نخستین کنجکاوی خرد
درباره نویسنده فراس سواح:
فراس سواح (Firas Al-sawwah) نویسنده کتاب نخستین کنجکاوی خرد، (متولد 1941) نویسنده سوری است. وی در حمص سوریه متولد شد و هم اکنون با دانشگاه مطالعات خارجی پکن ، BFSU همکاری می کند و به تدریس تمدن عرب و تاریخ ادیان در خاور نزدیک می پردازد. او بین سال های 2013 و 2016 ، 26 کتاب در مورد اسطوره شناسی ، تاریخ و تاریخ ادیان منتشر کرد.
درباره کتاب نخستین کنجکاوی خرد:
این کتاب پس از گفتار مترجمان و دیباچه در هفت نگاره تنظیم شده است: نگاره آغاز، نگاره طوفان، نگاره اژدها، نگاره پردیس گمشده/ باغ گمشده بهشت، نگاره هابیل و قابیل، نگاره جهان فرودین و نگاره خدای مردی بخشهای این کتاب را تشکیل میدهد. پایاننگاشت و ایزدنامه نیز پایانبخش کتاب است.
نخستین و انجامین اسطورهسرای بدفرجام جاودانگی در گردش پایانناپذیر چرخه طبیعت گیتیمدار در ژرفای پیوند اسطورهبنیاد سازههای آغازین: آب و باد و خاک و آتش! خداوارهای که به باور پژوهشگران علوم انسانی از همان آغاز پرستنده بوده است و خداباور و نخستین نیایشها و پرستشهایش بر چهره خداباوری و دینی آغازین، در پرتو پرستش طبیعت در اندیشه و باورش، پدیدار و بر زبانش روان گشته است و برای رامکردن نیروهای طبیعت به درگاه خدا ـ بانوان و خدایان طبیعت، آتش نیاز آورده است: انسان ـ قربانی و سپس حیوان ـ قربانی.
یکی از ارجمندترین نمودهای دیرندگی اشتیاق انسان به جاودانگی در اسطوره آب حیات تبلور یافته است؛ این اسطوره در ادبیات اقوام و ملل سرزمینهای گونهگون با نامهای دارای نشانگری یکسانی از دیرگاه تاریخ، تالیف و پرداخته شده است و همواره تصویری مهآلود و رازناک از ابرمرد انسانی آرزومند جاودانگی مانند خضر، اسکندر، ذوالقرنین، سیاوش، کیخسرو، نوذر و… نیز در آن ترسیم شده است؛ عین الحیاه، آب خضر، آب حیوان، چشمه زندگانی یا همان چشمه جوانی در اندیشه ساکنان سرزمینهای مختلف بهویژه نزد اقوام مشرق زمین دارای دیرینهای دور است و به عهد ساکنان سومری میانرودان بازمیگردد و در تصویر قهرمان کهنترین اسطوره بشری یعنی گیلگمش که به 3000 سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد، نمود یافته است که در طلب گیاه جاودانگی رهسپار اعماق دریاها شد.
دیگر نمود اندیشه جاودانگی بر بنیاد همین پیوند کهن میان اندیشه نامیرایی و رستاخیز گیاهان، در تصاویر درخت جاودانگی و همذاتپنداری درخت و ایزد-بانوی ازلی طبیعت رخ مینماید؛ بر بنیاد این پیوند کهن در اساطیر بیشتر اقوام، تصویری تکرارشونده از گیاه بیمرگی، شجرهالحیاه، درخت زندگی و درخت جاودانگی وجود دارد؛ از آن درخت جادویی که گیلگمش جاودانگیش را از او میخواهد تا درخت گئوکرنه (گرکون) درخت هستیبخش اساطیر ایرانی که مادر و سرچشمه همه گیاهان و نباتات و نگهدار گیتی از مرگ است؛ از هوم سپید، الگوی لاهوتی سومه متون ودایی که اهورامزدایش بر کوه هرئیتی کاشت که خوردنش، بیمرگی و جاودانگی را در پی دارد تا درخت آسمانی منقوش بر نقش برجسته هاتور در مصر که ریزشگاه چشمه آب زندگانی است و تا درخت زندگانی یاد شده در مکاشافات یوحنا که بر کرانههای رودبار زندگی روییده است و سالی دوازده بار، بر میدهد.
باز بر بنیاد همین پیوند ازلی حیات آدمی با طبیعت است که از دیرگاه، تصویر بزرگ-بانوی هستی و مادر باروری و حاصلخیزی طبیعت با درخت، همراه بوده از درخت برخاسته و در قالب نگارهای انسانی بر درخت نقش بسته است؛ به گواهی تاریخ، تندیسهای به دست آمده از عشتار در کانونهای تمدن عصر حجر و دوران پارینهسنگی و بهویژه در سوریه که مربوط به آغاز عهد کشاورزی است در جایگاه خدابانوی طبیعت بکر و آبهای نخستین، دشتها، مرغزارها و بهویژه درختان آغاز ترسیم شده است و از همین جاست که عشتار / عستارت بهویژه نزد کنعانیهاو در میان ساکنان میانرودان و بابل و متاثر از آنان آرتمیس، دیانا و دمتر در اساطیر یونانی و رومی، به عنوان درخت زندگی مورد پرستش بوده و روح طبیعت در این درخت، نمایان میشده است چنان که پنداری ایزدبانوی گیاهی و درخت، یک چیز بودند.
آرزوی جاودانگی از دیرباز، در رویکرد فرجامنگر اندیشه بشری، نابترین، دلنشینترین و شاید اندوهبارترین ترانه بوده است که در ادوار مختلف تاریخ، بن مایه و عصاره برجستهترین غزلوارههای آفرینش را در ذهن نوع بشر برساخته است؛ زمزمه سرود ارجمند و غریبانه هیمشه بودن و بازگشت جاودانه به پهنه کرانمند هستی در نهاد اندیشههای بشر و ضمیر مرگآگاه و مرگاندیش او از همان دیرگاه سرودن اسطوره گیلگمش و جستجوی گیاه جاودانگی توسط او پس از مرگ دوستش انکیدو در دیرینه تاریخ ادبیات جاودانه شده است؛ این کهناسطوره که بنیاد و شالوده بسیاری از اساطیر نه تنها خاورمیانه و مشرق زمین بلکه زیرساخت بسیاری از اساطیر باختر را نیز سامان بخشیده است به راستی خواهش شاعرانه روح بزرگ انسان برای خداگونه شدن و جاودانگی است.
کهنسرزمین میانرودان در جنوب غربی آسیا، نخستین و دیرندهترین زادگاه شهرآیین و تمدن کشاورزی و آببنیاد گیتی به شمار میرود؛ ایرانیان این سرزمین را میانرودان نامیدند؛ نشان سرزمین واقع در امتداد رودهای تیگره، تیزرو، دجله و فرات در حد فاصل میان دو رود؛ برنهاده «میانرودان» به یونانی برابریابی شده و «مزوپوتامیا» یا «میسوپوتامیا» نام گرفت و به دست نخستین گاهنگاران و مورخان نامدار یونانی مانند استرابون به کار گرفته شده و در زبان عربی بینالنهرین، بلاد الرافدین و أرض الرافدین نامیده میشود.
میانرودان نخستین کانون بشری پس از طوفان، خاستگاه و زادگاه نخستین شهرآیینهای بشری و نشیمن سومریان است؛ سومریانی که نخستین بنیادهای پرستش، آیین، شهرآیین، ادبیات و فرهنگ بشری را پی افکندند و نخستین نشانههای کشاورزی، سامانههای اجتماعی و سیاسی، ساختن زیگورات و شهرسازی و نوشتن نزد آنان پدیدار گشت و اینگونه بود که تاریخ از سومر آغاز گردید و هم اسطوره از سومر سربرآورد.
مترجمان از آنرو به برگردان این نگاشته به زبان فارسی دست یازیدهاند که نخست مصدری باشد برای اسطورهشناسی و در رویکردی همهسونگر و کلی، نگارهای بنیادین باشد برای آشنایی پژوهشگران و مشتاقان این گستره تا با زادگاه، خاستگاه و بنیاد اساطیر و گونهشناسی آن و بهویژه با اساطیر سومری، بابلی، آشوری، سامی، آرامی، کنعانی و عبرانی که به واسطه دریانوردان و ملاحان فنیقی، بنیاد و بنمایه بسیاری از اسطورههای باختر و بهویژه یونان و روم بودهاند، آشنا شوند.
نیز از آنرو که شالوده و بنیاد دریافت درست و درک عمیق و ژرف دروسی مانند ادبیات پیشااسلامی، ادبیات معاصر و مکاتب نقدی، شناخت درست اسطوره و گونههای آن در زادگاهشان است و نیک دانسته است که میانرودان با گونهگونی و تنوع نژادی و قومی گسترده از سومری تا بابلی، آشوری، آرامی، سریانی و نسطوری، صابئی، ایزدی، کنعانی، فنیقی و عبرانی، نخستین زادگاه و خاستگاه شهرآیین و تمدن بر پهنه گیتی بوده است.
در این ترجمه تنها به برگردان و ترجمه صرف کتاب پرداخته نشده است، بلکه در نمونههای بسیاری، آنجا که متن نیازمند رازگشایی، تحلیل و تفسیر بوده است، با ژرفنگری، ریزبینی و موشکافی همهسویه از سوی مترجمان تحلیل و بررسی شده و آنجا که نگاشته اصلی نیاز به نقد بوده، نقد شده است.
قسمتی از کتاب نخستین کنجکاوی خرد:
یونگ در میان شاگردان فروید، بیش از دیگران به اسطوره گرایش داشت و بیش از همه به کاوش و بررسی اسطوره و بیان ارج و ارزش آن و نشانه شناسی اساطیر توجه داشت؛ در نظر یونگ، همه کوششهایی که او برای تفسیر اسطوره انجام داد در فهم اسطوره کارگر نیفتاد بلکه برعکس از اصلش دور شد و تنها شگفتی و حیرت در پی داشت در حالی که در بینش اساطیری و این که اسطوره را دستاورد و محصول ناخودآگاه میداند دنباله رو فروید است ولی نگرش او به طرزی بنیادین و ریشهای با نظر فروید ناهم ساز است چرا که وی باور دارد که ضمیر ناخودآگاه جمعی، خاستگاه و سرچشمه اسطوره است نه ناخودآگاهی فردی و این نقض کننده ناخودآگاه فردی است که می گفت اسطوره و رویا نمایانگر گونهای بازتوانی و جبران برای خواهش ها و امیالی است که برای دستیابی بدان، جایگزینی نیافته است.
و بر این بنیاد، تصاویر و خیالات پدیدار شونده در خواب و رویا و اسطوره، هرگز در ضمیر ناخودآگاه شخص نبوده و پیامد آن، سرکوب شده هم نیست و درست تر آن است که بگوییم این نگاره ها، صورت ها و خیال های آغازین هرچند دارای بروندادی شخصی باشند درست مثل دم و بازدم به تنهایی قابل تفسیر نیستند و ای بسا این سخن درست باشد که بیش از آن که ما مالک این صورت ها و خیال های آغازین باشیم، آن ها ما را در میان گرفته و مالک ما هستند.
این در حالی است که ما هرچه ژرفای اندیشههای خویش را متوجه لایههای زیرین روان سازیم، هر اندازه ما آرام آرام و به شکل تدریجی، از جهان فردیت شخصی به در آمده و آن را ترک گوییم و به زمینههای انسانی مشترک میان افراد نزدیک بشویم تا این که به ژرفای نهان خانه جان برسیم آن جا جز جهان بسیار ساده تهی از هرگونه ویژگی و شاخص فردی چیزی نمی یابیم درست مانند آن هنگام که مواد تشکیل دهندهی تن را تجزیه کنیم، در این هنگام کربن موجود در تن به کربن طبیعی سازندهی اجسام باز میگردد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.