ناشناس
درباره نویسنده فئودور داستایفسکی:
فیودور میخایلاویچ دوستایِوسکی نویسنده کتاب ناشناس، (زادهٔ ۱۱ نوامبر (مطابق تقویم سبک قدیم: ۳۰ اکتبر) ۱۸۲۱ – درگذشتهٔ ۹ فوریه (مطابق تقویم سبک قدیم: ۲۹ ژانویه) ۱۸۸۱) نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. بسیاری او را بزرگترین نویسنده روان شناختی جهان به حساب میآورند. رمان یادداشتهای زیرزمینی او اولین نوشته ادبی اگزیستانسیالیسم جهان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای دوستایِوسکی ارائه کردهاند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمیست عصیان زده، بیمار و روانپریش. او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون اورژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد.
درباره کتاب ناشناس:
میخاییل باختین: «”ناشناس” یک موقعیت کارناوالی است با شاهی در مرکزیت آن؛ جهانی وارونه که لغو مناسبات سلسلهمراتبی در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است: در میدان کارناوال، فرم خاصی از مراودۀ خویشاوندی آزاد بین آدمها حکمفرماست که در زندگی معمول و غیرکارناوالی خود با موانع صعبالعبور طبقاتی و مالی و رسمی و خانوادگی و سنی از هم سوا افتادهاند.»
شخصیت اصلی کتاب «ناشناس» فردی به نام آپیسکین است؛ فردی غلطانداز و با شمایلی روشنفکرانه که با خودکامگی، فردی دیگر به نام روستانیف را سرسپردۀ خود کرده و در ملک او جا خوش کرده و بر او فرمان میراند. حول محور این دو شخصیت است که ماجراهای طنزآمیز و در عین حال ترسناک و مخوف کتاب «ناشناس» طراحی شدهاند.
در این رمان با «یکی از بیرحمانهترین آثار داستایِفسکی» و با «ماجرای بهظاهر پیشپاافتادۀ پدیدآمدن شارلاتانها و خودکامگان» مواجهیم. داستایفسکی در کتاب «ناشناس» به مسئلۀ شَر میپردازد؛ مسئلهای که در آثار دیگری از داستایفسکی نیز با آن مواجهیم و یکی از مضامین اصلی آثار او بهحساب میآید.
همانگونه که در آثاری دیگر از داستایفسکی هم قابل ردیابی است، مسئلۀ قدرت و نظامهای اقتدارگرا و چگونگی شکلگیری آنها، در هیئت داستانی که وقایع آن در یک روستا میگذرد، پیش کشیده میشود. ناشناس، البته یک رمان سیاسی، در معنای متعارف آن، نیست اما آنچه داستایفسکی در این رمان، در هیئت یک زندگی دهقانی و یک ملک اربابی و آدمهای ساکن این ملک، به نمایش میگذارد، مُشتی است نمونۀ خروار و نمود و تصویری مینیاتوری است از جامعهای بزرگتر که مناسبات آن حول محور خودکامگی و یک حاکم و زمامدارِ مستبد طراحی شده و شکل گرفته است.
داستایفسکی در کتاب «ناشناس»، بهشیوهای طنزآمیز و هجایی و صریح، نشان میدهد که یک خودکامه، بهلحاظ روانشناختی، چگونه آدمی است و خودکامگی او از چه سرچشمه میگیرد و سازوکار این خودکامگی چیست و خودکامه چگونه میتواند دیگران را به سلطۀ خود درآورد. اینکه تحقیر چگونه به خودکامگی میانجامد و فردِ تحقیر شده چگونه تبدیل به مستبد و خودکامهای دروغزن و دغلباز و شیاد تبدیل میشود، یکی از مضامین اصلی کتاب «ناشناس» است. داستایفسکی سازوکار سرکردگی و سرسپردگی را، با مقابل هم قرار دادن یک شخصیت خودکامه و یک شخصیت سرسپرده، به نمایش میگذارد.
قسمتی از کتاب ناشناس:
واقعا میخواهم ببینم اگر مادرتان، یا چه طور بگویم آخر، همان مقصر اصلی به دنیا آمدن شما، واقعا عصا دستش بگیرد و با دستی که از شدت گرسنگی می لرزد، بر آن تکیه بزند و صدقه طلب کند، چه حالی پیدا می کنید؟ واقعا اگر این طور شود، شرم نمی کنید؟ اول به خاطر جایگاه همسر یک ژنرال بودن و دوم به خاطر آن قلب پاکشان … چه حالی پیدا می کنید وقتی او به یکباره – یقینا که این طور نخواهد شد ولی خوب، از سر اتفاق که ممکنه – پای پنجرۀ خود شما بایستد و دست نیاز دراز کند، در حالی که شما پسر تنیاش تو همان موقع در تشک پرتان فرورفته اید و … خلاصه توی نازونعمت! جدا که چه وحشتناکه، وحشتناک!
ولی وحشتناکتر از همه اینه که، سرهنگ، اجازه بدهید این را صادقانه بگویم، وحشتناکتر از همه اینه که شما الان روبه روی من درست مثل یک ستون بی احساس ایستاده اید و دهانتان بازه و فقط مدام پلک می زنید. حتی باید بگویم که این یک جورهایی خلاف ادبه؛ چون در شرایطی مثل این باید موی سرتان را می کندید و جوی اشک جاری می کردید… چی می گویم، جوی کدامه! در چنین شرایطی به خدا که باید رودخانه، دریاچه، دریا و اقیانوس اشک راه می انداختید!…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.