نظم زمان
درباره نویسنده کارلو روولی:
کارلو روولی (Carlo Rovelli) نویسنده کتاب نظم زمان، (زاده ۳ مهٔ ۱۹۵۶) فیزیکدان ایتالیایی و استاد فیزیک دانشگاه اکسمارسی است. روولی از جمله پیشروان در پژوهش جاذبهٔ کوانتوم است. این شاخه از علوم بهدنبال ترکیب نظریهٔ عمومی نسبیت اینشتین با مکانیک کوانتوم بهوسیلهٔ حذف ایدهٔ زمان از این نظریه است. روولی کتابی به نام هفت درس کوتاه از فیزیک نوشته است که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان شده و حتی فروش آن به زبان اصلیاش یعنی ایتالیایی از فروش کتابهای محبوبی مانند پنجاه سایهٔ گرِی نیز پیشی گرفت. همچنین کتاب دیگری دارد به نام حقیقت آن چیزی نیست که به نظر میآید و در این کتاب گسترش فیزیک از یونان قدیم تا امروز را توضیح میدهد.
درباره کتاب نظم زمان:
چرا گذشته را به خاطر داریم و آینده را نه؟ آیا ما در زمان وجود داریم یا زمان در ما وجود دارد؟ معنی واقعیِ «گذشتِ» زمان چیست؟ ارتباط زمان با خصایص ما به عنوان فرد، با ذهنیت ما، چیست؟ وقتی به گذشت زمان گوش میدهیم، به چه چیزی گوش میدهیم؟
کتاب نظم زمان به سه بخش نامساوی تقسیم شده است. در بخش نخست، روولی چیزی را که فیزیک مدرن در مورد زمان فهمیده خلاصه میکند، ما عادت داریم زمان را چیزی ساده و بنیادین فرض کنیم که جریانی پیوسته دارد، جریانی مستقل از هر چیز دیگر، از گذشته به آینده و قابل سنجش با ساعت. وقایع عالم در طی زمان با نظم جایگزین هم میشوند: گذشتهها و اکنونها و آیندهها. گذشته تثبیت شده و آینده نامعلوم است… و البته اینها غلط از آب درآمده است.
یکی پس از دیگری، ثابت شده است که خصوصیاتِ مشخصهٔ زمان تقریبیاند: اشتباهاتی که چشمانداز ما به آن شکل داده است، درست مانند مسطح بودن زمین یا گردش خورشید. نتیجهٔ رشد دانش ما، فروپاشیِ تدریجیِ درک ما از زمان است. آنچه ما زمان مینامیم مجموعهای پیچیده از ساختارها و لایهها است. با بررسی بیشتر و ژرفتر، زمان لایههایش را یکی پس از دیگری از دست داده است. بخش نخست کتاب نظم زمان روایتی از این فروپاشیِ زمان است.
بخش دومِ کتاب، چیزی را که پس از این فروپاشی باقی مانده است توصیف میکند: چشماندازی بادخورده و خالی که تقریباً هیچ نشانی از زمانمندی در آن باقی نمانده است. جهانی غریب و ناآشنا، که هنوز ما به آن تعلق داریم.
بخش سوم دشوارترین بخش ولی در عین حال مهمترین بخش کتاب نظم زمان است. و تنگاتنگترین رابطه را با ما دارد. این بخش در سفری به منابع زمان میپردازد. این سفرِ بازگشت است، بازگشت به زمانی که در بخش اول کتاب و در جستجوی الفبای بنیادین جهان گم شده بود. اکنون مثل یک رمان معمایی در این بخش به دنبال مجرم هستیم: مجرمی که زمان را خلق کرد. یک به یک اجزای سازندهٔ زمانِ آشنا را کشف میکنیم، اجزایی که دیگر ساختارهای بنیادین واقعیت نیستند، بلکه تقریبهایی سودمند برای ما موجودات فانیِاند.
قسمتی از کتاب نظم زمان:
توقف میکنم و کاری انجام نمیدهم. چیزی رخ نمیدهد. به چیزی فکر نمیکنم. به گذرِ زمان گوش میدهم. این زمان است، آشنا و صمیمی. ما را با خود میبرد. شتابِ ثانیهها و ساعتها و سالها که ما را به سوی زندگی پرتاب میکند و بعد ما را به سمت نیستی میکشد… ما ساکن زمان هستیم همچو ماهیان در آب. وجود ما، وجود در زمان است. موسیقیِ باشکوهش ما را تغذیه میکند، دریچهای رو به جهان برای ما باز میکند، نگرانمان میکند، ما را میترساند و به ما آرامش میدهد. عالم، در حالی که توسط زمان کشیده شده به سمت آینده گشوده میشود؛ و وجودش مطابق نظمِ زمان است.
در اسطورههای هندو، رودخانۀ کیهان با تصویر مقدسِ شیوای رقصان نشان داده میشود: رقص او حافظ گردش عالم یعنی همان جریان زمان است. چیست که از این جریان عالمگیرتر و بدیهیتر است؟ و البته اوضاع کماکان کمی از این پیچیدهتر است. واقعیتْ اغلب با آنچه به نظر میرسد تفاوت زیادی دارد. زمین به نظر صاف است اما در واقع کروی است. خورشید ظاهراً در آسمان میگردد در حالی که در واقع ما هستیم که میچرخیم. ساختارِ زمان نیز آنچه به نظر میرسد نیست: با این جریانِ همگن و فراگیر تفاوت دارد. من این را با شگفتیِ بسیار در کتابهای فیزیکیِ دانشگاه یافتم: زمان به گونهای کاملاً متفاوت از آنچه به نظر میرسد، عمل میکند.
در همان کتابها این را نیز فهمیدم که نحوۀ واقعی عملکرد زمان را هنوز نمیشناسیم. سرشت زمان شاید بزرگترین معمایِ حل نشده باشد. حلقههای جالبی آن را به دیگر معماهای بزرگِ حل نشده وصل میکند: به سرشت ذهن، به منشأ عالم، به سرنوشت سیاهچالهها، به خودِ وجودِ حیات بر روی زمین. چیزی اساسی ما را دوباره به سمت سرشت زمان میکشاند.
حیرت، منشأ میل ما به دانستن است، و این کشف که زمانْ همان که فکر میکردیم نبوده است باعث بهمیان آمدنِ هزاران پرسش میشود. سرشت زمان محور تلاشهای یک عمرِ من در فیزیک نظری بوده است. در صفحاتی که میآید، روایتی از آنچه را از زمان فهمیدهایم و مسیرهایی را که در تلاش برای درک بهتر آن پی میگیریم بازگو خواهم کرد. در ضمن روایتی را نیز از آنچه هنوز نفهمیدهایم و به نظر من به تازگی بارقههایی از آن ظاهر شده است ارائه خواهم کرد. چرا گذشته را به خاطر داریم و آینده را نه؟ آیا ما در زمان وجود داریم یا زمان در ما وجود دارد؟ معنی واقعیِ «گذشتِ » زمان چیست؟ ارتباط زمان با خصایص ما به عنوان فرد، با ذهنیت ما، چیست؟ وقتی به گذشت زمان گوش میدهم، به چه چیزی گوش میدهم؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.