پایان کیمیاگری
درباره نویسنده مروین کینگ:
مروین کینگ (Mervyn King) نویسنده کتاب پایان کیمیاگری، با نام کامل مروین آلیستر کینگ، بارون پادشاه (زاده 30 مارس 1948) یک اقتصاددان بریتانیایی و کارمند دولتی است که از سال 2003 تا 2013 به عنوان رئیس بانک انگلستان خدمت کرده است. او یک استاد دانشکده اقتصاد است. در مدرسه اقتصاد لندن او همچنین رئیس فیلارمونیا است.
درباره کتاب پایان کیمیاگری:
هنرى كيسينجر: «پژوهشی عالمانه و همهفهم در مورد اينكه ماليۀ مدرن چگونه راه خود را گم كرده است. افراد كمى هستند كه از شايستگى لُرد مروين كينگ برخوردار باشند براى تخيل بانكدارى آينده. خواندن كتاب او واجب است.»
نيل فرگوسن: «من كلى كتاب دربارۀ بحران مالى سالهاى ۲۰۰۸-۲۰۰۷ خواندهام. اين هوشمندانهترینشان است، پر از ايدههاى جديد. در حالىكه ديگر «خدايان ماليه» خاطره منتشر مىكنند كينگ تحليلى درخشان ارائه مىكند، نهفقط از نقص نظام مالى جهانى، که از نقصانِ خودِ اقتصاد.»
ظرف یک سال و اندی، یعنی از اوت سال ۲۰۰۷ تا اکتبر ۲۰۰۸، آنچه زمانی عصرِ حکمت میپنداشتند به عصرِ حماقت تبدیل شد و باور به ناباوری بدل گشت. بزرگترین بانکهای بزرگترین مراکز مالیِ دنیای پیشرفته شکست خوردند و باعث سقوطِ جهانیِ اعتماد شدند و عمیقترین رکود از دهۀ ۱۹۳۰ به این سو را ایجاد کردند.
چطور چنین چیزی رخ داد؟ آیا این شکست افراد و نهادها بود یا شکستِ ایدهها؟ رخدادهای سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ سیلی از مقاله و کتاب و همچنین نمایشنامه و فیلم دربارۀ بحران را در پی داشت. اگر اقتصاد بعد از بحران با همان سرعتِ تعداد کتابهایی رشد میکرد که دربارهاش نوشتند، مدتها قبل به اشتغال کامل باز میگشتیم. بیشترِ چنین شرحهایی، همچون پوشش رسانهای و بحثهای عمومیای که در آن روزها پدیدار شد، به جای دلایل بر نشانهها متمرکز بود.
کتاب «پایان کیمیاگری» به پرسشهای بزرگی توجه میکند که تکرار منظم و نومیدکنندۀ بحرانهای نظام پولی و بانکی ما ایجاد کرده است. چرا چنین بحرانهایی رخ میدهد؟ چرا این بحرانها از نظرِ تعداد مشاغل و میزانِ تولیدِ ازدسترفته چنین پرهزینهاند؟ و برای پیشگیری از آنها چه باید کرد؟ این کتاب همچنین ایدههای جدیدی را نیز بررسی میکند که میکوشند به این پرسشها پاسخ دهند.
به نظر میرسد اقتصادهایی که میتوانند انسان را به ماه بفرستند و کالاها و خدمات و نوآوریهای بسیار پیچیدهای تولید کنند، با چالشِ پیشپاافتادهتر جابجاییِ پول و بانکداری دست به گریباناند. تکرار، و مسلماً شدتِ بحران، با گذشت زمان نه تنها کمتر نشده، بلکه بیشتر هم شده است. در گرماگرمِ بحرانِ اکتبر ۲۰۰۸، دولتهای ملّی مسئولیتِ همۀ تعهدات و بدهیهای نظام بانکداری جهانی را بر عهده گرفتند. از نظر ترازنامه، نظام بانکی در واقع ملّی شد، ولی از کنترل جمعی بر عملیاتِ آن خبری نبود. این عملیاتِ نجاتِ دولت را نمیتوان راحت فراموش کرد. هنگامی که فشار زیاد شد، همان بخشی که از مزیتهای نظام بازار حمایت میکرد، اجازه یافت با بهرهگیری از حمایتِ مالیاتدهندگان به کارِ خود ادامه دهد…
قسمتی از کتاب پایان کیمیاگری:
بعد از تجربه تحرانهای بانکی در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، کنگره متقاعد شد که بانک مرکزی، هم منطبق بر قانون اساسی است و هم ایده خوبی است. چه چیزی به این تغییر دیدگاه منجر شد؟ در طول دوره بانکداری آزاد، که در فصل دوم توصیف کردیم، امریکا بانک مرکزی نداشت. اسکناس را بانکهای تجاری چاپ میکردند و اغلب به کمتر از ارزش رسمی میفروختند. اینمساله باعث شد که فایده آن به عنوان پول برای خرید جنس یا ذخیره ارزش کاهش یابد. برخی نگران بودند که بانکها ممکن است برای استفاده از بیاطلاعی سپردهگذاران از توانایی بانک در اجرای تعهدات خود، بیش از حد پول چاپ کنند. و هنگامی که نظام بانکی دچار بحران شد، هیچ مرجعی نبود که بتواند دوباره اعتماد را احیا کند. در سال ۱۹۰۷ وظیفه تشکیل کنسرسیومی از بانکها برای حمایت از اعضای ضعیفتر خود، به جان پیرپونت مورگان، بنیانگذار بانکی به همین نام سپرده شد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.