و احترام در جامعه زندگی کرده و نمیتواند ادامه تحصیل دخترش را در رشته تئاتر و نمایش بپذیرد.
پیرایه که عشق به ادبیات و نمایش در خونش موج میزند، در مواجهه با پدری که اهل شعر وادبیات ممنوعه است میگوید: پدرجان این شما بودید که با گذاشتن نام پیرایه بر من عشق به ادبیات و حتی تئاتر را در چین خوردگی لایههای مغز و قلبم پدید آوردید.
پیرایه نام همسر ناظم حکمت بود. شعرها و نامههایی که ناظم حکمت برای همسرش نوشته، چهره درخشان ادبیات ترکیه به حساب میآید. پیرایه، شخصیت اصلی این رمان میگوید: پدرم تا چه حد شیفته ادبیات بوده که حاضر شده اسم همسر شاعری را که ممنوعالقلم محسوب میشده روی دخترش بگذارد.
جانان تان در این رمان سنت و مدرنیته و تقابل آنها را در کشور ترکیه نشان میدهد. کشوری که به دلیل قرارگیریاش در محل تلاقی شرق و غرب دنیا همیشه نمادی از درهمآمیختگی این دو مفهوم بوده است. کشوری که نه تماما مدرن و نه تماما سنتی است و ملغمهای از هر دو را در خود دارد. تان در قالب یک داستان جذاب عاشقانه توانسته است چالشهایی را که این تقابل برای مردم و فرهنگ ترکیه ایجاد کرده، بازنمایی کند.
قسمتی از کتاب پیرایه، دختری از استانبول:
حتی تصورش را هم نمیکردم، زمانی که سرخورده و از روی اجبار، آماده میشدم در راهی بیثمر و بیخاصیت گام بردارم. میکوشم ندایی را که در گوشهای از قلبم رو به خاموشی است و مرتب به من نهیب میزند که اگر در مسیری که خودم انتخاب کرده بودم گام برمیداشتم این هیجان و شور و شوق دوچندان میشد، نشنیده بگیرم.
ولی حالا دیگر خیلی دیر است!
امروز اولین روز دانشگاه است. من در دانشگاه مرمره در رشتۀ دندانپزشکی قبول شدهام. در اصل این رشته که با احساسات و افکارم همخوانی ندارد انتخاب من نیست، اما نباید بیانصافی کنم، تصمیمگیری نهایی را مثلاً به خودم واگذار کرده بودند. یعنی بعد از اینکه روی تمام رشتههایی را که خودم دوست داشتم به دلایلی مختلف، خط کشیدند و دستم را برای انتخاب رشته بستند، طوری وانمود کردند که گویا رشتۀ دندانپزشکی را خودم انتخاب کردهام…..
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.