نظام نااجتماعی
از اساسیترین چالشهای مواجهه با میدان سیاستگذاری اجتماعی، در وضعیتی که هنوز میزان پژوهشها در این زمینه بسیار اندک است، تعدد دادههایی است که به صورت درهم ریختهای خود را به پژوهشگر مینمایاند. انبوه این ناشناختگی مصداق این سخن حافظ است: «از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود». در این جنگل دادهها، نگارنده از مسیرهای ناهموار، صرف زمان زیاد برای گشودن برخی راهها، و گاه صرف زمان در راههایی که در نهایت دستاورد چندانی برای موضوع مطالعه نداشتند، گریزی نداشته است. امر شناخت در چنین فضایی، بسیار گران ممکن میشود و زمانی بر هزینه آن افزوده میشود که پژوهشگر بخواهد از مفاهیم پیش ساخته و کلیشهای آکادمیک یا ایدئولوژیک فاصله بگیرد و بکوشد به گنه موضوع پی ببرد. کلیشههای تئوریک و ایدئولوژیک در بستر آماده برای تشریح رخدادهاییاند که به ارائه تجویزات کپسولی از مصالح کمک میکنند. کوشش ما در این مطالعه، فاصلهگیری از این بسترها بوده است تا شاید امکان گستراندن فرشی بر سنگلاخهای موجود در این میدان فراهم شود. پیروی از چنین منطقی نیازمند در آمیختن و نزدیک شدن هرچه بیشتر به میدان عمل بوده است. از همین روست که نگارنده بخش زیادی از زمان خود را صرف مشاهده مشارکتی یکی از سازمان های بزرگ اجتماعی کشور (سازمان تأمین اجتماعی) کرده است…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.