هرگز نمیر
درباره نویسنده راب جی هیز:
راب جِی. هِیز (Rob J. Hayes) نویسنده کتاب هرگز نمیر، نویسندۀ انگلیسی است. او پس از آزمودن مشاغل مختلف، تصمیم گرفت که به دنبال علاقهاش برود و دنیای ذهنیاش را روی کاغذ بیاورد. علاقۀ او به فضاهای تخیلی و داستانهای ماجراجویانه او را به خلق داستانهای گوناگون در این زمینه واداشته است. کتابهای او علاقهمندان بسیاری دارد. در سال ۲۰۱۷ جایزۀ اسپیافبیاُ را کسب کرد و هرگز نمیر نیز تقدیر منتقدان را به همراه داشته است.
درباره کتاب هرگز نمیر:
جایی در شرق دور، امپراطور ده پادشاه در هوسا باعث قحطی و فقر شده و خدایان را خشمگین کرده است. دوران امپراطور به سر رسیده و حالا پسربچهای به نام آین مأموریت دارد تا او را به سزای اعمالش برساند. بدیهی است که او نمیتواند به تنهایی این کار را انجام دهد؛ اما جهان پر از قهرمانان دورهگرد است. فقط نکتهای وجود دارد: برای اینکه قهرمانان بتوانند به خدمت آین دربیایند، باید ابتدا بمیرند. هرگز نمیر داستانی در جهان مبارزان افسانهای چین و ژاپن است که بیشباهت به انیمهها نیست. فضای خیالی داستان با شینیگامی، ارواح انتقامجو، فنون و قدرتهای فوقبشری در مبارزه و… ما را وارد ماجرایی میکند که تداعیکنندۀ آثار سینمایی است.
قسمتی از کتاب هرگز نمیر:
دیوارهای کایشی پیش از رسیدن اولین موج راهزنها به دروازهها فروریخته بود. از همان ابتدا معلوم بود که مشت شعلهور روز قبل افرادی را به داخل فرستاده است. افرادش در جاهای تاریک و کوچهها و مجراهای فاضلاب مخفی شده بودند و منتظر علامت بودند تا از داخل، از حصارها بالا بروند و مدافعان شهر را قبل از باز کردن دروازهها بکشند. هیچ کس حدس نمیزد حمله این قدر زود رخ بدهد. چو اصلا چنین چیزی را پیش بینی نکرده بود. مشت شعلهور صرفا راهزنی بود که پیروانی برای خود داشت و دهکدههای کوچک و کسانی را که نمیتوانستند از خود دفاع کنند، طعمه خود میکرد. با وجود گزارشهایی که اخیرا رسیده بود، امکان نداشت که او برای حمله به شهری به بزرگی کایشی افراد کافی در اختیار داشته باشد. چو به محض برخاستن اولین فریادها در این عقیده تجدیدنظر کرد.
چو و افرادش به سرعت از شراب خانه بیرون آمدند و وارد خیابان تاریکی پر از شهروندان در حال فرار شدند. از غنی گرفته تا فقیر یکدیگر را هل میدادند و تلاش میکردند خودشان را به پناهگاه برسانند؛ بعضیها با ارزش ترین داراییهایشان را با خود میبردند؛ بعضیها هم هیچ چیزی در دست نداشتند، جز جانشان. همچون رودی در برابر جزیره از کنار چو و یارانش روان شدند. اونگ، یکی از یاران چو که معروف به گاو سرخ فادس بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.