منم تیمور جهانگشا
درباره نویسنده مارسل بریون:
مارسل بریون (۲۱ نوامبر ۱۸۹۵ – ۲۳ اکتبر ۱۹۸۴) یک پدیدآور اهل فرانسه بود. که بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه بیوگرافی، تاریخ و زندگی بزرگان نوشت. یکی از آثار شناخته شدهٔ وی در میان فارسیزبانان کتاب منم تیمور جهانگشا است.
درباره مترجم ذبیحالله منصوری:
ذبیحالله حکیمالهی دشتی، (زادهٔ ۱۲۷۸ در سنندج – درگذشته ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در تهران)، پرکارترین مترجم تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران، روزنامهنگار، نویسنده و به گفتهٔ خودش قهرمان بوکس سبکوزن ایران بود. فرزند اسماعیل معروف به ذبیحالله منصوری و با نامهای مستعار پیشتاز و ناصر.
او در مدرسهٔ آلیانس سنندج که فرانسویها آن را اداره میکردند شروع به درس خواندن کرد؛ پس از چندی با مأموریت پدر در کرمانشاه به آن شهر رفت و زبان فرانسه را نزد پزشکی که این زبان را بهخوبی میدانست فراگرفت. او در بازگشت به تهران و درگذشت پدر، عهدهدار مخارج خانواده شد و به ناچار از تحصیل دست کشید. در سال ۱۳۰۱ شمسی همزمان با تأسیس روزنامه کوشش با سمت مترجم داستان و مقاله و مطالب علمی در آن روزنامه شروع به کار کرد.
در سال ۱۳۰۶ در حالی که در روزنامه کوشش کار میکرد، با روزنامه اطلاعات نیز شروع به همکاری کرد که مدتها ادامه یافت و از آغاز انتشار روزنامه کیهان هم به مدت شش سال، چندین کتاب برای این روزنامه ترجمه کرد که همه به صورت پاورقی به چاپ میرسید. بعدها با روزنامه ایران ما، روزنامه داد، مجله خواندنیها، روزنامه باختر، روزنامه اختر امروز، مجلهٔ ترقی، مجلهٔ تهران مصور، مجلهٔ روشنفکر، مجلهٔ سپید و سیاه، مجلهٔ امید ایران، روزنامه پست تهران و سرانجام مجله دانستنیها همکاری داشت. او دیر ازدواج کرد و دارای یک دختر و یک پسر شد. مادرش از خانواده علماء و روحانیون شهر سنندج بود.
در سال ۱۲۹۹ وقتی به تهران آمد میخواست در رشته دریانوردی تحصیل کند ولی در روزنامه کوشش به ترجمه چند کتاب پرداخت و از آن به بعد به نوشتن اشتغال یافت. گفته میشود حدود ۱۲۰۰ عنوان داستان و مقاله و کتاب نوشتهاست.
وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر کرد.
ذبیحالله منصوری در ۱۹ خرداد ۱۳۶۵ در بیمارستان شریعتی در ۸۷ سالگی درگذشت. منصوری بیشتر از۶۰ سال نوشت و ترجمه کرد. محل دفن ذبیحالله منصوری در آرامگاه خانوادگی شماره ۵۹۶ بهشت زهرا است.
درباره کتاب منم تیمور جهانگشا:
كتابى كه مترجم براى ترجمه (منم تيمور جهانگشا) از آن استفاده كرده و تأليف (مارسل بريون) مىباشد داراى فهرستى است از تمام کتابهائى كه (مارسل بريون) در كتابخانههاى مختلف اروپا و امريكا راجع به (تيمور لنگ) ديده، و نویسنده فرانسوى در اين فهرست، شرح حال مختصر هريك از نويسندگان آن كتب را هم نوشته است.
يكى از كتابها كه مورد استفاده (مارسل- بريون) قرار گرفته كتاب ظفرنامه تأليف (شرفالدين على يزدى) است، (مارسل بريون) میرساند كه (شرفالدين على يزدى) منشى (ميرزا ابراهيم سلطان) پسر دوم (شاهرخ) بود و كتاب خود را در سنوات 1424 و 1425 ميلادى نوشت و در يزد زندگى را بدرود گفت و كتاب ظفرنامه در سال 1653 ميلادى (سيصد و يازده سال قبل از اين) به زبان فرانسوى ترجمه شده و مترجم آن به زبان فرانسوى (پتى لاكروا) است و در سال 1723 ميلادى (دويست و چهل و يك سال قبل از اين) كتاب ظفرنامه به زبان انگليسى منتشر گرديد و مترجم آن مردى موسوم به (درباى) مىباشد.
نویسنده هريك از کتابهائى كه مورد استفاده (مارسل- بريون) قرار گرفته خواه به زبان فارسى و عربى و تركى، خواه به زبانهاى اروپائى همينطور، به طرزى مفيد و مختصر، معرفى شده است.نسخه منحصر به فرد كتاب حاضر به زبان فارسى در تصرف (جعفر پاشا) حكمران يمن بوده (البته در دورهاى كه يمن جزو امپراطورى عثمانى بود) و بعد از فوت جعفر پاشا نسخه مزبور نزد بازماندگان متوفى ماند، تا اينكه كاتبى يك نسخه از روى آن كتاب نوشت و به هندوستان برد.
كتاب سرگذشت تيمور لنگ (به زبان فارسى) بعد از اينكه به هندوستان رفت مدتى در آن اقليم بود تا اينكه يك افسر انگليسى كتاب مزبور را از هندوستان به انگلستان برد و ما نميدانيم نسخه منحصر به فرد اين كتاب كه وارد هندوستان شده بود به دست آن افسر انگليسى افتاد، ياوى كاتبى را وادار به نوشتن كتاب كرد و رونوشت كتاب را بدست آورد.
در هر حال افسر مزبور اين كتاب را به انگلستان برد و در آنجا مردى به اسم (ديوى) با كمك پروفسور (وايت) استاد دانشگاه (اوكسفورد) اين كتاب را به انگليسى ترجمه كرد و متن انگليسى آن در سال 1783 ميلادى منتشر گرديد.
(مارسل بريون) زبان عربى میداند اما به زبان فارسى آشنا نيست و مأخذهاى زبان فارسى را فقط از روى ترجمه آنها به زبانهاى انگليسى و فرانسوى و آلمانى دريافته و به همين جهت مترجم، كه فارسى زبان است، براى مزيد استفاده از اين كتاب، قسمتى از اطلاعات تاريخى را كه از مأخذهاى فارسى به دست آمده بر آن افزود و منظورش اين بود كه اين كتاب، بيشتر مفيد واقع گردد و بنابراين از مأخذهاى فارسى چيزهائى در اين كتاب هست كه در متن فرانسوى آن نيست.
لذا مندرجات اين كتاب علاوه بر شرح حال تيمور لنگ به قلم خود او، اطلاعاتى است كه (مارسل بريون) با احاطهاى كه بر تواريخ تيمور لنگ داشته در آن گنجانيده و چيزهائى كه مترجم براى مزيد افاده، بدان منضم كرده است.
اگر ما بعد از خواندن اين كتاب نتوانيم راجع بروحيه تيمور لنگ يك نظريه مشخص استنباط كنيم در عوض خواندن اين كتاب چيزها به ما ميآموزد كه بر گنجينه اطلاعات ما میافزاید حتى براى دانشمندان و خبرگان تاريخ هم خواندن اين كتاب شايد بدون فايده نباشد و هركس در هر دوره از عمر، مىتواند از اين كتاب بهرمند شود.
اين كتاب ضميمهاى هم دارد و آن شرح حال تيمور لنگ به قلم اسقف سلطانيه است.
قسمتی از کتاب منم تیمور جهانگشا:
نام پدرم «ترقائی» بود و جزو ملاكين خرده پای شهر «کش» به شمار میآمد و بین مردم آن شهر احترام داشت.
قبل از اینکه من متولد شوم، پدرم در خواب دید مردی نیکومنظر، مانند فرشته، برابرش نمایان شد و شمشیری به دست پدرم داد. پدرم شمشیر را از مرد گرفت و از چهار سمت به حرکت درآورد و ناگهان از خواب بیدار شد. ظهر روز بعد، پدرم برای ادای نماز به مسجد رفت و مثل روزهای دیگر به شیخ زيدالدين امام مسجد محله اقتدا کرد و نماز خواند. پس از خاتمه نماز خود را به شیخ رسانید و خواب شب گذشته را حکایت کرد. شیخ از پدرم پرسید: «چه موقع از شب این خواب را دیدی؟»
پدرم گفت: «نزدیک صبح .»
شیخ زیدالدين اظهار کرد: «تعبیر خواب تو این است که خداوند به تو پسری خواهد داد که با شمشیر خود جهان را خواهد گرفت و دین اسلام را در سراسر آن توسعه خواهد داد. زنهار که از تربیت آن پسر غفلت کنی. از همان اوایل کودکی او را به مدرسه روانه کن تا درس بخواند و خط بنویسد، قرآن را به او تعلیم بده.»
سال دیگر که من متولد شدم، باز پدرم نزد آن امام رفت و با او راجع به اسم من مشورت کرد. امام گفت: «اسم پسرت را تیمور بگذار که به معنای آهن است.»
پدرم میگفت روزی که نزد امام مسجد رفتم تا درباره انتخاب اسم فرزندم با او مشورت کنم، وی مشغول خواندن قرآن بود…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.