نام من سرخ
اورهان پاموک در خانوادهای پر فرزند و مرفه در محلهٔ نیشان تاشی استانبول متولد شد. او دروس متوسطه را در کالج آمریکایی رابرت در استانبول گذراند. پس از پایان تحصیلات متوسطه به اصرار خانوادهٔ خود به ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ معماری در دانشکدهٔ فنی استانبول مشغول شد، هرچند پس از مدتی این رشته را نیمهتمام رها کرد. او سپس در دانشگاه استانبول و در رشته روزنامهنگاری به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل شد. با این حال هیچگاه کار روزنامهنگاری نکرد. او به مخاطبانش ثابت کرد که با نویسندهای صاحبسبک طرفاند. جودت بیک و پسرانِ اثر درخشان او، که در دهه ۸۰ میلادی به چاپ رسید، موجی از تحسینها را برانگیخت و پاموک را به خوانندگان معرفی کرد. دریافت جایزه نوبل ادبیات نیز او را نویسندهای جهانی کرد.
تاریخ هنر غرب از زمان رنسانس تا ظهور کوبیسم با نقاط دید، چشماندازها و به طور کلی با مسالهی «چگونه دیدن؟» روبهرو است. میتوان گفت که هنر غربی هنری است مبتنی بر زمان. در این مجموعه، هر آنچه که دیده میشود همانی است که از نقطهای خاص و در زمانی خاص به چشم نگارگر آمده است. برعکس، بر هنر اسلامی و نظریههای آن، قوانین متفاوتی حاکم است. به عنوان نمونه مطابق با قوانین، در آن زمان هنر فیگوراتیو هنری ممنوعه بود؛ بر همین اساس هنرمندان مسلمان در تلاش بودند که یک واقعیت تغییرناپذیر را به نحوی که فراتر از دیدگاههای هنری باشد، بیان کنند و حرکت به سوی دستیابی به این هدف باعث ایجاد شدن مجموعهای از تضادها و تلاشها شد که قلب رمان نام من سرخ است. رمان نام من سرخ در بستر بخشی از تاریخ امپراتوری عثمانی در زمان سلطان مراد سوم میگذرد. در این رمان، شیوهٔ چند صدایی یا پلی فونی روایتِ حوادث مختلف را توسط شخصیتهای رمان ممکن کردهاست. پاموک در این رمان نقطه مشترک تاریخ عثمانی و ایران را در نظر داشتهاست. نویسنده به شرح عشق و قتل در این رمان پرداختهاست. سیاهیِ مرگ و ترس وافر از مرگ در پسزمینهی کتاب به خوبی با مقولهی عشق تلفیق شده است. عشقی که گویی این توانایی را دارد که نسلهای مختلف را از پس قرون متمادی با هم متحد کند؛ از عشق خسرو و شیرین به هم، تا نوای قلندرها، عشق کارا به شکوره، تلخی عشق شکوره به کارا و فرزندانش. عشق چشمانداز اورهان پاموک است. چگونگی روابط بین دو فرهنگ غرب و شرق از دیگر موضوعات این رمان است که از زبان نقاشان روایت میشود. پاموک در گفتگو با علیرضا غلامی دربارهٔ انگیزه خود از نوشتن این رمان گفتهاست «بین ۷ تا ۲۲ سالگیام میخواستم نقاش شوم. بعدها وقتی نویسنده مشهور ترک شدم همیشه دوست داشتم دربارهٔ لذت نقاشی بنویسم. میخواستم توصیف کنم که نقاشی کردن چه حسی دارد و یک نقاش چه عقایدی دارد.»
قسمتی از کتاب نام من سرخ:
ترک خانهی شوهر مفقودم، همانطور که انتظارش را داشتم، عشق وسواسگونه و نامحترمانهای را که حسن به من داشت به عطشی ناامیدانه اما قابلاحترام تبدیل کرد. از آنجا که میدانست پدرش او را یاری نخواهد کرد، بهجای تهدید، نامههای عاشقانهای میفرستاد که گوشهی هر کدام پرنده یا شیری با قطره اشکی در گوشهی چشم و آهوانی محزون نشسته بودند. اگر اینها را دوست نقاش و شاعرمسکلی برایش ننوشته باشد، اعتراف میکنم هنگامیکه با او زیر یک سقف زندگی میکردم، خیال پُربارش را نشناختهام. از شما چه پنهان، این اواخر، مدام نامههایش را میخوانم. حسن در آخرین نامهاش نوشته است که مرا مجبور به انجام کارهای خانه نخواهد کرد، چراکه حالا درآمد زیادی دارد. گویی خفنگ پنجرهام را بازکرده بودم چون لحن احترامآمیز، بانمک و بذلهگوی حسن، دعواها و خواستههای بیپایان فرزندانم و شکایتهای پدرم، چنان فکرم را بههمریخته بود که میخواستم بر سر دنیا داد بکشم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.