هشت قتل حرفهای
درباره نویسنده پیتر سوانسون:
پیتر سوانسون نویسنده کتاب هشت قتل حرفهای، نویسندۀ شش رمان است. ازجمله «قتل مهربانی» موفق به دریافت جایزۀ ملی بریتانیا، «همۀ ترسهایش» موفق به دریافت جایزۀ ادبی استیل داگر ایان فلمینگ و «پیش از اینکه او را بشناسد» که موفق به دریافت جایزۀ ادبی سال گردیده است. کتابهای وی به سی زبان دنیا ترجمه شده است. داستانها و شعرهایش در مجلۀ علمی-تخیلی آسیمو، نشریۀ میجر، روزنامۀ گاردین بریتانیا، مجلۀ یانکی و مجلۀ استراند منتشر شده است. پیتر فارغ التحصیل کالج ترینیتی، دانشگاه ماساچوست در امرسست و کالج امرسون است، وی به همراه همسر و گربه خود در سامرویل، ماساچوست زندگی میکند و مشغول نوشتن رمان بعدیاش است.
درباره کتاب هشت قتل حرفهای:
کتاب «هشت قتل حرفهای» تریلر هیجانانگیز و معروف دیگری از پیتر سوآنسون، نویسنده کتاب پرفروش «قتل مهربانی» است. تریلری که با خود انتظارات و مظنونینی جدید معرفی میکند. خواننده دائم در حال حدس زدن است. داستانی سرگرمکننده که با نگاهی روانشناسانه شخصیتهای داستان را تحلیل میکند. علاقهمندان کتابهای معمایی عاشق تعلیق کتاب جدید پیتر سوآنسون خواهند شد…
والاستریت ژورنال: پیتر سوانسون بهخوبی موفق شده است مظنونینی را در مقابل شما قرار داده و حسابی سردرگمتان کند. محال است بتوانید هویت قاتل را تا آخرین صفحات کتاب حدس بزنید.
لیزا گاردنر: هوشمندانه و غافلگیرکننده… سوانسن ما را از یک پیرنگ پیچیده به بعدی منتقل میکند. ازدواج به شکلی که هست و نیست و دوستانی که آنچه هستند، نیستند!… با چالشی چیده شده و اعصابی متشنج که در نهایت به نتیجه خیره کننده نهایی منجر میشود. یک تور حقیقی اجباری!
سان فرانسیسکو کرونیکل: هشت قتل بیعیب ونقص یک پازل است که به تدریج قطعات آن چیده میشود. راوی حس اعتماد خواننده را جلب میکند و به او این حس را میدهد که اطلاعات بیشتری را نسبت به اف.بی.آی میداند، اما آیا راوی قابل اعتماد است و پنهانکاری نمیکند؟ این سؤالی است که تا پایان کتاب پاسخ آن را پیدا نمیکنید.
يواس ای تودی: جذابیتی منحصربهفرد… داستانی پررمزوراز و چندلایه آمیخته با دورویی، خیانت و انتقام… رازهایی تودرتو که چون حبابها یکی یکی به سطح آب آمده و آشکار میشوند… سوانسن شما را در شیبی از انتقام و جنایت میاندازد که از طی کردن آن ناامید نخواهید شد.
قسمتی از کتاب هشت قتل حرفهای:
در جلویی باز شد و من صدای گامهای مأمور اف.بی.آی بر پادری را شنیدم. برف شروع به باریدن کرده و هوای سنگینی که به فروشگاه هجوم آورد سنگین و پرانرژی بود. در پشت سر مأمور بسته شد. زن احتمالا همین نزدیکیها حضور داشت چرا که بیشتر از پنج دقیقه از تماس او با من برای این دیدار نگذشته بود.
کسی غیر از من داخل فروشگاه نبود. خودم هم نمیدانستم آن روز برای چه باز کرده بودم. هواشناسی پیش بینی کرده بود طوفان از صبح آغاز شده و تاغروب ادامه پیدا کند طوری که ارتفاع برف به دو پا برسد. مدارس دولتی بوستون اعلام کرده بودند که کلاسهای صبح را زودتر تعطیل کرده و باقی روز تعطیل خواهند بود.
من با دو کارمندی که قرار بود نوبتی کار کنند تماس گرفته بودم – امیلی شیفت صبح تا نیمه عصر بود و براندون عصر به بعد – به آنها گفتم که در خانه بمانند. بعد وارد اکانت توئیتر کتابفروشی الد دویلز’ شده و خواستم اعلام کنم که امروز تعطیلیم، اما نمیدانم چه چیزی مرا منصرف کرد…
ترجمه دیگر این اثر:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.