ملکه صحرا
درباره نویسنده جنت والاچ:
جنت والاچ (Janet Wallach) نویسنده کتاب ملکه صحرا، نویسندهی کتابهای؛ ثروتمندترین زن آمریکا: هتی گرین در عصر طلایی و همچنین سرالیو و شانل: سبک و زندگی او، است. او همچنین به همراه همسرش جان والاچ سه کتاب قبلی درباره خاورمیانه، فلسطینیان جدید، عرفات: در نظر بیننده و هنوز هم صداهای کوچک: قهرمانان واقعی درگیری اعراب و اسرائیل نوشته است. او در شهر نیویورک زندگی میکند.
درباره کتاب ملکه صحرا:
بر اساس این کتاب یک فیلم درام به کارگردانی ورنر هرتسوک در سال ۲۰۱۵ ساخته و منتشر شد. این فیلم با بازی نیکول کیدمن در نقش گرترود بل، نویسنده و مأمور مخفی بریتانیا در اوایل قرن در کشورهای عربی، قصههای زیادی را حول و حوش ایران روایت میکند و در واقع چهل و پنج دقیقه ابتدایی فیلم در تهران میگذرد.
گرترود بل از شکوه و عظمت حکومت ملکه ویکتوریا مشهور روی برگرداند و به جستوجو در دنیای عرب را پرداخت، او سراغ نقشه برداری و حفاری از این سرزمین رفت. گرترود در زمان جنگ جهانی اول در سازمان اطلاعات انگلستان استخدام شد، نقش بسیار مهم و تاثیرگذاری در کسب حمایت رهبران عرب ایفا کرد، و اطلاعات و ارتباطات او، امکاناتی را برای مغزهای متفکر فراهم آورد تا حریف قدرت لورنس عربستان شوند.
او بعد از جنگ، نقشی اساسی در ایجاد خاورمیانه مدرن بازی کرد، و در آن زمان، قدرتمندترین زن امپراتوری انگلستان محسوب میشد. در این کتاب با زندگی گرترود بل که مادر عراق مشهور است آشنا میشوید. زنی قدرتمند که مانند زنان دیگر زندگی نکرد و سرنوشتی متفاوت داشت.
قسمتی از کتاب ملکه صحرا:
گرترود تحت مراقبت شدید دایهی خود دوشیزه اگل، خیلی زود ملبس به شلوار گشاد زنانه، زیردامنی و ردای كتانی شد، با حلیم تغذیه میشد، به خوردن سبزیجات و بازی در هوای آزاد مجبور میشد. به او یاد داده بودند كه از پدر و مادرش (و دوشیزه اگل) اطاعت كند، صاف بنشیند، كارد و چنگال را درست بگیرد و فقط زمانی با بزرگترها صحبت كند كه با او حرف میزنند. به او یاد داده بودند بزرگترین اسوهی كشورش ملكه ویكتوریا، به لطف خدا و تربیتی كه در دوران بچگی و دختربچگی داشته است، مادری مهربان و زنی كاردان و … شایسته بود. ملكه به شوهر شاهزادهاش، فرزندان و امپراتوریاش متعهد بود و بهترین نمونهی اخلاق، خویشتنداری و تلاش بود.
این یك واقعیت بود كه خانوادهی بل موفقیت خود را مدیون صنعت و كار شاق بودند. با این وجود، قدرت عظیم بریتانیا به خاطر نیروی دریایی، بازرگانی، ذغالسنگ و آهن آن بود. كمتر كسانی بودند كه بیشتر از خانوادهی بل در این موفقیت سهیم باشند. آنها تلاش میكردند كه نهتنها اوضاع خودشان را بهبود بخشند، بلكه جایگاه بریتانیا را در جهان حفظ كنند. بریتانیاییها معتقد بودند وظیفهی آنهاست كه چه در هندوستان، مستعمرهی بسیار بزرگ و مهمشان، چه در جزیرهای بسیار كوچك در كارابین، از بومیها حفاظت كنند، بازرگانی را حمایت كنند، اصول اخلاقی را اشاعه دهند و از قلمرو خود دفاع كنند.
بریتانیاییها میپنداشتند اگر آنها این كار را نكنند، كس دیگری باید انجام دهد و هیچكس، نه آلمانیها، نه فرانسویها و قطعاً نه روسها (كه چشمشان به دنبال هندوستان بود)، نمیتوانست هرگز این كار را انجام دهد و سرزمین آنها دنیایی بود كه به وسیلهی مردانی با قوهی ابتكار، شجاعت و عقیدهی راسخ اداره میشد. آنجا دنیایی بود مزین به زنانی كه، در زندگی خانوادگیشان، كمتر از مدافعان مسابقات انگلیسی نبودند.
گرترود مثل سایر زنان همطراز خودش، همانطور كه بزرگتر میشد، انتظار میرفت كه در خانه بماند (برخلاف برادرش كه به راتون فرستاده شد)، معلمهای سرخانه به او درس بدهند و هنرهایی داشته باشد.
در اعتقاد رایج، كه بدن سالم به اندازهی عقل سالم مهم بود، او باید سواری، شنا و تنیس را یاد میگرفت. حداقل به دو زبان خارجی، ترجیحاً آلمانی و فرانسوی، بهراحتی صحبت میكرد، گلدوزی تزئینی بلد بود، تفننی نقاشی میكرد و نواختن یك آلت موسیقی را یاد میگرفت. بیشتر از همه به او آموخته بودند كه باید سودای یك مادر و یك همسر خوب بودن را در سر بپروراند. اما گرترود برخلاف سایر زنان همطرازش، آرزوهایی داشت كه بسیار ورای خانه برآورده میشد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.