مجنونت ماندم
درباره نویسنده سمیرا حسن زاده:
سمیرا حسن زاده نویسنده کتاب مجنونت ماندم، متولد 1370 است.
درباره کتاب مجنونت ماندم:
من سیاوشم… سیاوشی که ازش تیمور ساختند… تیموری که وحشی نامیدند …تیموری که عزیزانم خنجر زدن بهم .. تیموری که اطرافیانم مرا از خود طرد کردند… مرا تبدیل به یک لاشی بی همه چیز کردند… کاری کردند که شراب بشود درد درمانم… امّا من از یکی بیشتر از هرکسی کینه به دل دارم… او هم میمنت است… دختری که روزی عشقم بود… دختری که داغ نبودنش را بر دلم گذاشت… دختری که مثل همه مرا از خود راند… امّا ورق برگشت... حال دورهی حکومت ریاست من است… برادر میمنت برادرم را به قتل رسانده… حکومتم آغاز شده داغ برادرش را به دلش خواهم گذاشت… عشقش را در دلم خواهم کشت…
قسمتی از کتاب مجنونت ماندم:
-چی فکر کردی با خودت!
قدم به قدم نزدیکم میشود و به همان تعداد من عقب می روم. با هر قدمش رعب و وحشتم بیشتر می شود.
– فکر کردی من از اونا شم.
نفس های عصبیاش عمیق تر می شود:
-فکر کردی پپه ام! یا فکر کردی هالو گیر آوردی!
به دیوار می چسبم
– فکر کردی می تونی سرم شیره بمالی! فکر کردی می تونی با غیرتم بازی کنی و منم صدام در نمیاد!
سینه به سینه ام می چسبد…
دستانش با کمی فاصله از سرم روی دیوار می نشیند. چشمانش از شدت فشار عصبی سرخ و رگ پیشانی اش ورم می کند. ترسناک شده است و قلبم از حالت طبیعی خود در می آید! می توپد:
– فکر کردی من اجازه ی اینو میدم که غلط اضافی بکنی!
نعره میزند و دستانم روی گوشهایم می نشیند و چشمانم را می بندم:
– باخودت چی فکر کردی!
دستش مشت می شود و با فاصله کنار سرم روی دیوار می نشیند…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.