هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید
درباره نویسنده شاری لاپنا:
شاری لاپنا (Shari Lapena) نویسندۀ کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید، (زاده ۱۹۶۰) رماننویس کانادایی است. او بیشتر برای رمان مهیج سال ۲۰۱۶ خود با عنوان زوج همسایه که رمانی پرفروش در کانادا و سایر کشورها بوده، شهرت یافتهاست. لاپنا قبل از شروع پیشهٔ نویسندگی، وکیل و معلم انگلیسی بودهاست. او نخستین رمان خود را با عنوان «چیزهایی که پرواز میکنند»، در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد. این رمان در فهرست آثار راهیافته به مرحلهٔ نهایی جایزهٔ سانبرست در سال ۲۰۰۹ قرار داشت. رمان دوم او نیز با عنوان «اقتصاد شادمانی» در زمرهٔ آثار راهیافته به مرحلهٔ نهایی جایزهٔ استیون لیکاک در سال ۲۰۱۲ قرار داشت.
درباره کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید:
سارا وان: «شاری لاپنا متخصص نوشتن کتابهای «فقط یک فصل دیگه ازش بخونم» است! کاوشی هراسانگیز از بدترین اثرات و پیامدهای گستردهی خیانت.»
لیز نوجنت: «من هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید را بلعیدم! روند کتاب هیچکجا از ریتم نمیافتد، پیچشهای داستانیاش بهطرز شیطانیای هوشمندانه هستند و نثر کتاب نیز بینظیر است.»
اشلی ادرین: «داستانی منسجم، هوشمندانه، هیجانانگیز و پر از فریب و اسرار خانوادگی. برای تحتتأثیر قرارگرفتن آماده شوید!»
رمان «هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید»، در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار دارد، داستان مردی به نام ویلیام وولر را روایت میکند که درگیر ماجرایی معمایی میشود. داستان این رمان دربارهی افرادی است که درجریان گمشدن کودکی دروغهایی را گفتهاند و حالا با ورود پلیس به قضیه، میترسند که دروغهایشان فاش شود. ماجرا از جایی آغاز میشود که ویلیام وولر از سوی معشوقهی خود رانده میشود. همان روز ویلیام به خانه میآید تا اوری، دختر 9 سالهاش را برای تمرین گروه کر از خانه بیرون ببرد. اما درگیری و بحثی که بین اوری و ویلیام پیش میآید، قهر ویلیام از خانه را به همراه دارد.
چند ساعت بعد که ویلیام به خانه برمیگردد، متوجه میشود که اوری در خانه نیست و بهنظر میرسد که دختر 9 سالهاش گمشده است. پلیس پرونده را بررسی میکند و برای کسب اطلاعات با خانواده و همسایهها مصاحبه میکند، اما هر مکالمه بهجای شفافسازی، تحقیقات را پیچیدهتر میکند و در این میان سوالهای فراوانی در راه کشف حقیقت به وجود میآیند.
چرا ویلیام به سختی اعتراف میکند که به خانه آمده و دخترش را قبل از ناپدید شدن دیده است؟ چرا یکی از همسایهها میگوید که اوری را دیده که سوار ماشین نوجوانی از اهالی محل شده است؟ چرا برادر صمیمیترین دوست اوری تازگیها با او در خانهی درختی تنها بوده است؟ دروغها آن قدر زیاد هستند که هر افشاگریف شکهای تازهای را به همراه میآورد. در این رمان برخی از همسایهها دستبه هرکاری میزنند تا تاریکترین اسرار خود را پنهان کنند. حقیقت در این محله، تاریک است.
قسمتی از کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.