سبد خرید

محله‌ای که بود

ناشر : نیدسته: , ,
موجودی: 1 موجود در انبار

180,000 تومان

تهرانِ پایتخت در روزگاری نه‌چندان دور شهری کوچک بود، در دامن سلسله‌جبال البرز. همزمانی تحولات جهانی با پایتخت‌شدن تهران توسط قاجاران، زندگی این شهر و مردمانش را دستخوش تحولات شگرفی کرد. شیوه‌ی زندگی دیرپای ایرانیان در جوامع شهری از طریق سازه‌ی اجتماعیِ تاریخمندی که ما آن را «نظام زندگی محله‌ای» نامیده‌ایم تعیّن می‌یافت. این نظام زندگی در دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار، با ظهور اشکال نوین جوامع شهری، با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شد. در این کتاب، درباره‌ی چندوچون زیست جمعی مردم تهران در قابِ نظام زندگی محله‌ای به روزگار تاریخیِ قدمایی سخن گفته می‌شود و پیامدهای برآمدن نخستین اشکال جامعه‌ی شهریِ مدرن بر آن نظام زندگی محله‌ایِ قدمایی توصیف می‌شود.

1 عدد در انبار

مقایسه



محله‌ای که بود

درباره نویسنده محمدعلی اکبری:

محمدعلی اکبری نویسنده‌ی کتاب محله‌ای که بود، متولد سال 1339، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی نویسنده ایرانی است.

درباره کتاب محله‌ای که بود:

بچه که بودم، در یک محله زندگی می‌کردم. محله برایم شامل یک خیابان کوچک و چند کوچه و پس‌کوچه حوالی آن بود. اسم محله ما نظام‌آباد بود. همان موقع هم نامش برای ساکنان محله‌های دیگر ترسناک بود. معروف بود که در نظام‌آباد دسته‌های لوطی‌ها و بزن بهادرها و خلاف زیاد است. وقتی جایی می‌گفتم بچه نظام هستم، طرف غلاف می‌کرد و طور دیگری نگاهم می‌کرد.

تا حدود 19 سالگی در همان محله زندگی می‌کردم. بعد به محله نیروی هوایی رفتیم، پایین خیابان دماوند (تهران‌نو) . آنجا بود که فهمیدم محله با محله چقدر فرق دارد. انگار آدم‌های یک محله، فارغ از تفاوت‌های اندک اقتصادی، به لحاظ خرده فرهنگی و اجتماعی و حتی خاستگاهی مشابهت‌های غیرقابل انکاری داشتند. این مشابهت‌ها و تفاوت‌ها (با ساکنان دیگر محلات) حتی در نحوه صحبت کردن و میزان و شکل اعتقادات مذهبی هم محسوس بود.

مثلا آدم‌های محله نظام‌آباد که عموما کارگر و مهاجر و پیشه‌ور خرد بودند، آدم‌ها بیشتر یکدیگر را می‌شناختند و همبستگی محله‌ای بیشتری نسبت به یکدیگر نشان می‌دادند، وضع مالی فرودست‌تری داشتند، اعتقادات مذهبی خود را به شکل پررنگ‌تری نشان می‌دادند، در حالی که آدم‌ها در محله نیروی هوایی، اکثرا کارمند یا صنعتگر یا مغازه‌دار بودند، کمتر یکدیگر را می‌شناختند، کوچه و خیابان‌ها خلوت‌تر بود و در مناسبت‌های مذهبی، سر و صدا کمتر بود. این البته به آن معنا نیست که مردم یک محله از مردم محله‌ای دیگر مذهبی‌ترند یا کمتر مذهبی‌اند، بلکه شکل ظهور و بروز احساسات و عواطف مذهبی، در میان مردم محله‌های گوناگون متفاوت بود.

در سال‌های بعد، تمایزهای خرده فرهنگی و اجتماعی مبتنی بر محله بیشتر و بیشتر کمرنگ شد تا جایی که امروز به نظر می‌رسد تنها علت تفاوت ساکنان کوچه و خیابان‌های مختلف تهران، اختلاف سطح اقتصادی است. البته هنوز در مناطق قدیمی‌تر تهران می‌توان برخی ویژگی‌های محله‌ای را یافت و از محله تا حدودی به معنای پیشین آن یاد کرد، به ویژه در کوچه و پس‌کوچه‌هایی که به علت موقعیت جغرافیایی، کمتر در معرض رفت و آمد و تحولات ساخت‌و‌سازی قرار گرفته‌اند. اما به‌طور کلی، تهران شهری است که در حال گذر از ساختار محله‌ای پیشین به یک ساختار نو و مدرن شهری است.

محمدعلی اکبری، در کتاب کوچک و خواندنی «محله‌ای که بود» نشان می‌دهد که این تغییر و تحول یا به تعبیر دقیق‌تر گذار از نظام زندگی محله‌ای به شهرنشینی مدرن روندی دست‌کم دویست ساله داشته، یعنی از میانه قاجار که ایرانیان ناگزیر با تمدن جدید مواجه شدند و خواسته یا ناخواسته، مظاهر و شیوه‌های زندگی مدرن به زندگی آنها راه یافت. به همین دلیل است که اکبری، دوره پایتختی تهران از سال 1200 ه.ق (1116 ه.ش) تا بر آمدن پهلوی‌ها را عصر برزخی دو جهانی تهران خوانده است.

کتاب در واقع روایتی تاریخی از تحولات تهران است، از زمانی که تهران «قصبه‌ای بیش از رستاق قصران ری نبود»، جایی خوش آب و هوا با باغ‌های مصفا و محل سکونت دوازده خاندان که در دوازده محله زندگی می‌کردند تا دوران کلانشهری که نظم محله‌ای پیشین به کلی دچار تغییر و تحول شده است. به نظر اکبری، در این مسیر تهران سه برهه اصلی را پشت سر گذاشته است: 1. دوره‌ای بر آمده از سنت قدمایی (از پادشاهی صفویان تا بر آمدن قاجاران)؛ 2. دوره پایتختی در عصر برزخی دو جهانی به زمان سلطنت قاجاران؛ 3. دوره کلانشهری به روزگار پادشاهی شاهان پهلوی.

اکبری در این کتاب نشان می‌دهد که «چگونه تهران از شهری کوچک با رنگ و روی ایرانی-اسلامی به کلانشهری با هزاران رنگ و لعاب تبدیل شد». بر این اساس می‌توان از دو شهر سخن گفت، شهری که اساس و مبنای آن محله بود و شهری مدرن که از دل شهر اول ‌زاده شد، اگرچه بسیاری معتقدند که باید آن را ناشهر خواند. کتاب روایت این دو شهر یا دقیق‌تر بنویسم، تغییر شکلی اول به دومی است.

قسمتی از کتاب محله‌ای که بود:

زیبایی و خرمیِ باغ‌هایی که قصبهٔ تهران را در میان خود گرفته بودند و قرار داشتن مقبرهٔ امامزاده سید حمزه موسی، جد اعلای شاهان صفوی، در ری ارادهٔ شاه‌طهماسب صفوی را در ساختن شهری در این فضا قوت بخشید. ازاین‌رو به سال ۹۶۱ ه.ق. برابر با ۹۳۲ ه.ش. بارویی به‌اندازهٔ شش هزار گام دورتادور قصبهٔ تهران احداث کرد تا نخستین نشانهٔ برآمدن شهری نو در جغرافیای قصبهٔ تهران باشد. باروی طهماسبی به عدد سوره‌های قرآن مجید ۱۱۴ برج داشت و چهار دروازه نیز آن را به بیرون مرتبط می‌کرد. دروازه‌شمیران به سوی کوهستان راهی می‌گشود (محدودهٔ شمالی: خیابان امیرکبیر، میدان سپه و خیابان سپه)، دروازهٔ عبدالعظیم راه به اصفهان می‌برد (محدودهٔ جنوبی: خیابان مولوی)، دروازه‌دولاب رو به سوی خاور داشت (محدودهٔ شرقی: خیابان ری) و دروازه‌قزوین به سوی باختران می‌رفت (محدودهٔ غربی: خیابان شاهپور).

این‌ها چهار دروازهٔ باروی شاه‌طهماسبی بودند. (اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۷ب، ج۱، ص ۸۲۳-۸۲۸) البته باروی طهماسبی فضایی بسیار فراخ‌تر از قصبه را در بر گرفته بود، به طوری که علاوه بر قصبه، باغات شرق و جنوب و مغرب آن نیز درون حصار قرار گرفته بودند. بدین‌ترتیب تهران در عصرِ شاه‌طهماسب صفوی، با تأسیس بارو و بازارهای جدید، شهریت یافت. (رازی طهرانی، ۱۳۷۸، ص۱۱۵۶) ظاهراً تهران از دورهٔ صفویه تا به روزگار شاه‌عباس اول به دست کدخدا اداره می‌شد. درحقیقت تهران از زمان شاه‌عباس اول به شهری کوچک بدل شد. در این دوره چهارباغ و چنارستانی ساختند که بعدها، با کشیدن دیوار بزرگی در اطراف آن و احداث بناها و قصر پادشاهی، ارگ شهر را شکل دادند.

جالب است بدانیم چنارهایی که در زمانهٔ شاه‌عباس صفوی کاشته شد چنان به‌سرعت رشد کرد و قد کشید که پیترو دلاواله، جهانگرد نامی ایتالیایی، آن هنگام که از تهران بازدید کرد، گفت: «چنان‌که اسلامبول به واسطهٔ زیادی درخت‌های سرو نزد بعضی از مسافران به سروستان معروف است، طهران نیز باید به چنارستان موسوم باشد.» (دلاواله، ۱۳۷۰، ص ۲۸۸) شهر جدید چنارستان نام نگرفت، ولی این مشخصه‌اش را تا کنون حفظ کرده است.

در دورهٔ پادشاهان صفوی علاوه بر باروی دور شهر، بازار و کاروان‌سرای احمد کور، قنات‌های سنگلج و مهریز، هفت مدرسه به نام‌های حکیم‌باشی، چاله‌حصار، چال، خانم، محمدیه، رضاییه و امامزاده زید و سه مسجدِ حکیم‌باشی، جامع و چاله‌حصار، تکیه و حمام خانم و باغ نگارستان به مجموعهٔ بناها افزوده شد و به‌این‌ترتیب تهران شکل شهری به خود گرفت. البته این مهم را نباید از نظر دور داشت که تبدیل قصبهٔ تهران به شهر در پهنهٔ تمدنیِ ری قدیم از الگوی تاریخیِ بنای شهر در سنت ایرانی‌اسلامی تأثیر پذیرفته بود. عناصر چهارگانهٔ اصلی شهر این‌ها بود: ارگ (ربض)؛ مسجد جامع؛ مدرسه؛ بازار (سوق) و محلات همراه با شبکهٔ ارتباطیِ میدان‌ها، خیابان‌ها، گذرها و کوچه‌ها.

سقاخانه، آب‌انبار، چشمه، کاروان‌سرا، زورخانه، تکیه، خانقاه و حسینیه از دیگر نهادهای شهری بودند که کلیت منسجم و معنادار شهر تهران با این‌ها معنا می‌یافت. نظام ادارهٔ شهر نیز بر چهار رکنِ رئیس شهر، قاضی، خطیب، کلانتر و کدخدای محله بنا شده بود. هستهٔ اصلی تهرانِ عصر صفوی شاملِ بخشی از عودلاجان، منطقهٔ اصلی بازار، قسمتی از شرق سنگلج و محدوده‌ای در چاله‌میدان بود. مهم‌ترین محله‌های شهرْ ارگ، بازار، عودلاجان و سنگلج بودند. البته در کنار این محلاتِ مرکزی برخی از باغ‌محلات و کوچه‌باغ‌های قدیم مانند محلهٔ باغ پسته و محلهٔ باغ جمشید هم در حاشیهٔ باروی شهر به حیات خود ادامه دادند.

اشتراک گذاری:
نويسنده/نويسندگان

نوع جلد

شمیز

قطع

رقعی

نوبت چاپ

سال چاپ

1402

تعداد صفحات

167

زبان

موضوع

شابک

9786220605645

وزن

200

جنس کاغذ

,

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “محله‌ای که بود”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

پرسش و پاسخ از مشتریان

هیچ پرسش و پاسخی وجود ندارد ! اولین نفری باشید که درباره این محصول میپرسید!

موقع دریافت جواب مرا با خبر کن !
در حال بارگذاری ...