وسوسه آنتونیوس قدیس
از میان تمامی آثاری که از گوستاو فلوبر به یادگار مانده است، وسوسه آنتونیوس قدیس یگانه اثری است که از هر حیث نمایانگر طبیعت و ذات نویسنده آن بهشمار میرود. در هیچیک از آثار این نویسنده زبردست نمیتوان تا به اینحد شاهد بیان دقیق گریز و فرار و شکست حسّیات و ذهنیاتی بود که درحقیقت جانمایه تک تک آثار اوست.
در وسوسه آنتونیوس قدیس، مرد زاهد که شخصیت اصلی داستان نیز هست، در بدو امر تجلی چنین تصویری است. شخصیتی که در تنهایی و عزلت خود گرفتار آمده است و میان دو ورطه بیانتها، یعنی خیر و شر، با امیال حیوانی و غرایز خود به جدال میپردازد. تردیدی نیست که همین دیدگاه دوگانه به گیتی است که باعث شده تا فلوبر به کرّات از آراء و اندیشههای مانویت استفاده کند. او به موازات شکلگیری شخصیت آنتونیوس، درمییابد که مشکلات و معضلات این قدیس درحقیقت بازتابی از مشکلات خود اوست و هر چه بیشتر در کار خود پیش میرود احساس میکند که شخصیت داستانش نیز به او نزدیکتر و نزدیکتر میشود. درست همانند آنچه در مورد اِما بواری یا فردریک مورو روی داد. زاهد گوشهنشینی که در صحرای طیبه با افکار و تخیلات شگفتانگیز خود تنها مانده است، درحقیقت شکل دیگرگون فلوبر خلاقی است که در وادی هنر خود را با تخیلات حیرتانگیز و وسوسهکنندهاش تنها میبیند. تنها، در برابر خیر و شر، نیکویی و پلیدی؛ و این پرسش همیشگی که آیا باید به آنچه میبیند، به حسیات و حتی هنجارهایی که بدانها اعتقاد دارد پایبند بماند یا نه؟ اینکه شاید تمامی آنچه را میبیند وهمی بیش نیست و دلیلی برای انتخاب وجود ندارد. اینکه شاید اصلاً چیزی به نام خیر و شر وجود ندارد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.