همهی گلهای پاریس
درباره نویسنده سارا جیو:
سارا جیو (Sarah Jio) نویسنده کتاب همهی گلهای پاریس، (زاده 18 فوریه 1978) روزنامه نگار آمریکایی و نویسنده پرفروش نیویورک تایمز با 11 رمان است. جیو در 18 فوریه 1978 در سیاتل، واشنگتن متولد شد. او از کودکی شروع به نوشتن کرد و اولین ستون نویس نوجوان روزنامه محلی خود، برمرتون سان بود. بعدها، جیو مدرک لیسانس روزنامه نگاری را از دانشگاه وسترن واشنگتن گرفت.
درباره کتاب همهی گلهای پاریس:
پاریس که به ظاهر زیباترین شهر دنیا است گذشته پرفراز و نشیبی دارد. در طی اشغال آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، بسیاری از مردم پاریس با نازیها همکاری کردند. رمان همه گلهای پاریس درمورد خانوادهای با اصل و نسب یهودی است که همسایهای هویت آنها را آشکار میکند، و زنی در پاریس مدرن که حافظه خود را از دست میدهد و باید هویت خود را پیدا کند و بفهمد چرا قبل از تصادفی که سبب از دستدادن حافظهاش شده، اساسا شخصی منزوی بوده است. آنچه که در آپارتمان دوستداشتنیاش پنهان بود و او پیدایش میکند، معمایی است که باید حل شود، و با حلشدن آن همهچیز نهتنها برای خودش بلکه برای خانواده قدیمی پاریسیاش نیز به پایان میرسد.
در فصل اول، سارا جیو دیدی جزیی از کارولین درست پیش از تصادف و از دستدادن حافظهاش به ما میدهد. اما این نگاه اجمالی به زندگی او رمزوراز بیشتری را به همراه دارد تا حقایق، و همین اطلاعات کم وسوسهانگیز است که سبب حیرتِ خوانندهها در سرتاسر کتاب میشود تا زمانی که همه قطعات داستان باهم جور شوند.
در فصل دو با سلین آشنا میشویم، زن بیوهای که دختر هشتسالهای به نام کوزی دارد. سلین با پدرش که او نیز بیوه است در پاریس زندگی میکند. مادرش یهودی بود اما آنها خود را فرانسوی میدانند. پدر او گلفروشی دارد و سلین در آنجا به او کمک میکند.
دوست زمان بچگی سلین که لوک نام دارد عاشق او میشود. مادر لوک که صاحب رستوران جینتی است از عشق او به سلین ناراضی است؛ زیرا باور دارد که لیاقت پسرش بیشتر از ازدواج با زنی بیوه است که هم بچه دارد و هم پدرش فروشنده یک مغازه است. اما لوک، سلین و کوزی را دوست دارد.
پیامدهای جنگ، نفرت نازیها از یهودیان، و مادربزرگ یهودی سلین همگی منجر به هدفگرفتن نهایی خانواده سلین میشود و نتایج آن با جزئیات وحشتناکی شرح داده شده است. در همان زمان، درمورد کارولین و جستوجوی او برای حقیقت میخوانیم. او تلاش میکند تا درمورد زندگی خود اطلاعات بیشتری کسب کند و آنچه که میآموزد ناامیدکننده است. او همچنین مصمم است تا راز آنچه را که در آپارتمانش پیدا کرده بود و کمی خوشبختی به همراه دارد را حل کند. توانایی فراموشکردن گذشته شاید در پاریس امروزی یافت شود.
زمان و مکان داستان تقریبا به سومین شخصیت اصلی داستان تبدیل میشود. ما در پاریس قدم میزنیم و آن را از دید چشمهای دو زن عاشق پاریس میبینیم. درواقع، بعضی اوقات خیابانها را شصتوشش سال با فاصله همانند زنانی میبینیم که در همان خیابان روزگار میگذراندند و در شهر گردش میکردند.
از جهاتی، این دو داستان- به ظاهر مستقل – شبیه یکدیگر هستند. و نتیجه اینجاست که سارا جیو شکوهمندانه دو داستان را یکی میکند. میتوان اینطور گفت که «همه گلهای پاریس» مملو از احساسات است و به طرز شگفتانگیزی نوشته شده است و نشان میدهد که عشق فراتر از سن می-رود و گاهی حقایق بزرگی از زبان بچهها گفته میشود. به بیانی دیگر، سارا جیو در این رمان، گذشته و حال را بسیار خواندنی به هم میبافد تا نشان دهد سرشت عام انسانی در هر زمان به دنبال صلح و سعادت است.
قسمتی از کتاب همهی گلهای پاریس:
چه طور میتوانست؟ وقتی سوار دوچرخهام میشوم، گونههایم میسوزد. خیابان کلر را سریع رکاب میزنم. از کنار فروشندههای خیابانی و میزهایشان، که پوشیده از بادنجانهای ارغوانی براق و دستههای گل است، میگذرم، گلهای صدتومانی صورتی و گلهای آفتاب گردان طلایی در سطلهای تمیز خبردار ایستاده اند. از کافه دوموند قهوهای میگیرم، کافهای که بعضی وقت ها که برای رفتن به رستوران ژانتی خستهام به آنجا میروم. از کنار پیرزنی که پودل کوچک سفیدش را با خود همراه دارد میگذرم. با تابیدن آفتاب سوزان بر فراز سر او بدبینانه غلاف چتر را چنگ میزند، انگار هر لحظه ممكن است آسمان باز شود و خشماش را سرریز کند.
خشم احساسی است که حالا دارم، بیشتر عصبانیام. او آخرین نفر روی زمین است که انتظار داشتم یا میخواستم امروز صبح بینم، پس از همهی چیزهایی که اتفاق افتاده، آیا نزاکت ندارد که به خواستههایم احترام بگذارد؟ من به او گفتم که نمیخواهم ببینماش، نه حالا، به هیچ وقت. و باز هم به او این جا ظاهر شده – از بین همهی مکانها در کافه دوموند به من لبخند میزند، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است، گویی…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.