مخمصه حیوانات (ماجراهایی دیگر از مزرعه حیوانات)
درباره نویسنده جان رید:
جان رید (John Reed) نویسنده کتاب اتیپل، نویسندهی آمریکاییست که در دانشگاه کلمبیا تحصیل کرد و در رشتهی نویسندگی خلاق مدرک فوق لیسانس خود را دریافت نمود. او تا کنون چهار اثر منتشر کرده که مخمصهی حیوانات یکی از بهترینهای آنهاست.
درباره کتاب مخمصه حیوانات:
منتقد سایت نیویورک پست: این کتاب اثری روان است، نویسنده توانسته با لحن طنز و صمیمی خود مخاطب را تا آخرین صفحه همراه کند.
ساسان گلفر: موقعی که «مخمصۀ حیوانات» جان رید را به زبان انگلیسی میخواندم و با «قلعۀ حیوانات» (یا در واقع مزرعۀ حیوانات) جورج اورول مقایسه میکردم که یکی از کتابهای محبوبم بوده و هست، یک نکته مدام در گوشه و کنار ذهنم سرک میکشید، اینکه فارغ از علاقه یا گرایش ایدئولوژیک به این نویسنده یا آن نویسنده، چقدر این دیالکتیک آثار ادبی در حوزۀ اندیشه و همین طور در حوزۀ سیاست جذاب است. اینکه یک اثر ادبی سیاسی یا ادبی ـفلسفی در تعامل با آثار دیگر و مخصوصا در تقابل با آثاری که موضعی خلاف آن دارند، معنای خود را پیدا میکند -یا در واقع میسازد.
مهمترین انگیزه ام برای ترجمۀ اثر حاضر این بود که میزان تضاد و تقابلش را با آنچه سالها مورد علاقهام بوده، بسنجم و ببینم از دیالکتیک این دو نوای ناهمگون و حتی مخالف، چه زاده میشود. آشنایی بیشتر با این شیوۀ نویسندگی، انگیزۀ دیگرم بود. شیوۀ تمثیلی که اورول یا جان رید در پیش گرفتهاند، شیوهای جذاب است که به نظرم آن را باید در راستای روش ایزوپ یا کلیله و دمنه در دنیای باستان و ادامهاش در دنیای پسامدرن فعلی ارزیابی کرد.
نویسندگان این دو اثر، چه با آرا و عقایدشان مخالف باشیم و چه موافق، کل جامعۀ بشری را صرف نظر از آنکه موافقان یا مخالفان افکارشان هستند، در چهارچوبی تمثیلی و در قالب جانوران روی زمین تصویر کردهاند تا از این تمثیل نتایج خاص خود را بگیرند. به این ترتیب «مخمصۀ حیوانات» ممکن است از جنبۀ سیاسی در تضاد با اثر جورج اورول باشد اما با روح آن سازگار است.
قسمتی از کتاب مخمصه حیوانات:
اینکه چرا خوکها با قارقار این کلاغ عامی مدارا میکنند، چیزی بود که کمتر حیوانی میتوانست درکش کند. موزس همیشه همان دور و برها شاخهای پیدا میکرد و مینشست و همه را به خاطر کارهایشان به باد انتقاد میگرفت و از مزایا و محاسن کوهستان آبنبات قندی اسطورهای میگفت که از قدیمالایام سر زبانها بود: مکانی که گفته میشد بر فراز ابرهاست، هر روزش یکشنبه و بنابراین تعطیل است، هر فصلش هم فصل شبدر است و همیشه شبدر تازه تازه روییده که مثل قند توی دهان آب میشود. البته سر بوتهها هم قلنبه قلنبه قندونبات سبز شده و کیک کنجاله هم که به وفور سر شاخههایش پیدا میشود.
گاهی اوقات هم پیش میآمد که میرفت یک چتول جیره آبجوی روزانهاش را که خوکها برایش تعیین کرده بودند، میخورد (همان یک هشتم لیتر هم ظاهرا برایش زیادی بود، اغلب به نظر میآمد زیادهروی میکند و در زیادهروی کردن هم از دلوجان مایه میگذارد. اما موزس با وجود حمایت خوکها مخاطب چندانی میان حیوانات نداشت. چون گوش مخاطبانش پر بود از حرفهایی که مدام از معدود حیوانات باورمند به آب نبات قندی میشنیدند که البته بیشترشان دیگر به این حرفها اعتقادی نداشتند و حیوانهای مسئلهدار و مسئلهسازی بودند که ترجیح میدادند در همان غفلت و نادانی به سر ببرند و بیشتر از این به خودشان دردسر ندهند. بعضیها هم بودند که گاهی میگفتند شاید اصلا موزس را برای این دم دست نگه داشتهاند تا حواس آن عده خل و چل و مسئلهدار را به جای دیگری معطوف کند و اجازه ندهد مشکلاتی جدی به وجود بیاورند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.