هایلایتهای زندگی
درباره نویسنده اچ جکسون براون:
اچ جکسون براون (H. Jackson Brown) نویسنده کتاب هایلایتهای زندگی، با نام کامل هوراس جکسون براون جونیور (14 مارس 1940 – 30 نوامبر 2021) نویسنده آمریکایی که بیشتر به خاطر کتاب الهام بخش خود؛ “نکتههای کوچک زندگی”، که پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز (1991-1994) بود، شناخته شد و به دنبال آن کتاب “نکتههای کوچک زندگی، جلد 2” نیز در سال 1993 به فهرست پرفروشها راه یافت.
براون در 14 مارس 1940 در تنسی میانه به دنیا آمد. قبل از نویسندگی، به عنوان مدیر بازاریابی یک آژانس تبلیغاتی در نشویل فعالیت میکرد. او در سال 1962 از دانشگاه اِموری فارغ التحصیل شد و عضو انجمن سیگما چی بود. در سال 1991 از او به عنوان “Significant Sig” تقدیر شد؛ جایزهای که توسط انجمن به اعضای برجسته آن اعطا میشود. براون برای اولین بار “کتاب خرد پدرانه” را منتشر کرد و به سرعت به دنبال آن
PS I Love You ، که مجموعهای بود از گفتهها و مشاهدات پدر و مادرش منتشر شد. این کتاب حاوی نقل قولی معروف است که با “کاوش. رویا. اکتشاف” به پایان میرسد و اغلب به اشتباه به مارک تواین منتسب میشود.
هر دو کتاب بسیار محبوب شدند و بهانهای شدند برای نگارش کتاب “نکتههای کوچک زندگی”. این اثر در ابتدا هدیهای بود برای آدام؛ پسرش. این کتاب حاوی 511 نکته بود در مورد اینکه “چگونه زندگی شاد و پربار داشته باشیم” و خیلی زود در سراسر جهان پرفروش شد و بیش از دو سال در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز جا خشک کرد. کتاب “نکتههای کوچک زندگی” اولین کتابی بود که در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز در دو قالب جلد شومیز و جلد سخت به طور همزمان رتبه اول را به خود اختصاص داد. در ادامه “زندگی کن، یادبگیر و رهاکن” به بازار آمد و یکی از پرفروشترینهای نیویورک تایمز شد. این کتاب با همکاری همسر سابق براون؛ رزماری سی_ براون، که خود نویسنده کتابهایی نظیر “کتاب دستورالعمل آشپزخانه بزرگ رزماری براون” است، به نگارش درآمده.
آثار براون تا به حال به 35 زبان برگردانده شدهاند. و جملات طلایی این کتابها روی تعداد بیشماری تقویم، پوستر، پوشاک، مجلات، کارتهای تبریک، محافظ صفحه نمایش و تکه کاغذهای انگیزهبخش نقش بستهاند. او در 30 نوامبر 2021 در سن 81 سالگی در محل سکونت خود در نشویل درگذشت.
درباره کتاب هایلایتهای زندگی:
از کودکی هشت ساله در مورد عادات درس خواندنش پرسیدند. او جواب داد: «خب، درسها زیادن اما بعضیهاشون مهمن. من سعی میکنم فقط چیزهای مهم رو یادم نگه دارم.» این روش برای او خوب جواب میداد. و میدانید قضیه از چه قرار است؟ این روش برای ما نیز خوب جواب خواهد داد.
چه در دبیرستان باشید چه دانشگاه، یا دانشآموز خودِ زندگی، درسها حجم زیادی دارند و لیست آنچه که باید بخوانیم طولانی است. لغات بسیار زیاد و وقت بسیار کم، پس چه باید کرد؟
یک ماژیک هایلایتر زرد رنگ بردارید.
شما نمیتوانید همه چیز را یاد بگیرید. هیچکس از پس این کار برنمیآید. اما تنها با هایلایت کردن مفاهیم اصلی، در مواجهه با هر مطلبی، بهخوبی آن را متوجه خواهید شد. چه چیز را میخواهید به خاطر بسپارید؟ به نظرتان در امتحان چه مطلبی مورد پرسش قرار خواهدگرفت؟ برای مرور دوباره آسانتر، همین الان آن را هایلایت کنید.
کتاب هایلایتهای زندگی، مجموعهای از داستانها و روایتها، راجع به برخی از مهمترین موضوعات زندگی است. از جمله: اهمیت برخورد محبتآمیز و سخاوتمندانه با دیگران، حفظ رابطههای پربار با آنهایی که دوستشان داریم، انتخاب رفتارهایی که به ما کمک کنند از روزمرگی گذر کرده و به رضایتمندی برسیم؛ رضایتی که از قدردانی و لذت خوشیهای ساده بهدست میآید.
اینها واژههایی آرامبخشند، واژههای شفابخش، واژههای مشوق، که الهامبخشِ تغییر میشوند و پاداش تلاش ما خواهند شد. امیدواریم این کتاب به شما کمک کند عاقلانه زندگی کنید و انتخابهای خوبی داشته باشید.
بنابراین به اندازهای که لازم است بخوانید. تکالیفتان را تا آخر انجام دهید. کلاس همیشه در جریان است و ما همه روزه مورد امتحان قرار میگیریم.
قسمتی از کتاب هایلایتهای زندگی:
مهربانی؛ من تنها در چند دقیقه کوتاه در حالیکه یکی از مهمترین امتحانات زندگیم را پشت سر میگذاشتم، تأثیر آن را کاملاً درک کردم.
امتحان؛ شفاهی بود. امتحان گیرنده؛ یک گوینده رادیو بود. کلاس درس؛ ماشین من بود.
زمانی که یک صبح بارانی دوشنبه در مسافرت بودم، صدایی از بلندگوی کوچک نزدیک فرمان ماشینم پرسید: «میتوانید آخرین برنده جایزه نوبل را نام ببرید؟» نوک زبانم بود اما آن اسم از ذهنم پرید. زمانی که داشتم به این سؤال فکر میکردم سؤالات دیگری پرسیده شد: «آیا میتوانید نام آخرین برنده جایزه پولیتزر را نام ببرید؟» بار دیگر یادم نیامد. «آیا میتوانید ورزشکارانی را که در المپیک اخیر مدال طلا دریافت کردهاند را نام ببرید؟ یا آخرین زنی که بانوی شایسته آمریکا شد؟»
یا… یا… یا… نه… نه… نه… موسیقی، هنر، سیاست، علم، من صفرِ صفر بودم و دوست داشتم بدانم چه تعداد از شنوندگان درست جواب دادهاند.
بعد آن اتفاق افتاد. سؤالی عنوان شد که توانستم به آن پاسخ دهم: «آیا میتوانید آخرین فردی را که به شما گفت دوستتان دارد نام ببرید؟» همین که به روشنی و بیدرنگ فرزندانم را به خاطر آوردم که آنروز بهسمت اتوبوس مدرسه میدویدند و همزمان سرشان را برگرداندند و گفتند: «دوستت دارم» قلبم آب شد.
سؤالی دیگر، و باز هم من جواب را میدانستم. «آیا میتوانید آخرین شخصی را که شما را در آغوش گرفته به خاطر بیاورید؟» قطعاً. به طورکاملاً واضح.
سؤالات ادامه داشت: «آیا شخصی را که اخیراً به شما محبتی کرده به یاد دارید؟» دوباره بله البته. «آیا میتوانید شخصی را نام ببرید که لبخندش روز شما را ساخته؟ یا معلمی که فداکاریش زندگی شما را تغییر داده؟» بله بله میتوانم نام ببرم. کدام را انتخاب کنم؟ تعدادشان زیاد است.
گوینده رادیو در مورد دوستان، همسایگان، همکاران و حتی افراد غریبه که زندگی ما را تحتتأثیر قرار دادهاند صحبت میکرد و همزمان لبخند بر لب من نقش میبست. او از یاریرسان بودن صحبت میکرد، از سخاوتمندی، ملاحظهگر بودن، دستگیری. دلم میخواست بلند بلند بخندم. عجب شروعی برای روز دوشنبهای بارانی.
مهربانی بسیار اهمیت دارد. انسانها مشتاق آنند و برای آن زندگی میکنند. موفقیتهای عظیم و دستاوردهای قابل تحسین گذشته شاید بر سنگی حک شوند اما این، رفتار دوستانه و نیکوی مهرورزی است که بر قلبهای ما حک میشود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.