هفت غار
درباره نویسنده کارلتن کوون:
کارلتن کوون (Carleton S. Coon) نویسنده کتاب هفت غار، (زاده ۲۳ ژوئن ۱۹۰۴ – درگذشته ۳ ژوئن ۱۹۸۱) یک انسان شناس آمریکایی بود. استاد مردم شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا، مدرس و استاد دانشگاه هاروارد، رئیس انجمن آمریکایی انسان شناسان فیزیکی بود. نظریههای کون در مورد نژاد به طور گسترده در زمان حیات او مورد مناقشه قرار گرفتند و در انسانشناسی مدرن شبه علمی در نظر گرفته میشوند.
درباره کتاب هفت غار:
هفت غار، خاصه برای ما ایرانیان، هم سندی است در حوزهٔ مطالعات باستانشناسی هم حاوی اطلاعات تاریخی دست اول است دربارهٔ آداب و رسوم و سلوک ایرانیان و خلقیات و توقعاتشان در دههٔ ۳۰ خورشیدی. اینکه کاوشهای کوون در جراید آن دهه هم بازتاب داشت و حتی محمدرضا شاه پهلوی با وسواس روند کار را دنبال میکرد، گویای اهمیت کشفیات او برای ماست. ضمن خواندن این کتاب مدام از خودمان میپرسیم که باشندگان و ساکنان غار بیستون در حوالی کرمانشاه و غارهای کمربند و هوتو در بهشهر مازندران چطور روزگار میگذراندند و بهواقع چه نسبتی با مایی دارند که دهبیست هزار سال بعد در همان حوالی روزگار میگذراندیم.
باستانشناسان یا صرفاً خودشان و برای هم مینویسند، یا چندان تخیل و صنعت ادبی به کار میبرند که عموماً تشخیص علم از شبهعلم یکسره دشوار میشود. اما تکنگاری هفت غار از لونی دیگر است؛ هم مشحون است از اکتشافات علمی باستانشناسی پرشور و ثابتقدم که دیرزمانی در سرما و گرما غارهای خاورمیانه را روشمندانه در پی کشف آثار و نشانههای دوران پارینهسنگی میکاود و یافتههایش را طبقهبندی و مرتب میکند، هم مشحون است از توصیفات روایی در شرح مشقات و مصائب باستانشناس، تعامل او با مردمان بومی از طنجه تا افغانستان، و البته نحوهٔ تعامل با کارگزاران دولتی.
از این رو، هفت غار، خاصه برای ما ایرانیان، هم سندی است در حوزهٔ مطالعات باستانشناسی هم حاوی اطلاعات تاریخی دست اول است دربارهٔ آداب و رسوم و سلوک ایرانیان و خلقیات و توقعاتشان در دههٔ ۳۰ خورشیدی. اینکه کاوشهای کوون در جراید آن دهه هم بازتاب داشت و حتی محمدرضا شاه پهلوی با وسواس روند کار را دنبال میکرد، گویای اهمیت کشفیات او برای ماست. ضمن خواندن این کتاب مدام از خودمان میپرسیم که باشندگان و ساکنان غار بیستون در حوالی کرمانشاه و غارهای کمربند و هوتو در بهشهر مازندران چطور روزگار میگذراندند و بهواقع چه نسبتی با مایی دارند که دهبیست هزار سال بعد در همان حوالی روزگار میگذراندیم.
قسمتی از کتاب هفت غار:
کار متناوب من در حفاری غارها ابتدا در ماه مه سال ۱۹۳۹ بعد از ملاقات با هیات دیپلماتیک امریکایی در طنجه آغاز شد. من و همسرم به همراه دو پسر کوچکم کارل جونیور و چارلز (دوازده و هشت ساله) از آزورا به مراکش فرانسه میرفتیم در حالی که روز قبل از تنگه جبل الطارق رد شده بودیم. با وجود جاذبه مشهور شهر طنجه قصد نداشتیم در این شهر بمانیم. برنامه ما این بود که در هوای بهاری خنک طی چند هفته فوق العاده سال، به سمت جنوب به شهر فز، استان مراکش و دره سوس سفر کنیم. در این زمان دشت ساحلی مراکش و باغ گلهای مینا و زنبقهای وحشی، از بوی خوشی برخوردارند و لک لک ها در حالی که بدنهای سفید با پاهای نارنجی روشن به عقب دراز شده شان را به جلو میکشند در هوا می چرخند. پسرها هرگز کشور مراکش را ندیده بودند و مشتاق بودیم که این کشور را به آنها نشان دهیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.