همسر دوستداشتنی من
درباره نویسنده سامانتا داونینگ:
سامانتا داونینگ نویسنده کتاب پرفروش همسر دوستداشتنی من، نامزد جوایز Edgar ، ITW و Macavity برای بهترین رمان اول است. براساس همین رمان یک فیلم سینمایی ساخته شده است. دومین کتاب او ، “او شروع کرد” ، در 21 ژوئیه سال 2020 منتشر شد. او در حال حاضر در نیواورلئان زندگی میکند.
درباره کتاب همسر دوستداشتنی من:
داستان عشق ما ساده است. من با یک زن فوق العاده آشنا شدم. ما عاشق شدیم. بچه دار شدیم و به حومهی شهر نقل مکان کردیم. ما بزرگترین رویاها و تاریک ترین رازهای خود را به یکدیگر گفتیم و بعد حوصله مان سر رفت. ما مثل یک زوج معمولی به نظر میرسیم. ما همسایگان شما هستیم ، والدین دوست فرزندتان ، آشنایانی که برای صرف شام با آن ها اصرار دارید. همه ی ما اسرار خود را برای زنده نگاه داشتن ازدواجمان داریم. فقط راز ما به صورت اتفاقی به قتل مربوط است.
این زوج دیوانه در قلب اولین رمان معمایی به قلم “سامانتا داونینگ” ،که “همسر دوست داشتنی من” نام دارد، همه چیز دارند. آن ها صاحب یک خانواده ی زیبا و یک خانه ی دوست داشتنی هستند و همچنین سال های بسیاری از ازدواجی شاد را پشت سر گذرانده اند. اما اکنون اوضاع ازدواج آن ها کمی خراب شده است … و هنگامی که ازدواجشان نیاز به روحی تازه دارد که زنده اش کند، این زوج ساکن حومه ی شهر چه کاری باید انجام دهند؟ طبیعتا، آن ها مردم را به قتل می رسانند و در مورد تجربه ای که آن ها را به یکدیگر نزدیک می کند صحبت می کنند! هرچه را که قبلا در رمان های معمایی خوانده اید فراموش کنید . “سامانتا داونینگ” ، داستانی واقعا تکان دهنده و تاریک را از دل یک عشق عجیب بیرون می کشد. نوشته های کتاب “همسر دوست داشتنی من” کاملا اعتیاد آور است و هنگامی که آن را خواندید، دیگر هرگز به همسایگان خود به همان روش نگاه نخواهید کرد.
قسمتی از کتاب همسر دوستداشتنی من:
نگاهم میکند. چشمهای آبیاش بیحالت است. نگاهش میچرخد و تا نوشیدنیاش پایین میرود و بعد بالا میآید. به نوشیدنیام نگاهی میاندازم، نگاهش را روی خودم حس میکنم و نمیدانم به اندازه او مشتاقم یا نه. نگاهش میکنم و لبخند میزنم تا بداند مشتاقم. او هم لبخند میزند. بیشتر رژ لبش پاک شده و روی لبه ليوان ته رنگ قرمزی جا گذاشته است. میروم آنطرف و کنارش مینشینم.
موهایش را تکان میدهد. اندازه و رنگ موهایش معمولی است. لبهایش میجنبد، سلامی میگوید و چشمهایش روشنتر میشوند. انگار عمق چشمهایش میدرخشد.
از نظر جسمانی همان قدر برایش جذابم که برای بیشتر زنهای داخل میخانه جذابم. سیونه سالهام، اندام خوب، موهای پرپشت و چالهای عمیقی روی لپهایم دارم، کت و شلوار درست قالب تنم است، بهتر از هر دستکشی که به دست مینشیند. برای همین به من نگاه میکند، لبخند میزند و خوشحال است که کنارش نشستهام. همان مرد رویاهایش هستم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.