نظریه عام اصلاح دینی
درباره نویسنده سید جواد میری:
سیدجواد میری نویسنده کتاب نظریه عام اصلاح دینی، نظریهپرداز اجتماعی ایرانی-سوئدی، در یک خانوادهٔ ترکیهای-روسی در شمال غربی ایران در شهر تبریز به دنیا آمد و در نوجوانی به سوئد رفت. او بنیانگذار نشریهٔ دیدگاه اسلامی (Islamic Perspective) است. میری انجمن جهانی مطالعات علامه جعفری را در سال ۲۰۱۴ در آمریکا تأسیس کرد. این انجمن به احیای گفتمان حکمتاندیشان معاصر ایرانی در آمریکا و اروپا اختصاص دارد. هدف این انجمن تهیه کتاب، مقاله و حتی دورههای آموزشی برای دانشگاهیان و دانشجویان علوم انسانی علاقمند به گفتمانهای جایگزین در علوم اجتماعی و انسانی است.
میری مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه یوتبری در سوئد دریافت کرد و سپس در سال ۱۹۹۸ به انگلستان رفت و در آنجا مدرک دکتری خود را زیر نظر گرگور مکلنان در گروه جامعهشناسی دانشگاه بریستول دریافت کرد. او با مقایسهٔ سنتهای فکری قدسی و سکولار در آثار علی شریعتی و علامه اقبال (از سنت فکری پیشامدرن) و گیدنز و گافمن (از سنت فکری مدرنیستی) بر روی مسئله نظریه اجتماعی مبتنی بر گفتوگوی بین تمدنی کار کرد. وی از سال ۲۰۰۴ در چین، روسیه و در حال حاضر در تهران به تدریس مشغول است. او چندین کتاب و بیش از پنجاه مقاله در آمریکا و بریتانیا در مورد موضوعات مختلف مربوط به نظریه اجتماعی، فلسفه و دین منتشر کرده است. او متاهل و دارای دو پسر (سید محسن و سید مرتضی) است.
درباره کتاب نظریه عام اصلاح دینی:
طباطبایی بر این باور است که ما نیازمند توجه به فلسفه حقوق هستیم تا بتوانیم نظریه ای برای اصلاح حقوقی تدوین کنیم و از این طریق «نظریه عام اصلاح دینی در اسلام» را به دست آوریم، ولی هنگامی که از او می پرسیم این مهم را چگونه می توان به انجام رساند، در پاسخ می گوید که «در رساله دیگری درباره فلسفه حقوق در اروپا» به این موضوع پرداخته است. پرسش اینجا است که چرا برای اصلاح دین اسلام در سنت شیعی باید مبانی حقوقی اروپا را الگو قرار داد؟ سید جواد طباطبایی، مشروطیت در ایران را مساوق با «اصلاح دینی» در عالم اسلام و سنت شیعی مورد خوانش قرار می دهد و از این منظر پروژه روشنفکران(بالاخص روشنفکران دینی) را حرکتی به سوی سکولاریسم می بیند و آن را ضد اسلام تلقی میکند.
او در مقابل صورت بندی روشنفکرانی همچون آل احمد، شریعتی و داوری، نظریه عام اصلاح دینی خود را برساخت می کند و مدعی ست که «نمایندگان مجلس اول مشروطه» می دانستند چگونه می توان دین مبتنی بر شریعت را اصلاح کرد. پرسشی که طباطبایی باید به آن پاسخ بگوید این است که بر اساس کدام مبانی به این نتیجه رسیده است که «تلقی نمایندگان مجلس اول مشروطه» تبلور و ظهور معرفت اسلامی است؟
قسمتی از کتاب نظریه عام اصلاح دینی:
در بسیاری از آثار طباطبایی (۱۳۹۰؛۱۳۹۴؛۱۳۹۲) اشارات و ارجاعات بیشماری به سنت «روشنفکری دینی» وجود دارد و بعضاً این اشارات و ارجاعات توأم با نوعی «ستیز» و سخنان دُرشت بر علیه متفکرانی همچون سید جلال آل احمد و علی شریعتی است. اما سخن اینجاست که دلایل نظری این رویکرد در روایت طباطبایی چیست و بر چه مبنایی او این سنت را تقبیح و تخطئه میکند؟ شاید برخی دلیل این نوع برخورد طباطبایی بر علیه سنت روشنفکری دینی را در ساحت روانشناختی (و مبتنی بر روانشناسی فردی) جستجو کنند، ولی به نظر من دلایل کافی معرفتشناسانهای در متن آثار طباطبایی وجود دارد که ما را از تحلیلهای روانشناختی بینیاز میکند. به عبارت دیگر، پرسشی که باید در اینجا مطرح کنیم این است که مبنای فکری ستیز طباطبایی با روشنفکری دینی و «گفتمان انقلاب اسلامی» چیست؟ در خوانش طباطبایی
«جریانهای اسلام سیاسی جدید حاصل … آشنایی روشنفکران مسلمان با نظام مفاهیم اروپایی است…. قائلان به سکولاریزاسیون یا عرفی کردن اسلام… نمیتوانند بدانند قفل و کلید را در شب تاریک کدام بیراههای گم کردهاند، زیرا اگر منظور آنان از سکولاریزاسیون عرفی کردن اسلام به عنوان دین است که این جز تحصیل حاصل نخواهد بود. اصلاح دینی در اسلام نمیتواند سکولاریزاسیون در معنای مسیحی آن باشد، آنچه از میرزا فتح علی آخوندزاده تا شریعتی درباره پروتستانتیسم اسلامی یا شیعی گفتهاند کلیدی برای قفلی مجهول است» (۲۴۸.۱۳۹۸).
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.