پاتوقها
درباره نویسنده جومپا لاهیری:
جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) نویسنده کتاب پاتوقها، با نام اصلی نیلانجانا سودشنا (زاده ی ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن) نویسنده آمریکایی هندی تبار است. پدر و مادر لاهیری از مهاجران هندی (بنگالی) بودند که از کلکته به لندن مهاجرت کرده بودند. پدر جومپا کتابدار دانشگاه بود. او در لندن به دنیا آمد، خانوادهاش وقتی که وی ۳ ساله بود به آمریکا مهاجرت کردند و به این ترتیب جومپا در رود آیلند آمریکا بزرگ شد. مادر جومپا علاقه مند بود که فرزندانش با فرهنگ بنگالی به خوبی آشنا باشند، از همین رو آن ها اغلب برای دیدن اقوامشان به کلکته میرفتند.
لاهیری به کالج برنارد رفت و مدرک لیسانس در رشتهی ادبیات انگلیسی را در سال ۱۹۸۹ دریافت کرد. پس از آن به دانشگاه بوستون رفت و سه مدرک فوق لیسانس در رشتههای زبان انگلیسی، نگارش خلاقانه و ادبیات تطبیقی و نیز مدرک دکترا در رشتهی مطالعات رنسانس را از این دانشگاه دریافت کرد. لاهیری در سال ۲۰۰۱ با آلبرتو ووروولیاس-بوش روزنامه نگار ازدواج کرد. آنها دارای دو فرزند به نامهای اکتاویو و نور هستند و در بروکلین زندگی میکنند. لاهیری با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (۱۹۹۹)، برندهی جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد. همچنین نخستین رمان او به نام همنام (۲۰۰۳) در ساخت فیلمی به همین نام در سال ۲۰۰۷ مورد اقتباس قرار گرفت.
درباره کتاب پاتوقها:
لاهیری در رمان پاتوقها از دریچه تازهای به زندگی روزمره نگاه میکند و نشان میدهد که آدمی را میشود از روی پاتوقهایش و جاهایی شناخت که مرتب به آنها سر میزند. او درعینحال سربسته میگوید که گاهی بد نیست زمین بازی را عوض کنی، دل به دریا بزنی و به مکانهایی ناشناخته پا بگذاری تا زندگیات رنگوبو و جان تازهای بگیرد.
قسمتی از کتاب پاتوقها:
«همیشه خود را زیر سایه فرد دیگری دیدهام هر چند که مجبور نیستم خودم را با برادرانی باهوشتر یا خواهرانی خوشگلتر از خودم مقایسه کنم. گریزی نیست از سایههایی که در این فصلِ روبهتاریکی همهجا را در بر میگیرند. از زیر سایه خانوادههایمان هم نمیتوان گریخت. و گاهی دلتنگ سایه خوشایندی میشوم که یک همدم میتواند برای آدم فراهم کند.»
«به دیدن تو هم میآیم پدر. برایت گل میآورم و صدایت را میشنوم که از من میپرسی: اینا رو آوردی که چی بشه؟
تو اینجایی در قلب شهر و مردهها دور تا دورت، مردههایی که هنوز دستهگل و تاج گل دارند، مثل جعبههای توی پستخانه ردیف به ردیف. همیشه محدوده خودت را داشتی، چهاردیواری خودت را ترجیح میدادی به دور از همه، چهطور میتوانم با آدم تازهای وارد رابطه شوم وقتی که هنوز پس از مرگت هم دست و پا میزنم فاصله بین تو و مادرم را از خاطراتام پاک کنم. زنیکه اصلا نمیشود سردرآورد چرا انتخابش کردی که شریک زندگیات شود و از او بچهدار شوی.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.